شنبه 22 دی 1403
تاثیر راهبردها و مهارت های مطالعه مبتنی بر شواهد در شایستگی و صلاحیت تحصیلی
قسمت سوم
چهار دسته از مهارت های مطالعه
در طول دهههای 1980 و 1990، چندین تحقیق در مورد استراتژی مطالعه انجام شد که در آنها محققان این فرضیه را مطرح کردند که دانشآموزانی که آموزش استراتژی را دریافت کردهاند، در تعدادی از نتایج مهم، به ویژه سطح و کیفیت یادگیری اطلاعات از متن، و عملکرد در آزمون های پیشرفت استاندارد شده، بهتر از دانشآموزان کنترل بدون آموزش عمل میکنند.
تحقیقات آموزش راهبردی بر این باور استوار است که دانشآموزان، با پیشرفت کم و همچنین پیشرفت عادی، اگر به آنها آموزش داده شود که چگونه در پردازش شناختی و مهارتهای مطالعه، مشابه مهارتهای مورد استفاده دانشآموزان موفق مشارکت کنند میتوانند عملکرد خود را در تکالیف یادگیری بهبود بخشند. هدف مطالعات، اعتبار بخشیدن به استراتژیهای مطالعه منفرد، مانند پیشبینی، نقشهبرداری محتوا، و تصویرسازی ذهنی، یا ارزیابی استفاده هماهنگ از استراتژیهای مطالعه چندگانه، مانند آموزش متقابل بوده است.
به طور کلی، پشتیبانی تحقیقاتی برای اثربخشی استراتژیهای مطالعه که دانشآموزان را قادر میسازد تا اطلاعات را هم از آموزشهای تحت هدایت معلم و هم از مطالعه مستقل یا خود هدایت شونده یاد بگیرند و حفظ کنند وجود دارد. استراتژی های مطالعه مبتنی بر شواهد از تاکتیک های ساده برای تمرین و مرور ذهنی تا رویه های پیچیده تر طراحی شده برای کمک به نظارت بر درک مطلب متغیر است.
واینستاین و مایر (1985) یک چارچوب مفید برای طبقه بندی استراتژی های مطالعه در چارچوب پردازش اطلاعات ارائه کردند. به طور خاص، راهبردهای مطالعه بر اساس درجه دستکاری یا سطح پردازش اطلاعاتی که باید آموخته شوند، گروه بندی می شوند. با استفاده از این چارچوب، چهار دسته از مهارتهای مطالعه مورد بررسی قرار میگیرند: (الف) استراتژیهای مبتنی بر تکرار یا تمرین. (ب) راهبردهای رویه ای یا مبتنی بر سازمان؛ (ج) راهبردهای مبتنی بر شناخت؛ و (د) راهبردهای مبتنی بر فراشناخت.
استراتژی های مطالعه مبتنی بر تکرار یا تمرین
اساسی ترین راهبردهای مطالعه شامل تکرار، بازخوانی یا مرور اطلاعات است. استراتژیهای تمرین زمانی بسیار مفید هستند که بخشهای کوچکی از اطلاعات را برای کوتاهمدت ذخیره میکنند، یا زمانی که محتوای مورد مطالعه اغلب مورد استفاده قرار می گیرند. به عنوان مثال، زمانی که دانشآموزان ملزم به مطالعه 15 کلمه برای آزمون املای هفتگی یا یادگیری حقایق ضربی هستند که روزانه در کلاس درس استفاده میشوند، استراتژیهای تکرار تسهیلکننده هستند.
یادگیری و استفاده از راهبردهای تمرین آسان است و بنابراین جزو اولین مهارت های مطالعه است که به کودکان خردسال آموزش داده می شود. در کلاسهای ابتدایی، معلمان ممکن است برای کمک به کودکان در کسب مهارتهای خواندن و ریاضی، بر استراتژیهای تکرار تکیه کنند. به عنوان مثال، مجموعه فلش کارت ها اغلب برای کمک به کودکان در یادگیری املا، واژگان، کلمات عینی و حقایق ریاضی استفاده می شود.
