انگیزش اصولی را توضیح میدهد که کودکان را به یادگیری تشویق میکند. انگیزش در مجموعه شیوه های آموزشی قرار میگیرد که یادگیری را بهبود می بخشد. با این حال، یادگیری آکادمیک جزء مفاهیم انتزاعی است، و برای مطالعه آن باید بر رفتار تمرکز کرد. برای درک بهتر آنچه در ذهن دانش آموزان می گذرد، روانشناسی از مطالعه رفتار آغاز می کند.
انگیزش با خود تنظیمی ارتباط نزدیکی دارد. انگیزش و خود تنظیمی نقش مهمی در برنامه های نوآوری مدیریت مدرسه و معلمان مدارس بزرگ حرفه ای ایفا می کند. مشاوران آموزشی و مدیریت مدرسه فرآیندهای تغییری را که در حال حاضر در آموزش حرفه ای در حال وقوع است، هدایت می کنند.
تحقیقات در یادگیری و آموزش عمدتاً در کشورهای پیشرفته اقتصادی انجام شده است. با این حال، جنبه هایی از یادگیری و رفتار در بیشتر فرهنگ ها در درجات مختلف یافت شود و در سراسر جهان قابل اجرا و مفید هستند. اگر چه، اصول باید با توجه به شرایط محلی ارزیابی شوند و بر این اساس تطبیق داده شوند. در هر محیط آموزشی، ملت یا فرهنگ، پیشنهادها یا رهنمودها برای عمل مستلزم کاربرد حساس و معقول و ارزیابی مستمر است.
در چند دهه گذشته، محققان انگیزش دانشآموزان را مطالعه کردهاند و چیزهای زیادی بدست آورده اند. بطور مثال آنچه دانش آموزان را به سمت یادگیری سوق می دهد و کمیت و کیفیت تلاشی که انجام می دهند مورد بررسی قرار گرفته است. دانش آموزان چه انتخاب هایی می کنند و چه چیزی آنها را در مواجهه با سختی ها پایدار می کند مورد توجه خاص قرار گرفته است. انگیزه چگونه ایجاد می شود و چگونه انگیزه دانشآموز تحت تأثیر شیوههای معلم و رفتار همسالان قرار میگیرد و اینکه محیط مدرسه چگونه بر آن تأثیر می گذارد از ارزش خاصی برخوردار است.
بیشتر تحقیقات انگیزشی بر دانشآموزان سازگار و موفق در مدرسه متمرکز بود. با این حال، دانش آموزان موفق از بسیاری جهات با همسالان کمتر موفق خود تفاوت دارند. به عنوان مثال، آنها اغلب ایده های روشنی از آنچه می خواهند و نمی خواهند در زندگی به دست آورند دارند. علاوه بر این، آنها بسیاری از محیطهای یادگیری را پشتیبان خواستهها، اهداف و نیازهای خود میدانند و به شیوههای انگیزشی معلم واکنش مثبت نشان میدهند.
ترکیبی از اصول انگیزشی از تحقیق در مورد تأثیر شیوه های انگیزشی بر یادگیری مدرسه پدید آمده است. این به جنبه های سنتی تر، مانند انگیزه پیشرفت، انگیزه درونی و جهت گیری هدف، و همچنین تأثیر شیوه های معلم که باورهای انگیزشی، استراتژی های انگیزشی و نیروی اراده را ارتقا می دهد، می پردازد. بر روی اهداف یادگیری و تأثیر انگیزه بر تعقیب این اهداف تمرکز میکند، در حالی که نیاز به تمرینهای معلم را که اهداف اجتماعی-عاطفی را نیز هدف قرار میدهند، تشخیص میدهد.
بسیاری از تحقیقاتی که از اصول انگیزشی حمایت می کنند، از مطالعاتی نشأت می گیرند که ارتباط بین انگیزه (که به عنوان یک ویژگی دانش آموز دیده می شود) و نتایج یادگیری را بررسی کردند. اصول دیگر ریشه در تئوری خود دارند که خود کودکان و نوجوانان در طول سالها رشد می کنند. اصول دیگری نیز مبتنی بر تحقیقاتی است که نشان میدهد چگونه فرصتهایی که معلمان و مدارس برای یادگیری و رشد شخصی فراهم میکنند (رویههای آموزشی، رفتار معلم و جو کلاس) با نیازها و اهداف دانشآموزان مطابقت یا در تضاد است. اولویت با اصولی است که معلمان می توانند در کلاس های درس خود اعمال کنند. هدف از این مقدمه کوتاه بر انگیزش این است که معلمان را آگاه کند که نیازهای روانی جوانان به طور مداوم تغییر می کند. آنها نه تنها به عنوان تابعی از دانش و تخصص در حال توسعه آنها در یک حوزه موضوعی خاص، بلکه در رابطه با نظریه در حال ظهور خود در رابطه با آن حوزه تغییر می کنند.
دانش آموزان در نقاط مختلف جهان در حال تحصیل هستند. آنها در مناطق روستایی تا شهرهای بزرگ به مدرسه می روند. افکار، احساسات و اعمال آنها به منظور ارائه تصویری از ساختارهای مختلف انگیزشی در بخش های مختلف تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است. هدف آن است که معلمان ارزش ها، علایق و اهداف در حال رشد دانش آموزان را مشابه آنچه که در کلاس های درس خود مشاهده می کنند، درک کنند. اصول انگیزشی بهعنوان قطعاتی در یک پازل درک میشوند که برای ارائه تصویری منسجم و جامع از چگونگی ایجاد یک محیط قدرتمند برای توسعه استراتژیهای انگیزشی در کنار هم قرار میگیرند.
