مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی

علم یادگیری موفق - مجله اینترنتی روان تنظیم

مردم معمولاً به روش‌های اشتباهی در حال یادگیری هستند. تحقیقات تجربی در مورد چگونگی یادگیری و به خاطر سپردن ما نشان می‌دهد که بسیاری از چیزهایی که برای چگونگی یادگیری در نظر می‌گیریم تا حد زیادی تلاش بیهوده است. حتی دانشجویان کالج و پزشکی - که شغل اصلی آنها یادگیری است - بر تکنیک های مطالعه ای تکیه می کنند که دور از حد مطلوب هستند. در عین حال، این حوزه از تحقیقات، که به حدود یک قرن قبل بازمی‌گردد، در سال‌های اخیر پربار بوده است، و مجموعه‌ای از بینش‌ها را به دست آورده است که علم رو به رشد یادگیری را تشکیل می‌دهد: راهبردهای بسیار مؤثر و مبتنی بر شواهد. درمقابل، راهبردهای کمتر مؤثر شیوه های پذیرفته شده ای هستند که ریشه در دانش ناکارامد عموم دارند. اما یک نکته وجود دارد: مؤثرترین راهبردهای یادگیری از عقل سلیم حاصل نمی شوند.

بسیاری از دانشمندان شناختی بخش مهمی از کار خود را وقف مطالعه یادگیری و حافظه کرده‌اند. از طرف دیگر افرادی که راه خود را به تسلط بر دانش و مهارت‌های پیچیده پیدا کرده‌اند بر این دانش شناختی گواه هستند. از طریق این مثال‌ها، اصول یادگیری را که تحقیقات نشان می‌دهد بسیار مؤثر هستند، روشن تر شوند. در تلاش برای پر کردن بهتر شکاف بین دانش پایه در مورد یادگیری در روانشناسی شناختی و کاربرد آن در آموزش، و تقویت تمرین آموزشی تحقیقات متعددی صورت گرفته است. ترجمه علوم شناختی به علوم تربیتی نتیجه مستقیم این کار است.

دو اصل اصلی یادگیری: تکرار فاصله‌ای ایده‌های کلیدی، و در هم آمیختن موضوعات مختلف اما مرتبط شاه کلید یادگیری هستند. اگر فراگیران مطالعه خود را در مورد موضوعی گسترش دهند و به مرور زمان به آن بازگردند، آن را بهتر به خاطر می آورند. به همین ترتیب، اگر آنها مطالعه موضوعات مختلف را درهم بیامیزند، هر یک را بهتر از زمانی که آنها را یک به یک به ترتیب مطالعه کرده باشند، یاد می گیرند. بنابراین، ایده‌های کلیدی باید بیش از یک بار تکرار شوند و اصول در زمینه‌های مختلف در سراسر مطلب بکار گرفته شوند. خواننده آنها را بهتر به خاطر می آورد و در نتیجه از آنها به طور موثرتری استفاده می کند. این اصول ساده، آنچه را که مردم می‌توانند در حال حاضر برای خودشان انجام دهند تا بهتر یاد بگیرند و طولانی‌تر به خاطر بسپارند خلاصه می کند.

مسئولیت یادگیری بر عهده خود فرد است. معلمان و مربیان نیز می توانند در حال حاضر با کمک به دانش آموزان در درک این اصول و با طراحی آنها در تجربه یادگیری مؤثرتر باشند. چگونگی اصلاح سیاست آموزشی یا سیستم مدرسه پیامدهای واضح سیاستی این اصول ساده هستند. اساتید دانشگاهی در خط مقدم به کارگیری این استراتژی ها در کلاس درس قرار دارند، که پتانسیل خود را برای کاهش شکاف پیشرفت در علوم آزمایش کرده اند، و نتایج آن مطالعات کاملا امیدوار کننده است. یادگیری مؤثر برای دانش‌آموزان و معلمان، برای مربیان تجارت، صنعت و ارتش و برای مربیانی که آموزش ضمن خدمت را به اعضای خود ارائه می دهند اولویت بالایی دارد. همچنین برای یادگیرندگان مادام العمر نزدیک به میانسالی یا بالاتر که می خواهند مهارت های خود را تقویت کنند تا در بازی بمانند، مهم هستند. برای خلبانان که در موقعیت حساسی مشغول هستند نیاز به درک هر یک از اقدامات ضروری است و توانایی آنها برای رفع مشکل، منظور اصلی یادگیری را نشان می‌دهد: کسب دانش و مهارت و در دسترس داشتن آنها از حافظه تا بتوانیم مشکلات و فرصت‌های آینده را درک کنیم.

