عملکرد برتر: خلاقیت، هوش، نبوغ، تخصص
دوشنبه 21 آبان 1403 - مجله اینترنتی روان تنظیم
چرا مفهوم نابغه دوام نیاورد
نقد نگاه سنتی به ماهیت استعدادها و نبوغ خلاق
بسیاری از مردم دوست دارند ادعا کنند که توانایی برتر نابغه در بدو تولد وجود داشته است، و این برتری نهفته زمانی شکوفا می شود که محیطی مساعد به آن داده شود. از طرفی مطالعات نشان می دهد که نقش ژنتیک محدود است؛ ژنتیک تنها حدود یک چهارم تفاوتها در نمرات آزمونهای خلاقیت را به خود اختصاص میدهد و بنظر می رسد محیط خانواده از اهمیت بیشتری برخوردار است.
شرط محیطی مطلوب به خوبی با این واقعیت پشتیبانی می شود که وقتی دستاوردهای خلاقانه به عنوان تابعی از مکان و زمان تحلیل می شوند، در مکان و زمان دسته بندی می شوند. دستاوردهای بزرگ همیشه در زمان و مکان متمرکز بوده اند. چنین تمرکزی شواهد قانعکنندهای ارائه میدهد که خلاقیت در برخی محیطها شکوفا میشود، اما در محیطهای دیگر نه.
اما این سوال هنوز باقی است که کدام افراد به اوج می رسند. آیا این به دلیل استعداد نابغه یا تلاش غیر معمول آنها است؟
شکی نیست که برخی از افراد نابغه کمک های عظیمی در زمینه های خود انجام می دهند که تلاش های همسالان را از نظر پیامدهای عملی، پیشرفت فکری، دستاوردهای خلاقانه و غیره کوچک می کند. این برتری بیش از حد، دست یابی به آن را ناممکن بنظر می رساند.
این نظر که استعداد ذاتی برای یک فعالیت معین برای دستیابی به سطوح بالای عملکرد ضروری است، حتی امروزه در بین مردم به طور کلی غالب است. دیدگاه ذاتی استدلال می کند که کودکان ژن های مسئول استعداد خود را از والدین خود به ارث می برند.
برخی از ویژگیهای پیچیده انسانی مانند ویژگیهای ظاهری چهره یا صدا بهنظر میرسد که بهشدت ناشی از ژنتیک باشد؛ همانطور که از طریق خویشاوندی (مخصوصاً دوقلوهای همسان) نشان داده میشود که هنوز هم بسیار نادر و غیرقابل پیشبینی هستند. این ویژگیها ممکن است از نظر اجتماعی چندان مهم و تاثیر گذار نباشند.
در مقابل، هوش بالا (توانایی شناختی عمومی) برای سرمایه انسانی که جوامع را در عصر اطلاعات به حرکت در می آورد، اساسی است. درک منشأ این سرمایه فکری برای سیاست دولت، برای علوم اعصاب، و ژنتیک مهم است. هوش بالا سرمایه انسانی گرانبهایی برای پیشبرد و حفظ جامعه در عصر اطلاعات است؛ همانطور که در مطالعات مستند شده است که نشان می دهد هوش بالا مسئول عملکرد استثنایی در بسیاری از نتایج با ارزش اجتماعی است. درک ریشه های ژنتیکی و محیطی هوش بالا برای سیاست های دولت، برای آموزش در موضوعات علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات، وعلوم اعصاب برای بررسی مغز با عملکرد بالا و برای ژنتیک بسیار مهم است.
برای ژنتیک، یک سوال کلیدی این است که آیا علل ژنتیکی هوش بالا از نظر کیفی یا کمی با توزیع نرمال هوش متفاوت است؟ به طور دقیق تر، آیا ژن های یکسان هم بر هوش بالا و هم بر بقیه توزیع به یک میزان تأثیر می گذارند؟ نمی توان فرض کرد که علت شناسی هوش بالا یکسان باشد.