تعریف تفصیلی یادگیری خود تنظیم راهنمای مهارت های خواندن و مطالعه
در تعریف وسیع خود، راهبردهای یادگیری رفتارها یا اندیشه هایی هستند که یادگیری را تسهیل می کنند. این راهبردها از مهارتهای مطالعه ساده مانند زیر اندیشه مهم خط کشیدن شروع می شوند، تا فرایندهای فکری پیچیده، مانند بکار بردن مقایسه ها برای ارتباط دادن دانش پیشین به اطلاعات جدید، ادامه می یابند. راهبردها روشهای آگاهانه ای هستند برای یادگیری به شیوه ای نظامدار و ایجازی. مربیان ترتیبات متعددی از راهبردهای تکلیف مدار را برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری پرورش داده اند. راهبردی فکر کردن عبارت است از مجسم کردن روشهای یادگیری خود بعنوان یک فرایند شخصی قابل کنترل که می تواند بازده های متمایزی تولید کند، و تصدیق کردن اینکه بازده های موفق به ساختن یا انطباق دادن راهبردها برای موقعیت های شخصی خاص بستگی دارد. راهبردها ابزارهایی هستند که یادگیری را تسهیل می کنند و یکی از مهمترین مولفه های فرایند یادگیری سیستماتیک هستند.
بطور مختصر، رویکرد سیستماتیک به یادگیری شامل هشت گام می شود:
1
تعیین یک هدف
2
باز اندیشی بر تکلیف و منابع شخصی خود
3
پرورش یک برنامه
4
انتخاب راهبردهای بالقوه
5
بکار بردن و پیاده سازی راهبردها
6
نظارت و ارزیابی رسمی راهبردها و پیشرفت فرد
7
اصلاح راهبردها در صورت ضرورت
8
ارزیابی نهایی بازده ها برای تصمیم گیری اینکه آیا این یک رویکرد مفید برای تکالیف مشابه آینده است یا آیا نیاز است که برای کاربرد آینده اصلاح شود یا کنار گذاشته شود.
در طبقه بندی اولیه از راهبردهای یادگیری، پنج طبقه ترسیم شده است:
مرور ذهنی
نظارت بر درک مطلب
سازماندهی
بسط دادن
و راهبردهای عاطفی
سه طبقه از این طبقه بندی راهبردهایی را بازنمایی می کند که بطور مستقیم بر اطلاعاتی که باید یاد گرفته شوند تا کسب و سازماندهی اطلاعات را تسهیل کنند عمل می کنند. دو طبقه باقی مانده راهبردهایی را بازنمایی می کنند که حمایت فراشناختی و عاطفی برای یادگیری تدارک می بینند. راهبردهایی که به کسب و سازماندهی اطلاعات کمک می کنند می توانند برای هر دوی تکالیف یادگیری پایه و پیچیده بکار برده شوند. تکالیف یادگیری پایه شامل حفظ کردن یا یادگیری طوطی وار یا کلمه به کلمه است. تکالیف یادگیری پیچیده شامل یادگیری مفهومی یا محتوایی سطح بالاتر است. برای هر دوی تکالیف یادگیری پایه و پیچیده، یکی از سه نوع راهبرد - مرور ذهنی، بسط دادن، یا سازماندهی - می تواند برای تسلط یافتن بر اطلاعات، بسته به هدف یادگیرنده از کسب اطلاعات بکار برده شوند. راهبردها روشهای آگاهانه ای هستند برای یادگیری به شیوه نظامدار و ایجازی، مانند یک راهبرد گروه بندی یادیار برای حفظ کردن یک عدد امنیتی اجتماعی. مربیان ترتیبات متعددی از راهبردهای تکلیف مدار را برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری پرورش داده اند، مانند تحلیل تکالیف تحصیلی پیچیده به صورت مولفه هایی برای حل متوالی. راهبردی فکر کردن علاوه بر تفکری روشن در مورد روشهای یادگیری خود بعنوان یک فرایند شخصی قابل کنترل که می تواند بازده های متمایزی تولید کند، شامل شناسایی و ارتباط دادن بازده های موفق به ساختن یا انطباق دادن راهبردها برای موقعیت های شخصی خاص می گردد.
راهبردهای شناختی یادگیری
راهبردهای مرور ذهنی، بسط دهی، و سازماندهی بعنوان راهبردهای مهم شناختی که به کارکرد تحصیلی در کلاس ارتباط دارند شناسایی شده اند. این راهبردها می توانند برای تکالیف حافظه ای ساده (مانند، یادآوری اطلاعات، کلمات، یا فهرستها) یا برای تکالیف پیچیده تر که نیازمند درک اطلاعات هستند (مانند درک بخشی از متن یا سخنرانی) بکار برده شوند.
راهبردهای مرور شامل از بر خوانی مواد یادگیری یا گفتن کلمات با صدای بلند به هنگام خواندن قطعه ای از متن است. رنگ-برجسته سازی یا زیر خط کشیدن متن نیز بیشتر شبیه راهبردهای مرور ذهنی هستند. این راهبردهای مروری به دانش آموز کمک می کنند که به اطلاعات مهم توجه کنند و آنها را از فهرستها یا متنها انتخاب کنند و این اطلاعات را در حافظه کاری فعال نگه دارند. راهبردهای مرور ذهنی برای انتخاب و کدگذاری اطلاعات به روش کلمه به کلمه بکار برده می شوند. راهبردهای مرور ذهنی که برای تکالیف یادگیری پایه بکار برده می شوند شامل از بر گفتن یا تکرار اطلاعات اند. راهبردهای مرور ذهنی که برای تکالیف یادگیری پیچیده یا محتوایی بکار برده می شود شامل کپی کردن مطالب، یادداشت برداری، و زیر مطالب خط کشیدن یا علامت گذاری کردن هستند.
