صفحه نخست ← فراشناخت ← توسعه فراشناخت در کودکان خردسال
توسعه فراشناخت در کودکان خردسال
مطالعات تجربی خواندن
مفهوم فراشناخت در زمینه خواندن در ابتدا توسط براون (1980) به کار رفت، که فرآیند خواندن را شامل دانش و عمل استراتژیک توصیف کرد: حرکت روان - درک در سطح خودکار - تا زمانی که درک از بین برود، و سپس تلاش های آگاهانه برای درک؛ از طریق بازخوانی، نگاه کردن به تصاویر، کشف معانی کلمات ناشناخته، تجزیه جملات و غیره. براون پیشنهاد کرد که فقدان پردازش فراشناختی دلیل این است که بسیاری از کودکان خوانندگان موفقی نیستند. از زمانی که تحلیل او ظاهر شد، بیشتر تحقیقات در مورد درک مطلب حول استراتژی های درک مطلب می چرخید: این استراتژی ها چیستند، چگونه در خواندن معمولی عمل می کنند، و وقتی عملکرد خوبی ندارند چه باید کرد. این تمرکز در تحقیقات روی فرآیند نوشتن نیز رایج بود.
در تحقیقات خواندن، فراشناخت به طور سنتی به عنوان یک شایستگی در حال توسعه در نظر گرفته می شود. برای سالها، مربیان و محققان معتقد بودند که کودکان خردسال دانش یا مهارتهای فراشناختی ندارند و آموزش فراشناختی نه تنها اتلاف وقت است، بلکه احتمالاً برای یادگیری کودک مضر است. یکی از ایرادهای مهم به آموزش فراشناختی در خواندن بر اساس مفهوم عملکرد اجرایی است که شامل هماهنگی فرآیندهای شناختی مختلف برای انجام یک کار است. با توجه به این واقعیت که عملکرد اجرایی ظرفیت محدودی دارد، بسیاری از مربیان بر این باور بودند که مهارتهای سطح پایینتر، مانند آگاهی واجشناختی و رمزگشایی، باید قبل از اینکه عملکرد اجرایی بتواند منابع را به مهارتهای سطح بالاتر، مانند فراشناخت اختصاص دهد، تسلط یافته و خودکار شود.
با این حال، مطالعات تجربی نشان دادهاند که کودکان 4 ساله دانش و استراتژیهای فراشناختی را هنگام مطالعه نشان میدهند. تعیین میزان واقعی فراشناخت دشوار است زیرا کودکان ممکن است دانش داشته باشند و از راهبردهایی استفاده کنند که قادر به بیان آن نباشند. کار اولیه روی توسعه فراشناخت در کودکان خردسال اساساً بر داده های مصاحبه متکی بود. بنابراین، درک ما از فراشناخت در کودکان خردسال محدود بود، و - تا جایی که بسیاری از مطالعات هنوز از مصاحبه استفاده می کنند - روش های ارزیابی که اغلب در تحقیقات استفاده می شود محدود است. بنابراین، تفاوتهای مشاهدهشده در دانش و راهبردهای فراشناختی خوانندگان جوانتر و مسنتر، ممکن است لزوماً تفاوتهای واقعی در فراشناخت نباشد، بلکه تغییراتی در توانایی توصیف فرآیندهای شناختی و فراشناختی است. در حالی که بیشتر مطالعات بر روشهایی تکیه میکنند که شامل بیان کلامی دانشآموزان است، برخی از مطالعات تلاش کردهاند فراشناخت خوانندگان جوان را با استفاده از روشهایی که کاملاً وابسته به مصاحبه نیستند، ارزیابی کنند.
یک مطالعه موردی از پنج خواننده مسلط در سنین 4 تا 6 سال انجام شد و آنها از انواع راهبردهای فراشناختی در حین خواندن استفاده می کردند. کودکان در حال خواندن کتابهای ناآشنا مشاهده شدند، در حین و پس از مطالعه با آنها مصاحبه انجام شد، انواع خطاهایی را که مرتکب میشدند ثبت کردند و نقشهایی را اجرا کردند که در آن کودکان درباره خواندن با عروسکها بحث میکردند. توجه به این نکته مهم است که پنج شرکت کننده در این مطالعه نماینده کودکان همسن خود نبودند، زیرا آنها از نظر توانایی خواندن بسیار جلوتر از همسالان خود بودند و دارای محیط های خانگی بودند که به وضوح برای خواندن ارزش قائل بود. با این وجود، این کودکان نمونه ای از فراشناخت کارآمد را در خوانندگان جوان ارائه می دادند. در حین مطالعه، کودکان راهبردهای فراشناختی را نشان دادند که مبتنی بر خودشناسی، دانش تکلیف یا دانش متنی بود. دو خواننده مسلط از راهبردهایی استفاده کردند که نشانههای معنایی، نحوی و واجشناختی را با هم ترکیب میکردند. در مقابل، خوانندهای که کمتر تسلط داشت، در هنگام مواجهه با مشکلات، در درجه اول به شنیدن کلمات (نشانههای آوایی) تکیه میکرد. گزارشهای والدین نشان میدهد که خوانندگان مسلطتر، قبل از یادگیری راهبردهای دیگر، از راهبردهای واجشناختی برای ترمیم درک استفاده کردهاند. بنابراین، یک مدل توسعهای که از اتکای اولیه به استراتژیهای واجشناختی به استفاده از مجموعه گستردهتری از استراتژیها پیش میرود، آشکار است. جای تعجب نیست که بچه ها از استراتژی هایی استفاده کردند که مراقبانشان اغلب پیشنهاد و الگوسازی کردند. دانشآموزان علاوه بر استفاده از طیف وسیعی از راهبردها، به روشهای مختلف مورد استفاده برای تشخیص رفتار فراشناختی پاسخ دادند. برخی از کودکان در بخش های مطالعه با صدای بلند و مصاحبه، راهبردها را به نمایش گذاشتند و در مورد آنها بحث کردند، در حالی که برخی دیگر دانش راهبردهای فراشناختی را فقط در طول نقش آفرینی نشان دادند.