به عنوان مثال، هوش بسیار پایین (ناتوانی ذهنی شدید) از نظر علت شناسی با توزیع نرمال تفاوت دارد. در مطالعات کمّی ژنتیکی، شواهد مهم این است که خواهر و برادر افراد دارای ناتوانی ذهنی شدید دارای ضریب هوشی نزدیک به میانگین هستند، در حالی که خواهران و برادران افرادی که ناتوانی ذهنی خفیف دارند، میانگین بهره هوشی دارند. در مطالعات ژنتیک مولکولی اخیر، به نظر می رسد جهش های نادر غیر ارثی منبع اصلی ناتوانی ذهنی شدید باشد.
نتایج مطالعات نشان می دهد که هوش بالای خانوادگی، ارثی است و ناشی از همان عوامل ژنتیکی و محیطی مسئول توزیع نرمال هوش است. هوش بالا کاندیدای خوبی برای "ژنتیک مثبت" است.
اگر همه پیشرفت های ممکن در عملکرد ناشی از آموزش پس از یک دوره زمانی نسبتاً محدود تمرین به دست آید، این استدلال به طور منطقی نشان میدهد که تفاوتهای فردی در عملکرد نهایی قابل دستیابی باید منعکس کننده استعدادهای ذاتی و تواناییهای طبیعی باشد.
افرادی که دستاوردهای بزرگی دارند، معمولاً بسیار باهوش هستند. با این حال، این دیدگاه که نوابغ خلاق به دلیل توانایی ذاتی خود به موفقیت بیشتری دست می یابند قابل قبول بنظر نمی رسد. طبق یک مطالعه مشهور توسط لوئیس ترمن وقتی کودکان با استعداد فکری در میانسالی مورد پیگیری قرار گرفتند، دستاوردهای خلاقانه آنها به طرز شگفت انگیزی کوچک بود. هوش بالا ممکن است برای دستیابی به خلاقیت لازم باشد، اما به وضوح کافی نیست.
همچنین در مخالفت با مفهوم نابغه، موفقیت در بیشتر زمینه های خلاق مستلزم کار و تلاش زیادی است. تسلط مستلزم سالها پیگیری یکجانبه است. حتی موسیقی و هنرهای نمایشی، که احتمالاً به لطف استعدادهای تخصصی که با توجه به توانایی موسیقیایی در خانوادهها وجود دارد، با تمرین بیشتر با سرعت بیشتری ظاهر میشوند. برای بسیاری از تلاشهای دیگر، موفقیت 99% عرق ریختن و 1% الهام است. با این وجود، ما دوست داریم جهش های بزرگ موفقیت را به افراد دارای استعداد یا بینش برتر نسبت دهیم.
سر فرانسیس گالتون عموماً به عنوان اولین دانشمندی شناخته میشود که از روشهای تجربی برای بررسی این احتمال که برتری در زمینه ها و حوزه های مختلف دارای مجموعه ای از علل مشترک است، استفاده کرد. گالتون بر اساس تحلیلی از مردان برجسته و بستگانشان، سه عامل اساسی را مطرح کرد: توانایی و ظرفیت ذاتی، اشتیاق به کار، و تلاش کافی برای انجام کارهای بسیار پرزحمت. دو عامل انگیزه و تلاش قبلاً توسط معاصران گالتون بررسی شده بودند؛ محققان بعدی عمدتاً بر نشان دادن این نکته تمرکز کردند که عوامل ذاتی (توانایی ها و ظرفیت ها) برای توانایی افراد برای رسیدن به بالاترین سطوح عملکرد ضروری است.
گالتون نیاز به آموزش و تمرین برای دستیابی به عملکرد استثنایی را تصدیق کرد. بر اساس دیدگاه او، عملکرد به طور یکنواخت به عنوان تابعی از تمرین افزایش مییابد تا زمانی که مجانبی که یک کران بالایی ثابت در عملکرد را نشان میدهد به دست آید. اگر عملکرد به دست آمده پس از تمرین گسترده توسط مولفه هایی که قابل تغییر نیستند محدود شود، منطقی است فرض کنیم که عوامل پایدار و تعیین شده ژنتیکی سطح مجانبی نهایی عملکرد را تعیین می کنند.