راهبردهای بسط دهی شامل باز نویسی یا خلاصه کردن مطالب یادگیری، قیاس سازی، یادداشت برداری (سازمان دهی و ارتباط دادن اندیشهها در یادداشتها و نه یادداشت برداری خطی غیر فعال،) توضیح دادن مطالب یادگیری به فرد دیگر، و پرسیدن و پاسخ دادن به سوالات می گردد. راهبردهای بسط دادن برای معنادار کردن اطلاعات و ایجاد ارتباط بین اطلاعات داده شده در مطالب یادگیری و دانش موجود یادگیرنده بکار برده می شوند. راهبردهای بسط دادن برای تکالیف یادگیری پایه شامل ایجاد تصاویر ذهنی و کاربرد تکنیک های یادیار برای ایجاد تداعی اطلاعات اختیاری با دانش معنادار شخصی است. راهبردهای بسط دادن برای تکالیف یادگیری پیچیده شامل راهبردهایی هستند که اطلاعات را با تفسیر کردن، خلاصه کردن، ایجاد مقایسه ها، ارتباط دادن اطلاعات جدید به دانش قبلی، سوال کردن، و تلاش برای تدریس اطلاعات به شخص دیگر دستکاری می کنند.
راهبردهای سازماندهی، با پردازش عمیق تر مطالب همراه است و شامل رفتارهایی مانند انتخاب اندیشه اصلی از متن، فهرست سازی برای متن یا مطالب یادگیری، و کاربرد انواع تکنیکهای خاص برای انتخاب و سازماندهی اندیشه ها در مطالب است (مانند طراحی شبکه یا نقشه اندیشه های مهم، شناسایی ساختارهای متنی یا نمایشی مطالب.). نشان داده شده است که همه راهبردهای سازماندهی، در مقایسه با راهبردهای مروری، موجب درک عمیقتر مطالب یادگیری می شوند. راهبردهای سازماندهی برای ساختن ارتباطات درونی در میان قطعات اطلاعات داده شده در مطالب یادگیری بکار برده می شوند. راهبردهای سازماندهی برای تکالیف پایه شامل مرتب کردن یا خوشه بندی اطلاعات مرتبط بر اساس ویژگیهای مشترک یا روابط می گردد. راهبردهای سازماندهی برای تکالیف پیچیده شامل فهرست بندی کردن یا نمودار کشیدن اطلاعات و خلق روابط فضایی با بکار بردن راهبردهایی چون شبکه بندی کردن است.
راهبرد های حمایتی
علاوه بر راهبردهایی که یادگیرنده برای تعامل مستقیم با مطالب بکار می برد، دو نوع راهبرد حمایتی مطرح می کنند که می توانند برای افزایش اکتساب دانش بکار برده شوند. راهبردهای نظارت بر درک مطلب و راهبردهای کنترل عاطفی آموزش داده شده اند تا در هماهنگی با راهبردهای قبلا تعریف شده برای هر دوی تکالیف پایه و پیچیده بکار بروند. راهبردهای نظارت بر درک مطلب راهبردهای فراشناختی هستند که برای سنجش درک یادگیرندگان از مطالب یادگیری و بطور انحصاری کنترل کاربرد راهبردهای اکتساب و سازماندهی بکار برده می شوند. راهبردهای نظارت بر درک مطلب شامل خود پرسشگری، تشخیص خطا، و حل مسئله می گردند. راهبردهای عاطفی و حمایتی برای کمک به تمرکز توجه یادگیرنده و نگهداری انگیزش یادگیرنده بکاربرده می شود.
راهبردهای عاطفی و حمایتی شامل خود گویی مثبت، کاهش اضطراب، و مدیریت زمان هستند. کاربرد راهبردهای شناختی در انزوا رخ نمی دهد. یادگیری خود تنظیم و راهبردی دارای فرایندهای یکپارچه شده هستند. انتخاب و کاربرد راهبردهای یادگیری شناختی به دیگر جنبه های خود تنظیمی مانند انگیزش و فراشناخت ارتباط داده شده است. برای مثال، از هر دوی شواهد تجربی و داستانی روشن است که دانستن اینکه کدام راهبردها باید بکار برده شوند و دانستن اینکه چگونه آنها را باید بکار برد کافی نیست. دانش آموزان باید بخواهند تا آنها را بکار ببرند و باید آن میل را از طریق تکلیف یادگیری حفظ کنند. برای بکار بردن راهبردهای یادگیری شناختی بطور اثر بخش، دانش آموزان باید بتوانند میزان و جهت کوشش خود را کنترل کنند، باید برای فعالیت در تکلیف برانگیخته شوند، و باید در کاربرد خود از راهبردها ارادی عمل کنند. انواع اهدافی که دانش آموزان دارند نیز انتخاب راهبرد آنها را تاثیر می گذارد. کاربرد راهبرد باید هدفمند باشد. این جنبه از یادگیری راهبردی دارای دو کاربرد است. اهداف برای آنکه یادگیرندگان راهبردی دارای یک نقطه مرجع در کاربرد خود ارزیابی ممتد باشند مورد نیاز است. انواع اهدافی که آنها تعیین می کنند همچنین ممکن است بر انواع راهبردهایی که آنها انتخاب می کنند و روشی که آنها آن راهبردها را پیاده سازی می کنند اثر بگذارد.