از دیدگاه پردازش اطلاعات، راهبردهای مطالعه مبتنی بر تکرار، اگرچه یادگیری و به کارگیری را آسان می کند، اما حداقل پردازش محتوا را ممکن میسازد. به این ترتیب، هنگامی که به صورت مجزا استفاده می شود، تمرین عموماً به عنوان یک استراتژی مطالعه بی اثر است، به ویژه هنگامی که دانش آموزان از کلاس های ابتدایی فراتر می روند.
با این حال، راههایی وجود دارد که میتوان راهبردهای مطالعه مبتنی بر تکرار را برای ارتقای جزئیات بیشتر و پردازش عمیقتر اطلاعات در طول تمرین تقویت کرد. یکی از راهبردهایی که برای آن شواهد گسترده ای وجود دارد، ایجاد و استفاده از ابزارهای یادیار، به ویژه تصویرسازی ذهنی است.
با استفاده از تخصیص تصادفی گروهی همراه با ارزیابی قبل و بعد از آموزش، تحقیقات نشان داده است که عملکرد تحصیلی زمانی که دانشآموزان آموزش ایجاد ابزارهای تصویرسازی ذهنی مانند کلمات کلیدی را دریافت میکنند نسبت به زمانی که یک تکنیک تمرینی ساده را یاد میگیرند به طور قابل توجهی بهتر یاد می گیرند. به طور خاص، نشان داده شده است که دانشآموزانی که در استفاده از راهبردهای حافظهآموزی آموزش دیدهاند، از نظر یادآوری اطلاعات و همچنین درک متن، از دانشآموزان آموزش ندیده پیشی میگیرند.
به طور کلی، شواهد از سه نتیجه در مورد رویکردهای یادیاری پشتیبانی میکنند: (الف) دانشآموزان کنترل خود به خود از استراتژیهای تصویرسازی ذهنی استفاده نمیکنند؛ (ب) می توان به دانش آموزان این کار را آموزش داد؛ و (ج) اجرای استراتژی های یادیاری اثرات مثبتی بر عملکرد دارند.
مهارت های مطالعه رویه ای یا سازمانی
فقدان سازماندهی در بین دانش آموزان با مهارت های مطالعه ضعیف همراه است. اگرچه دانشآموزان ممکن است مهارتهای سازمانی را درک کنند، بسیاری از دانشآموزان کمپیشرفت در استفاده مداوم و مؤثر از آنها شکست میخورند. مهارتهای مطالعه رویهای شامل رفتارها یا عاداتی است که به دانشآموزان اجازه میدهد از مزایای زمان مطالعه خود حداکثر استفاده را ببرند.
شایستگی های متعددی زیربنای توسعه مهارت های مطالعه رویه ای است، از جمله مدیریت زمان، سازماندهی مواد، و توسعه برنامه ها یا روال های مطالعه مداوم. یک مشکل معمولی برای دانشآموزان با کمبودهای سازماندهی، ناتوانی در ساختار زمان مطالعه و در صورت لزوم، تطبیق برنامههای خود برای ارائه زمان کافی برای مطالعه و تکمیل کار است. با این حال، حتی دانشآموزان در کلاسهای ابتدایی نیز میتوانند توسط معلمان یا والدین برای سازماندهی زمان مطالعه خود یاری شوند.
روالها و برنامههای سازماندهی برای مطالعه زمانی مؤثرتر هستند که با ایجاد برنامههای آموزشی ماهانه، هفتگی و روزانه در دانشآموزان شخصیسازی شوند. ادبیات حرفهای چندین دستورالعمل بهترین عملکرد را برای تبدیل برنامههای مطالعه به مطالعه واقعی ارائه میکند؛ از جمله: (الف) کار دشوار را در زمانهایی که بیشترین هوشیاری و کمترین حواسپرتی را دارید کامل کنید؛ (ب) تکالیف طولانی را به واحدهای کوتاهتر و قابل مدیریت تقسیم کنید؛ (ج) نوع تکالیف مطالعه را تغییر دهید (مثلاً خواندن را با فعالیت های نوشتاری در هم آمیخته کنید)؛ و (د) در زمانبندی استراحت و زمانبندی مجدد زمان مطالعه در صورت بروز تعارض انعطافپذیر باشید.