برخی از جنبه های تغییر ناپذیر یادگیری وجود دارد که احتمالاً همه ما می توانیم در مورد آنها توافق داشته باشیم: اول، برای مفید بودن، یادگیری نیاز به حافظه دارد، بنابراین چیزهایی که آموخته ایم بعداً زمانی که به آن نیاز داریم هنوز وجود دارد. دوم، ما باید در تمام زندگی خود به یادگیری و یادآوری ادامه دهیم. بدون تسلط بر هنرهای زبان، ریاضی، علوم و مطالعات اجتماعی نمی‌توانیم تا مقطع راهنمایی پیش برویم. پیشرفت در کار مستلزم تسلط بر مهارت های شغلی و همکاران دشوار است. در دوران بازنشستگی، ما علایق جدیدی را انتخاب می کنیم. در سر حد پیری، در حالی که هنوز می‌توانیم خود را تطبیق دهیم، به فعالیت های جدید ساده‌تر نیاز داریم. اگر در یادگیری مهارت دارید، یک مزیت در زندگی دارید. سوم، یادگیری یک مهارت اکتسابی است و مؤثرترین راهبردها اغلب از عقل سلیم به دست نمی آیند.

زمانی که یادگیری پر تلاش است عمیق تر و بادوام تر است. یادگیری آسان مانند نوشتن روی شن است، امروز پابرجاست و فردا رفته است. ما در مورد زمانی که خوب یاد می گیریم و زمانی که نمی آموزیم قضاوت کنندگان ضعیفی هستیم. زمانی که حرکت سخت‌تر و کندتر است و به نظر سازنده نمی‌رسد، ما به سمت استراتژی‌هایی کشیده می‌شویم که ثمربخش‌تر هستند، غافل از اینکه دستاوردهای این استراتژی‌ها اغلب موقتی هستند. بازخوانی متن (دوباره و چندباره روخوانی کردن کتاب و یادداشتها) و تمرین انبوه (مطالعه چندین بخش از کتاب و یادداشتها بیکباره و در زمانی کوتاه) تا حد زیادی راهبردهای مطالعه ترجیح داده شده برای فراگیران در همه رشته ها هستند، اما آنها همچنین دارای کمترین بهره وری هستند. تمرین انبوه، تکرار یکسره و سریع و کوتاه مدت مطلبی است که می‌خواهید در حافظه فروکنید؛ «تمرین-تمرین-تمرین» بدون استراحت و با کمترین بازبینی درک و فهم مطلب. فشرده خوانی برای امتحانات، بخصوص شب قبل از امتحان یک مثال شایع است.

بازخوانی و تمرین انبوه باعث ایجاد احساسات روانی می شود که نشانه های تسلط در نظر گرفته می شود - آشنایی با مطالب و فعال بودن آنها در ذهن؛ اما برای تسلط یا ماندگاری واقعی این استراتژی ها تا حد زیادی اتلاف وقت هستند. تمرین بازیابی- یادآوری حقایق یا مفاهیم یا رویدادها از حافظه - راهبرد یادگیری مؤثرتر از مرور با بازخوانی است. فلش کارت ها یک مثال ساده هستند. بازیابی حافظه را تقویت می کند و فراموشی را کاهش می دهد. یک آزمون ساده، پس از خواندن یک متن یا شنیدن یک سخنرانی، یادگیری و حافظه بهتری نسبت به بازخوانی متن یا مرور یادداشت های سخنرانی ایجاد می کند. در حالی که مغز ماهیچه ای نیست که با ورزش قوی تر شود، زمانی که حافظه بازیابی و یادگیری تمرین می شود مسیرهای عصبی که بدنه یادگیری را تشکیل می دهند قوی تر می شوند. تمرین دوره ای فراموشی را متوقف می کند، مسیرهای بازیابی را تقویت می کند، و برای تحکیم دانشی که می خواهید به دست آورید ضروری است. زمانی که در یک کار و بین جلسات کم کارامد می‌شوید و در تمرین فضای استراحت ایجاد می کنید و میان تمرین ها فاطله زمانی ایجاد می کنید و ، یا تمرین دو یا چند موضوع را در هم می‌آمیزید و بطور دوره ای آنها را مطالعه می کنید، بازیابی سخت‌تر است و بهره‌وری کمتر به نظر می‌رسد، اما تلاش بیشتر در دوره زمانی بیشتر باعث یادگیری طولانی‌تر می‌شود و کاربرد همه‌جانبه‌تری از آن را در موقعیت بعدی امکان‌پذیر می‌سازد. تلاش برای حل یک مشکل قبل از آموزش راه حل منجر به یادگیری بهتر می شود، حتی اگر در تلاش خطاهایی صورت گیرد.