راهبردهای فراشناختی
بیشتر مدلهای کنترل فراشناختی یا راهبردهای خود تنظیمی شامل سه نوع کلی راهبرد هستند: برنامه ریزی، نظارت، و تنظیم. این سه نوع راهبرد از نظر مفهومی بسیار با همدیگر مربوط هستند، و بنظر می رسد که از لحاظ تجربی دارای همبستگی بالایی هستند.
فعالیتهای برنامه ریزی که در مطالعات مختلف یادگیری دانش آموزان مورد بررسی قرار گرفته است شامل تعیین هدف برای مطالعه، مرور متن قبل از خواندن، پرسیدن سوالات قبل از خواندن متن، و تحلیل تکلیف مربوط به مشکل می گردد. این فعالیتها بنظر می رسد که به یادگیرنده کمک می کند تا برای بکار بردن راهبردهای شناختی خود برنامه ریزی کند و همچنین بنظر می رسد که جنبه های مناسب دانش قبلی را فعال یا آماده می کند، که سازماندهی و درک مطلب را بسیار تسهیل می کند.
نظارت و بازبینی تفکر و رفتار تحصیلی خود یک جنبه اساسی یادگیری خود تنظیم است. برای خود تنظیمی، باید نوعی هدف، استاندارد یا ملاک وجود داشته باشد که با آنها برای هدایت فرایند نظارت مقایسه صورت گیرد. فعالیتهای فراشناختی را بخشی از نظارت درک مطلب می دانند که در آن دانش آموزان فهم خود را با هدف خود-انتخابی مقایسه می کنند. فعالیتهای نظارتی شامل ردیابی توجه به هنگام خواندن متن یا گوش کردن به سخنرانی، خود-آزمودن با کاربرد سوالات مربوط به مطالب متن برای بررسی فهم، نظارت بر درک مطلب در سخنرانی، و بکار بردن راهبردهای امتحان دادن (مانند، نظارت بر سرعت و تنظیم زمان موجود) در یک موقعیت امتحانی می گردد. این راهبردهای نظارتی گوناگون یادگیرنده را برای افت در توجه یا درک مطلب آگاه می کنند که در نتیجه آن فرد می تواند کاربرد راهبردهای تنظیمی را ترمیم بخشد.
راهبردهای تنظیمی وابستگی نزدیکی با راهبردهای نظارت دارند. دانش آموزان یادگیری و عملکرد خود را با مقایسه با هدف یا ملاک بازبینی می کنند، این فرایند نظارت، نیاز برای فرایندهای تنظیمی را برای همخوان کردن رفتار با هدف یا نزدیک تر شدن به ملاک نشان می دهد. برای مثال، یادگیرندگان در حین خواندن از خودشان سوالهایی می پرسند تا درک مطلب خود را بازبینی کنند، و سپس به عقب بر می گردند و بخشی از متن را بازخوانی می کنند، این بازخوانی یک راهبرد تنظیمی است. نوع دیگر راهبرد خود تنظیمی برای خواندن زمانی رخ می دهد که یک دانش آموز سرعت خواندن خود را به هنگام مواجه شدن با متن دشوارتر یا کمتر آشنا، کاهش می دهد. البته، مرور هر جنبه از مطالب درسی (مانند یادداشتهای سخنرانی، متون درسی، مطالب آزمایشگاهی، امتحانات قبلی و مقاله ها) که شخص آن را به هنگام مطالعه برای امتحانات بیاد نمی آورد یا درک نمی کند نشان دهنده یک راهبرد خود تنظیمی کلی است. در زمان یک آزمون، گذشتن از سوالات دشوار و مبهم و بازگشت به آنها در زمانی دیگر راهبرد دیگری است که دانش آموزان می توانند برای تنظیم رفتارشان بکار ببرند. تمام این راهبردها فرض می شود که با کمک به دانش آموزان برای تصحیح رفتار مطالعه شان و ترمیم نقایص فهم شان یادگیری را بهبود می بخشند.
نقش مشاور مهارت های یادگیری چیست؟
وبلاگ های من
روانشناسی تربیتی شناختی: کاربرد روانشناسی شناختی در آموزش و پرورش
عملکرد برتر: خلاقیت، نبوغ، هوش، تخصص
صفحه اختصاصی در علم نت
خلاقیت چیست؟
خلاقیت چه زمانی اتفاق می افتد؟
انواع خلاقیت
چه چیزی برای خلاق بودن لازم است؟
خلاقیت و پنج بزرگ
چگونه خلاقیت را افزایش دهیم
سوالات متداول
خلاقیت چیست؟ خلاقیت شامل توانایی توسعه ایده های جدید یا استفاده از اشیا یا اطلاعات به روش های جدید است. این میتواند شامل ایدههایی در مقیاس بزرگ باشد که پتانسیل تغییر جهان را دارند، مانند اختراع ابزارهایی که بر نحوه زندگی مردم تأثیر میگذارند، یا اقدامات کوچکتری از خلقت مانند کشف راه جدیدی برای انجام یک کار در زندگی روزمرهتان.
این مقاله به بررسی چیستی خلاقیت و احتمال وقوع آن میپردازد. همچنین برخی از مراحلی را که می توانید برای بهبود خلاقیت خود بردارید را پوشش می دهد.