اگرچه تحقیقات نتوانسته است مزایای قابل توجهی را برای هر یک از روال مطالعه منفرد نسبت به دیگری ثبت کند، آنچه به نتایج مثبت کمک می کند، سازگاری با اجرای یک روال مطالعه و میزان شخصی سازی یا تطبیق آن برای دانش آموزان است.
مهارت های مطالعه مبتنی بر شناخت
هدف راهبردهای مطالعه مبتنی بر شناخت این است که دانشآموزان را به فکر کردن در مورد اطلاعاتی که باید یاد بگیرند، راهنمایی کنند. بر اساس تئوری پردازش اطلاعات، دانش آموزانی که دانش بیشتری در مورد محتوا دارند، احتمال بیشتری وجود دارد که درباره آن فکر کنند، بفهمند و به خاطر بسپارند. بنابراین، زمانی که مطالب جدید برای یادگیرندگان معنادار باشد و با دانش موجود آنها ادغام شود، اثر بخشی مطالعه افزایش می یابد. علاوه بر این، اطلاعاتی که به عنوان شبکه ای از حقایق و مفاهیم مرتبط ذخیره می شوند، که طرحواره نامیده می شوند، راحت تر آموخته و نگهداری می شوند.
نتیجه این است که مطالعه خوب مستلزم آن است که دانش آموزان (الف) دانش پیش زمینه را قبل از مطالعه یک موضوع فعال و جمع آوری کنند؛ (ب) ایدهها، اطلاعات یا مفاهیم جدید را به آنچه قبلاً میدانند متصل میکنند؛ و (ج) طرحوارههای جدیدی را در صورت لزوم، برای ادغام محتوایی که باید آموخته شود، ایجاد کنند. مهارت های مطالعه مبتنی بر شناخت برای دستیابی به این اهداف طراحی شده است.
سازماندهندههای شناختی ابزارهای مؤثری برای کمک به دانشآموزان در فعال کردن دانش قبلی در مورد یک موضوع، سازماندهی اطلاعات در حین یادگیری، و استفاده از طرحوارهها برای ایجاد ارتباط بین مفاهیم کلیدی هستند. سازماندهندههای شناختی که به آنها نقشههای شناختی یا معنایی نیز گفته میشود، بازنماییهای بصری ارتباط متقابل ایدهها هستند. نقشههای شناختی به دانشآموزان اجازه میدهد تا ایدهها و جزئیات را از متن به صورت بصری مرتب کنند تا روابط ضمنی بین ایدهها و جزئیات آشکار شود. به طور معمول، یک نقشه حاوی یک نمودار سلسله مراتبی یا ترتیبی از مفاهیم، ایده ها و حقایق در مورد موضوع مورد مطالعه است (اغلب بر روی کارت های جداگانه نوشته می شود)، که دانش آموزان را قادر می سازد تا کارت های اطلاعات را دستکاری کنند و رابطه بین محتوا را توصیف کنند.
علیرغم شواهد قابل توجهی که از اثربخشی سازماندهندههای شناختی در حوزههای محتوایی متعدد (مانند علم، تاریخ، ادبیات) و برای دانشآموزان مقطع ابتدایی تا دانشجویان دانشگاه حمایت میکند، کاربرد گسترده در کلاسهای درس به دلایل زیادی محدود است. اول، مقدار قابل توجهی از زمان آموزشی و تمرین قبل از اینکه دانش آموزان در ساختن نقشه ها به طور مستقل مهارت پیدا کنند مورد نیاز است. زمان آموزشی ناکافی در استفاده از نقشه های مفهومی، سود حاصل از اجرای این استراتژی مطالعه را به حداقل می رساند.