در یک مطالعه، همچنین اهمیت استفاده از انواع روشهای ارزیابی را هنگام مطالعه دانش فراشناختی در کودکان خردسال نشان دادند. این محققان فراشناخت را در پنج دانش آموز کلاس اولی که معلمان آنها را دارای مشکلات خواندن تشخیص داده بودند، یعنی عملکرد در آزمون های سواد آموزی، بررسی کردند.
نتایج نشان داد که این کودکان در مرحله نوظهور سواد هستند. به کودکان یک برنامه مداخله شامل 14 تا 16 هفته جلسات روزانه 30 دقیقه ای ضبط شده داده شد. مواردی از رفتار فراشناختی در نوارهای ویدئویی شناسایی شد. سپس نوارهای ویدئویی منتخب به کودکان نشان داده شد که به سوالاتی پاسخ دادند که برای کمک به محققان در شناسایی فرآیندهای فراشناختی کودکان طراحی شده بود. این روش به کودکان فرصتی داد تا در مورد فرآیندهای شناختی در خواندن بدون عامل مخدوش کننده حافظه فکر کنند. جالب توجه اینکه دانش آموزان کلاس اول بیشتر احتمال داشت که آگاهی از درست یا غلط بودن و اصلاح خود را در طول مداخله واقعی گزارش کنند، در حالی که آنها به احتمال زیاد دانش در مورد درک و استراتژی های اصلاحی را در طول جلسات ضبط شده ویدیویی گذشته نگر نشان می دادند.
آواشناسی و استفاده از تصاویر برای شناسایی کلمات، استراتژی هایی بود که اغلب در جلسات گذشته نگر شناسایی شد. این با یافتهها مطابقت دارد؛ خوانندگانی که کمتر مسلط هستند، عمدتاً از راهبردهای زمینه یابی در حل مسائل درک مطلب استفاده میکنند. بسیاری از کودکان استفاده از بیش از یک استراتژی را در یک زمان واحد گزارش نکردند. این با مطالعات دیگری که نشان میدهد خوانندگان مبتدی هنوز راهبردهای متعدد را ادغام نکردهاند، مطابقت دارد. در حالی که جلسات گذشته نگر نشان داد که کودکان از راهبردهای فراشناختی آگاهی دارند، کمتر آشکار بود که آنها زمان و چرایی استفاده از راهبردها را درک می کنند (یعنی دانش مشروط را به دست نیاورده بودند). این فقدان تنظیم فراشناختی منعکس کننده مطالعات کلاسیک مارکمن است که نشان می دهد کودکان خردسال بر درک خود نظارت ندارند.
در یک مطالعه گسترده تر از فراشناخت در خوانندگان مبتدی، دانش آموز کلاس اول (میانگین سن، 7 سال و 10 ماه) را بررسی کردند. این مطالعه شواهدی مبنی بر نظارت بر درک مطلب حتی در بین دانشآموزانی که مهارتهای رمزگشایی و درک شنیداری ضعیفی داشتند ارائه کرد. محققین از روش آنلاین ردیابی سرعت خواندن و نگاهها (بازخوانی) در سطح جمله و متن به عنوان شاخصهای نظارت بر درک مطلب استفاده کردند. در بین همه دانشآموزان، نظارت بر درک مطلب در جمله بیشتر از سطح گذر، و همچنین زمانی که معیار سرعت خواندن بود در مقابل تعداد نگاهها آشکار بود. حتی رمزگشاهای ضعیف هنگام مواجهه با نقض دانش معنایی، نحوی یا واقعی در سطح جمله سرعت خواندن خود را کاهش دادند. از سوی دیگر، این رمزگشاهای ضعیف از استراتژی های اصلاحی مانند نگاه کردن به گذشته و بازخوانی کمتر از رمزگشاهای متوسط و خوب استفاده می کردند. زمانی که کودکان بر اساس مهارت درک شنیداری تقسیم شدند، الگوی مشابهی مشاهده شد. درک کننده های خوب نظارت کننده های سازگارتر و مؤثرتری بودند. این یافتهها از مفهوم تمایز در نظارت درک مطلب بین دانش مشکلات فقط در خوانندگان ضعیف (که با خواندن آهستهتر نشان داده میشود) و دانش به علاوه تنظیم استراتژیک برای ترمیم درک در خوانندگان قویتر (که با نگاهها و بازخوانیها نشان داده میشود) پشتیبانی میکنند.