این دیدگاه نمیتواند به راحتی توضیح دهد که چرا برخی از برجسته ترین افراد خلاق، والدین، فرزندان و سایر خویشاوندانی داشتند که کاملاً نامشخص بودند و هیچ نشانه ای از استعداد استثنایی نشان نمیدادند.
شباهت های عجیبی بین جفت های دوقلو مونوزیگوت کشف شده است. دوقلوهای مونوزیگوت بسیار شبیه تر از آن چیزی هستند که توسط مدلهای ژنتیکی غالب با اثرات اضافه یا روابط تسلط پیش بینی می کند، و برخی از ویژگیهای منحصر به فرد دوقلوهای مونوزیگوت به داشتن پیکربندی یکسان ژنها بستگی دارد.
لیکن (1982) فرآیندهای مرتبط با توسعه این ویژگی های منحصر به فرد را "ظهور" نامید. او شواهدی را برای چنین ویژگیهایی با توجه به انتخاب فعالیتهای تفریحی، الگوی فعالیت مغزی ثبت شده توسط الکتروانسفالوگرام، و ویژگیهای فکری و شخصیتی دوقلوهای تک تخمکی ذکر کرد. او همچنین پیشنهاد کرد که ظهور نابغه را می توان با ظهور توضیح داد.
صفاتی که تحت تأثیر یک پیکربندی ژنهای چندشکلی قرار میگیرند، ممکن است ژنتیکی نباشند. ویژگیهای فردی که در بین دوقلوهای تک تخمکی که در دوران شیرخوارگی از هم جدا شده و بزرگ شدهاند به طرز شگفتآوری همخوانی دارند. به طور گمانهزنیتر، ویژگیهای مهم انسانی مانند رهبری، نبوغ در مظاهر متعدد آن، درمانگر یا والدین مؤثر بودن، و همچنین برخی از سندرمهای آسیبشناسی روانی نیز ممکن است ظهوری باشند. این ایدهها بر اهمیت نقشی که تنوع ژنتیکی در امور انسانی ایفا میکند تاکید میکند.
بوچارد و لیکن احتمال دستیابی به بالاترین سطوح عملکرد را برای دوقلوهای همسان، اساساً برای هنر و علم صفر، و به طور قابل توجهی کمتر از حد انتظار میدانند. سیمونتون 2026 دانشمند برجسته را مورد بررسی قرار داد و تنها یک دوقلو پیدا کرد. علاوه بر این، هیچ دوقلوی تک تخمکی یا دو تخمکی در میان برندگان جایزه نوبل در علوم وجود ندارد.
بارزترین ویژگی نابغه موسیقی این واقعیت است که او در موسیقی تسلط می یابد؛ به علاقه به آن سوق داده می شود، می سوزد تا خود را در موسیقی بیان کند. او با یک انگیزه غریزی یا میل به موسیقی رانده می شود که منجر به ارادت عالی به موسیقی می شود.
در عین حال، سائق را کافی نمی دانند زیرا در ادبیات و هنر، این یک واقعیت شناخته شده است که ما اغلب افرادی را می یابیم که ناامیدانه به هنر خود متعد می شوند، یعنی توسط یک انگیزه غالب به یک هدف هنری معین کشیده می شوند، و هرگز به نتیجه دست نمی یابند و در نهایت ناامید میشوند.
عوامل گوناگونی احتمالاً بر اینکه آیا و چگونه برخی از افراد آثار خلاقانه عمده ای را ایجاد می کنند تأثیر می گذارد. کاملاً واضح است که قرار گرفتن در مکان مناسب در زمان مناسب برای توضیح چگونگی ایجاد چنین مشارکتهایی کافی نیست.