خلاقیت چیست؟
مطالعه خلاقیت می تواند یک فرآیند دشوار باشد. نه تنها خلاقیت به خودی خود یک موضوع پیچیده است، بلکه در مورد چگونگی تعریف دقیق خلاقیت نیز اتفاق نظر روشنی وجود ندارد. بسیاری از رایج ترین تعاریف نشان می دهد که خلاقیت تمایل به حل مشکلات یا ایجاد چیزهای جدید به روش های جدید است.
دو مؤلفه اصلی خلاقیت عبارتند از:
اصالت: ایده باید چیز جدیدی باشد که صرفاً بسط چیز دیگری نباشد که از قبل وجود دارد.
کارکرد: این ایده باید عملاً کار کند یا درجاتی از سودمندی داشته باشد.
خلاقیت چه زمانی اتفاق می افتد؟
در کتاب خود خلاقیت: جریان و روانشناسی اکتشاف و اختراع، روانشناس میهالی سیکسزنت میهالی پیشنهاد کرد که خلاقیت اغلب در چند موقعیت مختلف دیده می شود.
افرادی که محرک، جالب به نظر می رسند و افکار غیرمعمول مختلفی دارند.
افرادی که دنیا را با چشم اندازی تازه می بینند، ایده های بصیرتی دارند و اکتشافات شخصی مهمی انجام می دهند. این افراد اکتشافات خلاقانه ای انجام می دهند که عموماً فقط برای آنها شناخته شده است.
افرادی که به دستاوردهای خلاقانه بزرگی دست می یابند که برای کل جهان شناخته می شود. مخترعان و هنرمندانی مانند توماس ادیسون و پابلو پیکاسو در این دسته قرار می گیرند.
انواع خلاقیت
کارشناسان همچنین تمایل دارند بین انواع مختلف خلاقیت تمایز قائل شوند. مدل چهار سی خلاقیت نشان می دهد که چهار نوع مختلف وجود دارد:
خلاقیت «مینی سی» شامل ایدهها و بینشهای معنادار شخصی است که فقط برای خود او شناخته شده است.
خلاقیت "کوچک" عمدتاً شامل تفکر روزمره و حل مسئله است. این نوع خلاقیت به افراد کمک می کند تا مشکلات روزمره ای را که با آن روبرو هستند حل کنند و با محیط های متغیر سازگار شوند.
خلاقیت "Pro-C" در میان متخصصانی که در زمینه های مربوطه خود ماهر و خلاق هستند اتفاق می افتد. این افراد در حرفه یا حرفه خود خلاق هستند اما برای کارهای خود به برتری دست نمی یابند.
خلاقیت "Big-C" شامل خلق آثار و ایده هایی است که در یک زمینه خاص عالی تلقی می شوند. این نوع خلاقیت منجر به برجستگی و تحسین می شود و اغلب منجر به خلاقیت های متحول کننده جهان مانند نوآوری های پزشکی، پیشرفت های تکنولوژیکی و دستاوردهای هنری می شود.
چه چیزی برای خلاق بودن لازم است؟
Csikszentmihalyi پیشنهاد می کند که افراد خلاق تمایل به داشتن ویژگی های مختلفی دارند که به تفکر نوآورانه آنها کمک می کند. برخی از این صفات کلیدی عبارتند از:
انرژی: افراد خلاق تمایل به داشتن مقدار زیادی انرژی فیزیکی و ذهنی دارند. با این حال، آنها همچنین تمایل دارند زمان زیادی را صرف تفکر و تأمل کنند.
هوش: روانشناسان مدتهاست بر این باورند که هوش نقش مهمی در خلاقیت دارد. در مطالعه طولی معروف ترمن روی کودکان تیزهوش، محققان دریافتند که در حالی که ضریب هوشی بالا برای خلاقیت بالا ضروری است، اما همه افراد با ضریب هوشی بالا خلاق نیستند. Csikszentmihalyi معتقد است که افراد خلاق باید باهوش باشند، اما آنها باید قادر باشند به چیزها به شیوه های تازه و حتی ساده لوحانه نگاه کنند.نظم و انضباط: افراد خلاق فقط در انتظار الهام گرفتن نمی نشینند. آنها بازیگوش هستند، اما در پیگیری کار و علایق خود نیز منظم هستند.
خلاقیت و پنج بزرگ
برخی از ویژگی های شخصیتی نیز با خلاقیت مرتبط هستند. بر اساس نظریه پنج بزرگ شخصیت، شخصیت انسان از پنج بعد گسترده تشکیل شده است:
باز بودن
وظیفه شناسی
برون گرایی
توافق پذیری
روان رنجوری
هر بعد نشان دهنده یک پیوستار است، بنابراین برای هر ویژگی، افراد می توانند بالا، پایین یا جایی بین این دو باشند.
گشودگی به تجربه، پنج ویژگی بزرگی است که با خلاقیت همبستگی دارد. افرادی که این ویژگی را بالا می برند، نسبت به تجربیات و ایده های جدید بازتر هستند. آنها تمایل دارند به دنبال تازگی باشند و از امتحان چیزهای جدید، ملاقات با افراد جدید و در نظر گرفتن دیدگاه های مختلف لذت می برند.
با این حال، سایر ویژگی ها و ویژگی های شخصیتی نیز می توانند در خلاقیت نقش داشته باشند. برای مثال، انگیزه درونی، کنجکاوی و پشتکار همگی میتوانند تعیین کنند که افراد چقدر تمایل دارند ایدههای جدید را دنبال کنند و به دنبال راهحلهای جدید باشند.