تصور رایج آموزش و یادگیری به شکلی مطابق با سبک یادگیری دلخواه خود، به عنوان مثال به عنوان یک یادگیرنده شنیداری یا دیداری، توسط تحقیقات تجربی پشتیبانی نمی شود. افراد انواع مختلفی از هوش را دارند که باید در یادگیری به کار ببندند، و شما زمانی بهتر یاد می‌گیرید که با استفاده از همه استعدادها و تدبیر خود، به‌صورت وسیع‌تر پیش بروید، تا زمانی که آموزش یا تجربه را به سبکی محدود کنید که برایتان مناسب‌تر است. وقتی در استخراج  اصول اساسی یا "قوانین" که انواع مشکلات را متمایز می کند مهارت دارید، شما در انتخاب راه حل های مناسب در موقعیت های ناآشنا موفق تر هستید. این مهارت از طریق  تمرین در هم آمیخته و متنوع بهتر به دست می آید تا تمرین انبوه. به عنوان مثال، درهم آمیختن تمرین در محاسبه حجم انواع مختلف جامدات هندسی باعث می شود زمانی که آزمون بعدی یک جامد تصادفی را ارائه می دهد، در انتخاب راه حل مناسب مهارت بیشتری داشته باشید. در هم آمیختن شناسایی انواع پرندگان یا آثار نقاشان رنگ روغن، توانایی شما را هم در یادگیری ویژگی های یکپارچه در یک تیپ و هم برای تمایز بین انواع، بهبود می بخشد و مهارت شما را در دسته بندی نمونه های جدیدی که بعداً با آنها مواجه می شوید، بهبود می بخشد.

ما همه مستعد توهماتی هستیم که می تواند قضاوت ما را در مورد آنچه می دانیم و می توانیم انجام دهیم خدشه دار می کند. آزمون به سنجیدن قضاوت ما در مورد آنچه آموخته ایم، کمک می کند. خلبانی که به خرابی سیستم‌های هیدرولیک در شبیه‌ساز پرواز پاسخ می‌دهد، به سرعت متوجه می‌شود که آیا در مراحل اصلاحی است یا خیر. تقریباً در تمام زمینه های یادگیری، وقتی از تست به عنوان ابزاری برای شناسایی و بیان نقاط ضعف خود استفاده می کنید، تسلط بهتری کسب می کنید.

تمام یادگیری های جدید نیاز به یک دانش پایه قبلی دارند. شما باید بدانید که چگونه یک هواپیمای دو موتوره را روی دو موتور فرود بیاورید قبل از اینکه بتوانید فرود آن را بر روی یک موتور بیاموزید. برای یادگیری مثلثات، باید جبر و هندسه خود را به خاطر بسپارید. برای یادگیری کابینت سازی، باید به خواص چوب و مواد کامپوزیت، نحوه اتصال تخته ها، برش دادن لبه ها و گوشه ها تسلط داشته باشید. اگر فقط درگیر تکرار مکانیکی هستید، درست است، شما به سرعت به حدی که می توانید در ذهن داشته باشید، می رسید. با این حال، اگر پیچیده تمرین کنید ، هیچ محدودیتی برای میزان یادگیری وجود ندارد.