هنرمندان و دانشمندان برای تولید یک محصول عمومی، مانند نقاشی، رمان یا استدلالی که همتایان و رهبران حوزه بتوانند آن را درک، قدردانی و ارزیابی کنند، نیاز به توانایی و دانش فنی دارند. علاوه بر این، فرد به منابع (زمان، پول، و ارتباطات اجتماعی) و همچنین انگیزه برای کار بر روی پالایش و تکمیل محصول نیاز دارد.
سایر چارچوبهای نظری تمرکز متفاوتی دارند و به تبیینهای مبتنی بر ظرفیتهای کلی، مانند تفاوتهای فردی در پتانسیل خلاق، اولویت میدهند. پتانسیل خلاق را می توان تا حدی با تفاوت در توانایی شناختی و شخصیت به حساب آورد. هدف نظری اغلب شناسایی ویژگیهای مشترک مرتبط با کلاس کلی دستاوردهای خلاق اصلی در حوزه های بسیار متفاوت است؛ مانند موسیقی، رقص، نقاشی، مجسمه سازی، علم، مذهب و ادبیات. در این چارچوب، تمرکز بر شناسایی افرادی است که قادر به ایجاد یک مشارکت خلاقانه بزرگ هستند و سپس شناسایی ویژگی های مشترک و الگوهای شغلی آنها. سهم خلاقانه اصلی به شاخصی از برجستگی و نبوغ تبدیل می شود.
در اوایل قرن نوزدهم، پیشنهاد کردند که حداقل 10 سال تجربه حرفه ای لازم است تا کسی متخصص شود. در بررسی از شطرنج دریافتند که تقریباً همیشه بیش از 10 سال بازی شطرنج طول می کشد تا در سطح بین المللی موفق شوند و در نتیجه به یک استاد بزرگ در شطرنج تبدیل شوند. این یافته در نهایت منجر به ایجاد معیارهایی برای کارشناسان بر اساس شهرت اجتماعی، تحصیلات تکمیل شده، دانش در دسترس انباشته و طول تجربه در یک حوزه (بیش از 10 سال) شد.
چندین بررسی در طول دهه های گذشته موارد معتبری از این معیارها برای شناسایی متخصصین را مطرح کرده اند. بررسی های اخیر در مورد عملکرد پزشکان و پرستاران نشان داده است که برخی از متخصصان به طور سیستماتیک نتایج بهتری برای بیماران خود نسبت به افراد متخصص دیگر دارند.
شواهد بسیار محدودی از بهبودهای کلی در عملکرد در نتیجه تجربه حرفه ای طولانی وجود دارد. در واقع، در برخی موارد در طول زمان پس از فارغ التحصیلی از دانشکده پزشکی یا پرستاری، حتی شواهدی برای کاهش عملکرد، به احتمال زیاد به دلیل فراموشی وجود دارد .
یک متاآنالیز اخیر استدلال بالینی مشابهی را نشان داد - با یک ضرر قابل توجه برای افراد بدون تجربه، اما برای تجربه اضافی فراتر از مواجهه اولیه، مزیت کمی داشت.
تعریف علمی مفاهیم به عنوان بخشی از زبان طبیعی دشوار است: تعریف رایج از نبوغ به افرادی با مقادیر غیرمعمول خلاقیت زیاد اشاره دارد، یعنی توانایی ها و ویژگی های خاصی که دانشمندان بزرگ را از همکاران دیگرشان متمایز می کند. سپس می توان از این ویژگی ها برای توضیح اینکه چرا برخی از افراد توانستند دستاوردها و محصولات انقلابی در علوم و هنر ایجاد کنند، استفاده کرد. نمونه های معمولی از دستاوردهای مرتبط با نبوغ، نظریه گرانش نیوتن و نقاشیهای پیکاسو است که هر دو در تضاد انقلابی با کارهای همکاران معاصر خود برجسته هستند. دستاوردهای نابغه خلاق طبق تعریف باید منحصر به فرد باشد، زیرا اگر شخص دیگری قبلاً محصولات مشابهی تولید کرده باشد، معیارهای مشارکت خلاق برآورده نمی شود.