چگونه خلاقیت را افزایش دهیم
در حالی که به نظر می رسد برخی افراد به طور طبیعی به خلاقیت می رسند، کارهایی وجود دارد که می توانید برای افزایش خلاقیت خود انجام دهید.
برخی از استراتژی هایی که می توانند برای بهبود خلاقیت مفید باشند عبارتند از:
باز بودن برای ایده های جدید: گشودگی به تجربه، ویژگی شخصیتی است که بیشترین ارتباط را با خلاقیت دارد. روی تمایل به امتحان چیزهای جدید و کشف ایده های جدید تمرکز کنید.
پایدار باشید: خلاقیت فقط این نیست که بنشینید و منتظر الهام گرفتن باشید. افراد خلاق وقت خود را صرف کار برای تولید چیزهای جدید می کنند. تلاش آنها همیشه نتیجه نمی دهد، اما تمرین مداوم مهارت هایی را ایجاد می کند که به خلاقیت کمک می کند.
برای خلاقیت وقت بگذارید: علاوه بر مداومت، همچنین باید زمانی را به طور خاص به تلاش های خلاقانه اختصاص دهید. این ممکن است به این معنا باشد که هر روز یا هر هفته زمان کمی را برای طوفان فکری، تمرین، یادگیری یا خلق کردن اختصاص دهید.
Csikszentmihalyi اشاره کرده است که خلاقیت نیاز به یک دیدگاه تازه همراه با نظم و انضباط دارد. همانطور که توماس ادیسون به قول معروف، نبوغ 1% الهام و 99% عرق است.
چگونه خلاقیت را تقویت کنیم
خلاقیت موضوع پیچیده ای است و محققان هنوز در تلاش هستند تا دقیقاً بفهمند چه عواملی در توانایی تفکر خلاق نقش دارند. در حالی که به نظر می رسد برخی از افراد به طور طبیعی خلاقیت دارند، کارهایی نیز وجود دارد که می توانید برای ایجاد و تقویت این توانایی انجام دهید.
مرحوم مایا آنجلو همچنین پیشنهاد کرد که خلاقیت فکر کردن به پرورش خلاقیت بیشتر کمک می کند، "نکته مهم این است که از آن استفاده کنید. شما نمی توانید خلاقیت را مصرف کنید. هر چه بیشتر از آن استفاده کنید، بیشتر خواهید داشت."
سوالات متداول
چه بخشی از مغز خلاقیت را کنترل می کند؟
خلاقیت در یک ناحیه از مغز قرار ندارد. بسیاری از مناطق در واقع درگیر هستند. قشر پیشانی مغز مسئول بسیاری از عملکردهایی است که در خلاقیت نقش دارند.
با این حال، سایر بخشهای مغز نیز بر خلاقیت تأثیر میگذارند، از جمله هیپوکامپ (که برای حافظه مهم است) و عقدههای پایه (که در حافظه نحوه انجام وظایف ضروری است). ماده سفید مغز که بخش های مختلف مغز را به هم متصل نگه می دارد، برای تفکر خلاق نیز ضروری است
آیا می توانید خلاقیت خود را افزایش دهید یا آن را بهبود بخشید؟
تحقیقات نشان میدهد که افراد میتوانند مغز خود را برای خلاقیت بیشتر آموزش دهند. مشارکت در کارهای محرک شناختی، پیادهروی، یافتن منابع الهامبخش و مدیتیشن چند استراتژی هستند که ممکن است به تقویت تواناییهای تفکر خلاق کمک کنند.
بیشتر بدانید
پنج ویژگی بزرگ شخصیتی چیست؟
"پنج بزرگ" دسته بندی وسیعی از ویژگی هایی هستند که شخصیت را می سازند.این پنج بعد عبارتند از: گشودگی، وظیفه شناسی، برون گرایی، توافق پذیری و روان رنجوری. هر صفت شامل محدوده ای بین دو افراط است و افراد می توانند در هر انتها یا جایی در وسط باشند.
آموزش یادگیری ماندگار
آموزش یادگیری ماندگار (که قبلاً به عنوان یادگیری گروه اکتشافی شناخته می شد) یک مدل اصلاح مدرسه است که بر موفقیت بالا از طریق یادگیری فعال، رشد شخصیت و کار گروهی تأکید دارد.
یکی از ساختارهای شاخص آموزش یادگیری ماندگار ، گروه اکتشافی یادگیری است. گروه اکتشافی یک طرح مطالعاتی عمیق و بین رشته ای با درس هایی است که با دنیای واقعی ارتباط برقرار می کند. گروه های اکتشافی دانش آموزان را در تحقیقات اصیل، تفکر انتقادی و حل مسئله درگیر می کنند و شخصیت ها را همراه با مهارت های تحصیلی می سازند. سوالات راهنما با پایان باز و تفکر برانگیز به هدایت فرآیند یادگیری کمک می کند. دانش آموزان در طول سفرها در مورد این سؤالات فکر می کنند بنابراین درک خود را از یک موضوع یا مفهوم عمیق تر می کنند.
با تلفیق عمیق یادگیری گروه اکتشافی با فلسفه های شخصیت سازی و رویکرد فعال به یادگیری، مدل آموزش یادگیری ماندگار متولد شد. آموزش و پرورش گروه اکتشافی بر پنج رویه اصلی و ده اصل طراحی تأکید دارد که از آموزش و یادگیری در مدارس خود پشتیبانی می کند.