دوم، استفاده مؤثر از نقشه های معنایی ممکن است دشوار باشد مگر اینکه بخشی از یک رویکرد استراتژی شناختی جامع و چند بعدی باشد. به عنوان مثال، آموزش در نقشه های معنایی تنها زمانی عملکرد را بهبود می بخشد که آموزش قبلی در خلاصه سازی و ایجاد سؤال وجود داشته باشد.
در نهایت، تحقیقات نشان میدهد که نقشههای معنایی ممکن است برای همه دانشآموزان یا برای عملکرد در همه انواع تکالیف تحصیلی مفید نباشد. برای مثال، دانشآموزان کمتوان بیشترین سود را از آموزش نقشه میبرند، زیرا احتمال کمتری دارد که دانش قبلی را خود به خود فعال کنند و مفاهیم جدید را به هم متصل کنند. علاوه بر این، دستورالعمل نقشه سازی منجر به عملکرد بسیار بالاتری در سؤالات آزمونی می شود که نیاز به استنباط و کاربرد محتوا دارند، اما نه در یادآوری وقایع.
سایر راهبردهای مطالعه شناختی مبتنی بر شواهد که به دانش آموزان در فعال سازی و ایجاد ارتباط با دانش قبلی کمک می کند عبارتند از ایجاد سؤال و خلاصه سازی. تحقیقات نشان داده است که راهبردهای شناختی، مانند خلاصه سازی و ایجاد سؤال، زمانی مؤثرتر هستند که ماهیت مولد داشته باشند. برای اینکه خلاصه ای مولد باشد، از کلمات و تجربیات خود یادگیرنده برای ساختن جملات بدیع استفاده می شود که بین مفاهیم ارتباط برقرار می کند و اطلاعات جدید را به دانش قبلی مرتبط می کند. زمانی که یادگیرندگان از کلمات خود برای فرموله کردن سؤالات یا خلاصه کردن استفاده می کنند، ارتباط بین مطالب جدید و دانش موجود به طور خودکار ایجاد می شود زیرا آن کلمات با اطلاعاتی که قبلاً در حافظه یادگیرنده ذخیره شده است مرتبط می شوند.
خلاصه سازی تولیدی با موفقیت به عنوان یک استراتژی مطالعه برای یادگیری مطالب از متن نوشتاری و ارائه شفاهی استفاده شده است. اگر چه آموزش استراتژی مبتنی بر شناخت به رهبری معلم، تمرکز بیشتر مطالعات تجربی بوده است، علاقه فزاینده ای به تعامل دانش آموزان با سایر دانش آموزان وجود دارد. به عنوان مثال، در آموزش متقابل، یک حرکت تدریجی از بحث معلمان به بحث رهبری همتایان وجود داشته است. محققان دریافتند که همتایان می توانند با موفقیت نقش معلم را در مدل سازی راهبردهای مطالعه شناختی مؤثر (مانند خلاصه نویسی) ایفا کنند، و میزان و کیفیت گفتارهای کلامی در مورد راهبردهای مطالعه در واقع در بحث های همسالان بیشتر از معلمان است.
رویکردهای یادگیری به کمک همتایان، از جمله تدریس خصوصی، راهنمایی و یادگیری مشارکتی، نقش مهمی در توسعه مهارت های مطالعه ایفا کرده اند. اثربخشی راهبردهای یادگیری با کمک همتایان مستند شده است. همچنین تأثیرات مثبتی برای آموزش استراتژی با واسطه همتا بر روی آزمونهای محتوای مطالعات اجتماعی تحت پوشش در حین اجرا و همچنین آزمونهای استاندارد درک مطلب به دست آمده است. در مجموع، مدلهای همتا که استراتژیها را نشان میدهند و فرآیندهای فکری خود را در حین انجام وظایف به زبان بیان میکنند، به مطالعه بهتر کمک میکنند.