هنگامی که مشارکت خلاق ایجاد شد، و در نهایت به عنوان یک سهم عمده توسط رهبران در حوزه تخصص مرتبط شناخته شد، آنگاه حتی بازسازی های مستقل توسط افراد ناآگاه به رسمیت شناخته نخواهد شد. این معیارها به موانع عمده ای برای مطالعه فرآیندها و اقدامات ایجاد مشارکت های خلاقانه، به ویژه مشارکت های خلاقانه عمده منجر می شود.
اغلب فاصله زمانی قابل توجهی بین زمانی که مشارکت خلاق در ابتدا انجام شد و زمانی که مشارکت توسط حوزه تخصص به عنوان یک مشارکت خلاق اصلی شناخته شد وجود دارد. در برخی موارد، مشارکتهای خلاق تا زمانی که افراد خلاق از دنیا نرفتند، به عنوان کمکهای انقلابی اصلی در حوزه تخصصشان شناخته نمیشدند. این تأخیر در شناخت مشارکتهای خلاقانه به عنوان انقلابی، جمع آوری شواهد دقیق و معتبر در مورد فرآیندهایی را که منجر به توسعه یک مشارکت خلاقانه خاص شد، بسیار دشوار می کند.
با این حال، فقدان شواهد، فقدان تلاشهای تدریجی، گسترده و هدفمند را در توسعه یک استدلال علمی اصیل یا تحقق یک محصول هنری، مانند یک رمان، یا یک آهنگسازی ثابت نمی کند.
به طور کلی تر، در طول تاریخ تمایلی به نسبت دادن توانایی ها به موهبت ها به جای تجربه وجود داشته است؛ مهارتهایی در بین بشر وجود دارد که به طور مشهود اثر تمرین نیست، مهارتهایی که نمیتوانند به قوانین مکانیکی تقلیل پیدا کنند.
رویکرد عملکرد تخصصی
این رویکرد شرایط لازم را برای دستیابی به سطوح بالای عملکرد در بسیاری از حوزه های تخصصی ارائه کرده است. ممکن است بتوان این مدل را با مشخص کردن شرایط لازم برای ایجاد مشارکت های خلاقانه و جستجوی شواهد تجربی برای برخی از این ایده ها که توسط چندین محقق، توسعه یافته اند، گسترش داد. کار فعلی روی عملکرد متخصص در حوزه های سنتی، مانند ورزش، شطرنج، موسیقی و باله، ممکن است به فعالیتهای به ظاهر بسیار متفاوت مانند دستاوردهای خلاقانه در علم و هنر گسترش یابد.
رویکرد عملکرد تخصصی تلاش میکند تا ساختار توسعه عملکرد برتر را تجزیه و تحلیل کند، و مدل هایی از آن پیشنهاد کند. دانشمندان پیشنهاد کرده اند که رویکرد عملکرد تخصصی و سایر رویکردهای مبتنی بر تخصص اکتسابی نمیتوانند عملکرد غیرقابل تکرار مانند مشارکتهای خلاقانه را در نظر بگیرند. باید توجه داشت که تفاوت بین تکرارپذیر و غیرقابل تکرار بیشتر آشکار است تا واقعی. به طور کلی پذیرفته شده است که حداقل در علم، دو یا چند دانشمند می توانند یک ایده اصلی مشابه یا بسیار مشابه را به طور مستقل در یک دوره زمانی معین توسعه دهند. اگر این موارد موازی اکتشاف را بپذیریم، حداقل اصولاً باید امکان بازتولید موقعیت و شرایط یک کشف خاص برای مطالعه تجربی وجود داشته باشد تا بتوان این پدیده را با روشهای آزمایشگاهی سنتی مطالعه کرد.
فرآیندی که بیشترین ارتباط را با عملکرد متخصص دارد، شناسایی دانش زمینه، بازنمایی ذهنی و مهارتهایی است که برای بازتولید کشف و سؤال مرتبط با آن در مورد چگونگی کسب دانش، بازنمایی های ذهنی و مهارتهای لازم در توسعه قبلی افراد ضروری است.