فرآیند دادن معنای عینی جدید با بیان آن با کلمات خود و پیوند آن با آنچه قبلاً می دانید تفصیل نامیده می شود. هرچه بیشتر بتوانید در مورد نحوه ارتباط یادگیری جدید با دانش قبلی خود توضیح دهید، درک شما از یادگیری جدید قوی تر خواهد بود و ارتباطات بیشتری ایجاد می کنید که به شما کمک می کند بعداً آن را به خاطر بسپارید. هوای گرم نسبت به هوای سرد می تواند رطوبت بیشتری را در خود نگه دارد و تبخیر یک اثر خنک کننده دارد: شما این را می دانید زیرا یک روز مرطوب در هوای گرم از یک روز خشک در هوای گرم، جایی که عرق شما حتی قبل از اینکه پوست شما مرطوب شود از بین می رود گرمتر احساس می شود. وقتی شما اصول انتقال حرارت را مطالعه می کنید، شما هدایت گرما را از گرم کردن دستان خود در اطراف یک فنجان داغ کاکائو بهتر درک می کنید. قرار دادن دانش جدید در زمینه بزرگتر به یادگیری کمک می کند. به عنوان مثال، هر چه بیشتر از داستان در حال آشکار شدن تاریخ بدانید، بیشتر از آن می توانید یاد بگیرید. و هر چه راه‌های بیشتری به آن داستان بدهید، مثلاً با ارتباط دادن آن به درک خود از جاه‌طلبی انسان و نامرتب بودن سرنوشت، داستان بهتر برای شما باقی می‌ماند. به همین ترتیب، اگر می‌خواهید یک انتزاع را یاد بگیرید وقتی آن را در چیزی عینی که قبلاً می‌دانید استوار می کنید، آسان‌تر می‌شود.

افرادی که یاد می گیرند ایده های کلیدی را از مطالب جدید استخراج کرده و آنها را در یک مدل ذهنی سازماندهی کنند و آن مدل را با دانش قبلی ارتباط دهند نشان دهنده مزیت در تسلط بر یادگیری پیچیده است. یک مدل ذهنی بازنمایی ذهنی برخی از واقعیت‌های بیرونی است. به یک بازیکن بیسبال در انتظار بازی فکر کنید. او کمتر از یک لحظه فرصت دارد تا رمزگشایی کند که آیا این یک توپ منحنی است، یا مسیر دیگری را می پیماید. او چطور اینکار را انجام میدهد؟ چند سیگنال ظریف وجود دارد که به شما کمک می کند: نحوه چرخش توپ و نحوه پرتاب بازیکن. یک بازیکن عالی تمام حواس‌پرتی‌های ادراکی خارجی را از بین می‌برد، و تنها این تغییرات را در زمین‌ بازی می‌بیند، و از طریق تمرین، مدل‌های ذهنی متمایز را بر اساس مجموعه‌ای از نشانه‌ها برای هر نوع گام شکل می‌دهد. او این مدل ها را به آنچه در مورد وضعیت ضربه زدن، منطقه ضربه زدن و تاب خوردن و مدل‌های ذهنی موقعیت‌ بازیکن می داند متصل می کند تا بر توپ مسلط بماند. مدل‌های ذهنی او از موقعیت‌های بازیکن به مدل‌های او از حریف (آیا آنها در عمق بازی می‌کنند یا سطحی؟) و به سیگنال‌هایی که از مربیان به او ارسال می شوند، متصل می‌شوند. یک بازیکن خبره همه عناصر به جز مهم ترین عناصر را حذف کرده و مدل های ذهنی را می سازد و به سایر عناصر ضروری این بازی پیچیده متصل می کند و شانس بهتری برای گلزنی نسبت به یک فرد کمتر باتجربه دارد که نمی تواند اطلاعات گسترده و متغیر را که با آن روبرو می شود درک کند.

بسیاری از مردم بر این باورند که توانایی فکری آنها از بدو تولد مشخص شده است و عدم موفقیت در مواجهه با چالش یادگیری دلیلی بر توانایی مادری آنهاست. اما هر بار که چیز جدیدی یاد می گیرید، شما مغز را تغییر می دهید - بقایای تجربیات شما ذخیره می شود. درست است که ما زندگی را با موهبت ژن‌هایمان شروع می‌کنیم، اما این نیز درست است که از طریق یادگیری و توسعه مدل‌های ذهنی که ما را قادر به استدلال، حل مسئله و خلاقیت می‌کنند، توانا می‌شویم. به عبارت دیگر، عناصری که توانایی‌های فکری شما را شکل می‌دهند تا حد شگفت‌آوری در کنترل خودتان قرار دارند. درک این موضوع به شما امکان می دهد شکست را به عنوان ضرورت تلاش و منبع مفید اطلاعات ببینید - نیاز به حفاری عمیق تر یا امتحان کردن یک استراتژی متفاوت. نیاز به درک این نکته که وقتی یادگیری سخت است، کار مهمی انجام می دهید. درک این نکته که اگر می‌خواهید از سطح فعلی عملکرد خود به سمت تخصص واقعی پیشی بگیرید، تلاش و عقب‌نشینی ضروری است. اشتباه کردن و تصحیح آنها پل هایی را برای یادگیری پیشرفته می سازد.