پنج روش اصلی آموزش یادگیری ماندگار
برنامه درسی: رویکرد ما به یادگیری با اتصال یادگیری به مسائل و نیازهای دنیای واقعی، استانداردها را برای دانش آموزان زنده می کند. اکتشافات آموزشی پروژه های چالش برانگیز، میان رشته ای، در دنیای واقعی و مطالعات عمیق هستند که به عنوان واحدهای برنامه درسی اولیه در مدارس آموزش یادگیری ماندگار عمل می کنند.
گروه های اکتشافی آموزشی از سواد انتقادی پشتیبانی میکنند و استانداردهای آکادمیک کلیدی محتوا و مهارتها را مورد توجه قرار میدهند و در عین حال توسعه شخصیت را ارتقا میدهند و اخلاق خدماتی را تقویت میکنند.
آموزش: در مدارس آموزش و پرورش گروه اکتشافی ، معلمان از استراتژیها و تکنیکهایی برای بالا بردن ایدههای بزرگ و کمک به دانشآموزان برای تبدیل شدن به یادگیرندگان فعال و مشارکتی استفاده میکنند: ایجاد ارتباط، یافتن الگوها، دیدن رویدادها از دیدگاههای مختلف، آزمایش، فراتر رفتن از اطلاعات داده شده؛ و برای ایجاد همدلی و شفقت نسبت به رویدادها، افراد و موضوعات؛ اهداف یادگیری، یادگیری دانش آموز را هدایت می کند و مالکیت و مسئولیت یادگیری را تقویت می کند؛ جذب تفکر و یادگیری دانش آموز از طریق پرس و جو، حل مسئله و تفکر انتقادی، انتظارات زیادی را برای مشارکت دانش آموز ایجاد می کند.
ارزیابی مشارکت دانشآموزان: آموزش و پرورش گروه اکتشافی معتقد است که شیوههای ارزیابی باید دانشآموزان را برانگیزد تا رهبران یادگیری خود شوند. دانش آموزان پیشرفت خود را به سمت یادگیری مبتنی بر استاندارد پیگیری می کنند، اهداف تعیین می کنند و رشد و چالش ها را بررسی می کنند. دانشآموزان و معلمان به طور منظم در مورد دادههای مختلف برای اطلاعرسانی به آموزش و شناسایی زمینههای رشد فکر میکنند و تجزیه و تحلیل میکنند. دانشآموزان مالک یادگیری خود هستند و در نتیجه آن را ارائه میکنند و در محیطهای مختلف مانند کنفرانسهای دانشآموزی و جشنهای یادگیری در کلاسهایشان صحبت میکنند.
فرهنگ و منش: کل مدرسه در برقراری فرهنگ احترام، مسئولیت، شجاعت و مهربانی نقش دارد. معلمان، کارکنان، مدیران و دانش آموزان در تعهد خود به پرورش شهروندی و تلاش برای تبدیل شدن به افراد اخلاقی که به دنیای بهتر کمک می کنند، عمدی هستند. تعیین انتظارات و بزرگداشت دستاوردها، کاری عمیق، دقیق و معنادار معلمان و دانش آموزان را در هر روز و سال درگیر می کند.
رهبری: مدارس توسط یک چشم انداز منسجم مدرسه هدایت می شوند که بر مشارکت و موفقیت دانش آموزان متمرکز است. رهبری در همه سطوح و با همه ذینفعان برای ارتقای بهبود مستمر پرورش می یابد.
از طریق این تمرینهای اصلی، آموزش یادگیری ماندگار کلاسهایی ایجاد میکند که در آن …
یادگیری چالش برانگیز است.
از دانش آموزان حمایت می شود تا خیلی بیشتر از آنچه فکر می کنند می توانند انجام دهند. معلمان انتظار برتری دارند و به شیوههایی تدریس میکنند که دانشآموزان را قادر میسازد عمیقاً یاد بگیرند، از استانداردها پیشی بگیرند و کار با کیفیت بالا تولید کنند. دانش آموزان و معلمان شجاعت تحصیلی را الگو می گیرند.
یادگیری فعال است.
دانشآموزان دانشمندان، برنامهریزان شهری، تاریخدانان، هنرمندان و فعالان هستند که ایدهها را بررسی میکنند و در کارهای معتبری شرکت میکنند که به آنها امکان میدهد در جوامع خود مشارکت کنند و برابری و عدالت اجتماعی را ترویج کنند.
یادگیری معنادار است.
دانش آموزان درک عمیقی از مفاهیم ایجاد می کنند و می توانند مهارت ها و دانش خود را در زمینه های جدید و مسائل دنیای واقعی به کار ببرند. آنها با هدفی در حال یادگیری هستند - هوشمند شدن برای انجام کارهای خوب - و می بینند که آموزش آنها در خدمت ساختن دنیایی بهتر است.
یادگیری مشارکتی است.
رهبران مدرسه، معلمان، دانشآموزان و خانوادهها با یکدیگر همکاری میکنند تا فرهنگ احترام، مسئولیت و لذت در یادگیری ایجاد کنند. جامعه مدرسه جایی است که همه دانشآموزان و بزرگسالان احساس میکنند که به آنها تعلق دارند، برای موفقیت از یکدیگر حمایت میکنند و از آنها الهام میگیرد که بهترین خود باشند.
یادگیری عمومی است.
دانش آموزان آثاری با کیفیت بالا برای ارائه به مخاطبان در داخل و خارج از مدرسه تولید می کنند. آنها در مورد آنچه و چگونه یاد می گیرند با همسالان، معلمان و اعضای جامعه فکر می کنند. راهروها و کلاس های درس مملو از شواهدی از یادگیری و کار زیبای دانش آموزان است.