علاوه بر این مطالعات که شواهدی از فراشناخت را در خوانندگان جوان نشان می دهد، شواهدی از فراشناخت در نویسندگان جوان نیز وجود دارد. دانش فراشناختی نمایش داده شده توسط 16 دانش آموز دوزبانه چینی/انگلیسی کلاس اول را با استفاده از یک تکلیف دیکته که توسعه یافته بود، بررسی شد. این کار مستلزم آن بود که بچه ها داستانی را به عنوان متن برای خواندن دیگران دیکته کنند. این وظیفه برای برانگیختن جملات فراشناختی مرتبط با فرآیندهای برنامه ریزی، تنظیم و ویرایش طراحی شده است که برای انطباق دیکته با قراردادهای مکتوب ضروری است. جلسات در ابتدا و پایان کلاس اول برگزار شد و جلسات ضبط شده برای نمونههایی از دانش فراشناختی (مثلاً اهداف نوشتن، ساختار متن و نظرات فرازبانی) و دانش فراشناختی رویهای (مانند برنامهریزی، تفکر، و تنظیم نظرات) تجزیه و تحلیل شد. کودکان در پایان کلاس اول به طور قابل توجهی نظرات فراشناختی رویه ای بیشتری نسبت به ابتدای کلاس ارائه کردند، اما تغییری در تعداد نظرات فراشناختی بیانی از ابتدا تا پایان سال مشاهده نشد.
یک تحلیل کیفی نشان داد که نظرات فراشناختی رویهای شامل تفکر درونی (مثلاً ".. اوم..."، "من فکر میکنم...")، گفتار خودتنظیمی (مثلا، "من قاطی کردهام... "منظورم اینه که ...". همچنین نشان داد که نویسندگان ضعیف تمایل به اظهارات فراشناختی کمتری داشتند، در حالی که نویسندگان پیشرفتهتر تمایل داشتند بیشتر در مورد کار قبل، در طول و بعد از دیکته داستان اظهار نظر کنند. این پژوهش به دلیل استفاده از ابزاری جدید برای بررسی رشد فراشناختی در نویسندگان جوان قابل توجه است. مطالعات بیشتری مورد نیاز است که از این تکنیک دیکته و سایر تکنیک های جدید استفاده کند که بر توانایی کودکان برای توضیح دانش فراشناختی خود متکی نیست.
این مطالعات تجربی منجر به چند نتیجه می شود. اولاً، حتی کودکان خردسال دارای راهبردهای فراشناختی هستند و هنگام مطالعه از آنها استفاده می کنند. دوم، به نظر می رسد انتخاب راهبردهای فراشناختی هم به سطح رشد خواننده و هم به روش ارزیابی مورد استفاده بستگی دارد. به نظر میرسد که خوانندگان جوانتر و کمماهرتر هنگام مواجهه با مشکلات درک، از راهبردهای واجشناختی یا آوایی استفاده میکنند، در حالی که خوانندگان مسنتر و ماهرتر از نشانههای معنایی و نحوی نیز برای ترمیم درک استفاده میکنند. در حالی که به نظر واضح است که بسیاری از خوانندگان جوان از راهبردهای شناختی آگاهی دارند و آگاهی فراشناختی از زمانی که درک آنها با شکست مواجه می شود، کمتر آشکار است که آنها قادر به تنظیم راهبردهای فراشناختی به منظور ترمیم درک هستند. روشهای ارزیابی حساستر و مطالعات بزرگتر برای تایید این نتایج مورد نیاز است.
همچنین بخوانید:
پیش سازهای فراشناخت: نظریه ذهن
روشهای تدریس یادگیری خودتنظیم به دانش آموزان
راهبردهای یادگیری خودتنظیم برای دانش آموزان
ریشه های فراشناختی در مسیر خواندن
آموزش خوانندگان برای تبدیل شدن به خوانندگان خودتنظیم
استفاده از پروتکل بلند فکر کردن در تحقیقات خواندن خودتنظیم
سرفصل موضوعی: یادگیری خود تنظیم
برای دریافت بیشتر از مطالعه چگونه مولد بخوانیم
خواننده خودتنظیم: فرایند سه مرحله ای چرخه ای
آگاهی و کنترل فراشناختی راهبردهای خواندن و مطالعه: معرفی یک مدل
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.