مهارت های مطالعه مبتنی بر فراشناخت
میزان استفاده دانش آموزان از مهارت های مطالعه در صورت نیاز تا حد زیادی به قابلیت های فراشناختی آنها بستگی دارد (یعنی توانایی آنها در ارزیابی نیاز به مطالعه و برنامه ریزی، اجرا، نظارت و ارزیابی رویکردهای مطالعه خود). در حالی که راهبردهای مطالعه مبتنی بر شناخت به نحوه پردازش اطلاعات توسط فراگیران مربوط می شود، راهبردهای فراشناختی به نحوه انتخاب، نظارت و استفاده از راهبردها در دانش آموزان مربوط می شود. اهمیت مهارت های فراشناختی برای شایستگی تحصیلی به خوبی در ادبیات مستند شده است.
فراشناخت برای مطالعه مؤثر ضروری است. توانایی فراشناختی به یادگیرندگان این امکان را می دهد که مطالعه خود را بر اساس نیازهای مختلف کار تنظیم کنند. دانش آموزان با مهارت های فراشناختی توسعه یافته می دانند که چگونه به طور موثر مطالعه کنند. آنها می دانند که کدام راهبردهای مطالعه را به کار گیرند، بر مطالعه خود نظارت می کنند و زمان مطالعه را عاقلانه تخصیص می دهند. آنها با راهبردهای شناختی که به آنها در مطالعه و تنظیم استفاده از چنین راهبردهایی کمک می کند، آشنا هستند.
در مقابل، دانش آموزان با مشکلات یادگیری فاقد مهارت های فراشناختی لازم برای تبدیل شدن به یادگیرندگان موفق و مستقل هستند. آنها بی نظم هستند و نمی دانند چه کاری باید انجام دهند یا چگونه باید مطالعه را ادامه دهند. تحقیقات نشان داده است که آموزش می تواند به طور قابل توجهی توانایی های فراشناختی دانش آموزان را بهبود بخشد. در حالی که همه دانشآموزان از آموزش سود میبرند، به نظر میرسد که دانشآموزان با مشکلات یادگیری بیشترین دستاوردها را زمانی به دست میآورند که به آنها آموزش میدهند از راهبردهای مطالعه مبتنی بر فراشناخت استفاده کنند. در مطالعات کنترلشده، دانشآموزانی (با و بدون معلولیت) که در زمینه راهبردهای فراشناختی آموزش دیده بودند، از دانشآموزانی که این کار را نمیکردند بهتر عمل کردند. ترکیبی از راهبردهای شناختی و فراشناختی در حل مسائل ریاضی مؤثرتر از راهبردهای شناختی یا فراشناختی است که به صورت مجزا تدریس می شوند.
در آموزش معمولی مهارت های فراشناختی، به دانش آموزان آموزش های صریح در مورد راهبردهای خودپرسشگری داده می شود. به عنوان مثال، در مطالعهای در مورد درک مطلب، به دانشآموزان آموزش داده شد که از خود سؤالاتی مانند "چرا این متن را مطالعه میکنم؟" "آیا مطالبی را که مطالعه می کنم متوجه می شوم؟" و "آیا باید استراتژی مطالعه خود را دوباره بکار ببرم یا در آن تجدید نظر کنم؟" بپرسند. به طور مشابه، در آموزش فراشناختی در ریاضی، به دانش آموزان آموزش داده شد که در حین حل مسئله از خود سؤالاتی بپرسند (به عنوان مثال، "چه راهبردهایی برای حل این مشکل لازم است؟" یا "آیا من مسئله را به درستی حل کرده ام؟"). نشان داده شده است که آموزش در مهارت های فراشناختی منجر به بهبود عملکرد در هر دو معیار توانایی فراشناختی و پیشرفت تحصیلی می شود.
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
محمود دلیر عبدی نیا
روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
دانش آموخته دانشگاه تهران
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.