نشانه های افراد ذاتاً باهوش بر اساس علم روانشناسی
باهوش و زرنگ بودن با ذاتاً بسیار باهوش بودن یکی نیست. هوش ذاتی تنها به میزان دانش شما بستگی ندارد، بلکه نحوه استفاده از آن دانش هم مهم است. روانشناسان نشانههای خاص افراد بسیار باهوش را آشکار کردهاند که بعضی از آنها ممکن است آنطور که انتظار دارید واضح و روشن نباشند. تشخیص این نشانهها میتواند به شما در درک بهتر افراد اطرافتان کمک کند. به علاوه شاید کمی از این نشانهها را هم در خودتان بیابید.
۱. با فکر باز به مسائل نگاه میکنند
یکی از نشانههای افراد با هوش بسیار بالا بر اساس روانشناسی این است که پذیرای عقاید و افکار نو یا متفاوت هستند. آنها متعصبانه تنها نظرات خود را دنبال نمیکنند بلکه مشتاق کشف زوایای مختلف، ایدههای جدید و راهحلهای جایگزین هستند. با این حال، این بدان معنا نیست که به راحتی تحت تأثیر قرار میگیرند. در واقع، کاملا برعکس است. افراد بسیار باهوش از گشادهفکری خود به عنوان ابزاری برای سنجش همه گزینهها و سپس نتیجهگیری آگاهانه استفاده میکنند.
۲. همواره کنجکاو هستند
آنها همیشه سؤال میپرسند و مشتاق کسب اطلاعات بیشتر در مورد طیف گستردهای از موضوعات هستند. به عبارت دیگر کنجکاویشان سیریناپذیر است. همین کنجکاوی بی حد و مرز و مداوم است که اجازه میدهد افراد بسیار باهوش ایدهها و دیدگاههای متفاوت را در کار خود اعمال کنند.
۳. از خلوت کردن با خود لذت میبرند
افراد بسیار باهوش اغلب از وقتگذرانی در تنهایی لذت میبرند. این به دلیل ضداجتماعی بودن آنها نیست بلکه به این خاطر است که تنهایی به آنها فضایی برای فکر، تامل و کندوکاو در دنیای درونیشان را میدهد.
۴. بسیار انعطاف پذیرند
یکی دیگر از نشانههای هوش زیاد، سازشپذیری است. آنها در انطباق خود با تغییرات مهارت دارند، در افکار خود متعصب نیستند و درعوض این قابلیت را دارند که رفتار خود را با موقعیتهای جدید تنظیم کنند. این افراد میتوانند دادههای جدید را دریافت کنند، بر اساس آن حرکت کنند و تصمیماتی بگیرند که به آنها کمک میکند به طور مؤثرتری در زندگی حرکت کنند. توانایی آنها در سازگاری و تکامل، گواهی بر چابکی و انعطاف ذهنی آنهاست.
۵. تفکر خودانتقادی دارند
افراد بسیار باهوش نه تنها از دنیای اطراف خود انتقاد میکنند بلکه اغلب بزرگترین منتقد خود نیز هستند. آنها این توانایی ذاتی را دارند که اشتباهات خود را بپذیرند و از آنها درس بگیرند، نه اینکه اشتباهاتشان را نادیده بگیرند یا دیگران را سرزنش کنند. این ویژگی ریشه در تمایل آنها برای رشد و بهبودی شخصیشان دارد. آنها میدانند که مسیر رشد با اشتباهات هموار شده است و هر قدم اشتباه فرصتی است برای یادگیری و بهتر شدن. به خاطر داشته باشید که انتقاد از خود نشانهای از عزت نفس پایین نیست، بلکه نشانهای واضح از تعهد آنها به رشد و یادگیری شخصی است.
۶. برای ارتباطات عمیق ارزش قائلند
افراد بسیار باهوش اغلب کیفیت را بر کمیت ترجیح میدهند، به خصوص وقتی صحبت از روابط به میان میآید. این افراد درک میکنند که ارتباط واقعی فراتر از گفتگوهای سطحی است و همین ارتباطات است زندگی ما را غنی کرده و به آن معنا میبخشد.
۷. همیشه به دنبال تجربیات جدید هستند
افراد با هوش بسیار بالا تشنه تجربههای جدیدند. آنها از وضعیت موجود راضی نیستند و دائماً به دنبال ایدهها، مکانها و ماجراهای جدید هستند. این افراد میدانند که زندگی یک سفر مستمر در مسیر یادگیری و رشد است و مشتاق هستند که از آن نهایت استفاده را ببرند.
۸. متوجه اند که چقدر نمیدانند
افراد بسیار باهوش به شدت از وسعت چیزهایی که نمیدانند آگاه هستند. این درک آنها را دلسرد نمیکند، بلکه حس کنجکاوی و تمایل آنها را برای یادگیری بیشتر تقویت میکند. فروتنی و ولع آنها نسبت به کسب دانش، نشانه روشنی از هوش آنهاست.
۹. همه چیز را زیر سوال میبرند
مهمترین چیزی که باید در مورد افراد بسیار باهوش درک کرد، تمایل آنها به زیر سوال بردن همه چیز است. آنها یک کنجکاوی و شک ذاتی دارند که وادارشان میکند خِرد پذیرفتهشده را به چالش بکشند و عمیقتر به کاوش بپردازند. این تلاش بیوقفه برای درک است که آنها را متمایز میکند.