یکی از بینش های اصلی ارائه شده توسط رویکرد عملکرد تخصصی این است که دستیابی به سطوح بالای عملکرد در یک حوزه مستلزم یک دوره طولانی آموزش نظارت شده و تمرین عمدی فردی است که تنها توسط درصد کمی از جمعیت و حتی تعداد کمی از شرکت کنندگان فعال در حوزه خاص قابل اجرا است.
بینش دیگری نشان میدهد که تفاوتهای فردی در روالهای روزمره و کمیت و کیفیت فعالیتهای مرتبط با حوزه خاص با سطح موفقیت حرفه ای بزرگسالان مرتبط است. کیفیت دانش و مهارتهای کسب شده، و کمیت زمان درگیر در فعالیتهای تولیدی مرتبط، به طور بالقوه میتواند تفاوتهای فردی را در میزان تولید محصولات خلاقانه در هنرمندان و دانشمندان بالغ توضیح دهد.
مشاهدات اساسی این است که برخی از افراد در یک حوزه به محصولات و دستاوردها در سطح بسیار بالاتری از عملکرد برتر نسبت به سایر افراد کمک می کنند و فعالانه در فعالیت های مشابه در محیط های مشابه شرکت می کنند. این مشاهدات نشان می دهد که توضیح موفقیت برتر خلاقانه باید در درون فرد قرار گیرد - شاید به عنوان یک ظرفیت یا قدرت ذاتی.
پیشنهادی برای حل این مسئله ظهور است. از آنجایی که هر فردی که توسط فرآیند جنسی تولید میشود مجموعهای منحصر به فرد از ژنها را شامل میشود، ترکیبات بسیار استثنایی از ژنها بعید است که دو بار حتی در داخل همان خانواده ظاهر شوند. بنابراین، اگر نبوغ تا حدی ارثی باشد، از طریق مخزن ژنی چشمک می زند و خاموش می شود به گونه ای که اندازه گیری یا پیش بینی آن دشوار است. استخر ژنی انسان از بسیاری جهات در بسیاری از مکانها نبوغ ارثی ایجاد میکند.
سوال دیگر این نیست که آیا عوامل ژنتیکی یا محیطی رفتار را تعیین میکنند، بلکه این است که چگونه برهمکنش میکنند. بسیار بعید است که چیزی به نام "ژن شعر" یا "ژن موسیقی" وجود داشته باشد، زیرا رفتارهای پیچیده انسانی معمولاً مبنایی چند ژنی دارد. در مفهوم ظهور ترکیب منحصربهفردی از ژنها ممکن است منجر به تغییرات کیفی در ظرفیت یا توانایی شود.
یکی از برجسته ترین تفاوتها بین رویکرد عملکرد تخصصی و سایر رویکردها به تمرکز بر ویژگیهای کلی افراد استثنایی در مقابل تجزیه و تحلیل آنچه برای تولید محصول مورد نیاز است مربوط میشود. در واقع رویکرد عملکرد تخصصی به عنوان پاسخی به مشکلات شناسایی عملکرد برتر با استفاده از معیارهای اجتماعی پدیدار شد.
پس چرا مفهوم نابغه بسیار محبوب است؟
چرا مردم اینقدر مایلند که دستاوردهای بزرگ را به نبوغ ذاتی نسبت دهند؟ ممکن است از نظر روانی کمتر از استدلال های جایگزین تهدید کننده باشد. همانطور که ما دستاوردهای خود را در مقایسه با دستاوردهای سطح نابغه فروتنانه به حساب می آوریم، دو احتمال قانع کننده وجود دارد. جابز، انیشتین، گالیله، ناپلئون، موتزارت یا تولستوی، بهتر از ما از زمان و فرصت خود استفاده کردند. هر یک در رشته انتخابی خود نبوغ ذاتی داشتند که آنها را به سوی عظمت سوق داد. نسبت دادن دستاوردهای آنها به نبوغ به جای تلاش، ما را از قلاب در بخش تلاش رها می کند.
نابغه ممکن است یک داستان آرامش بخش باشد. زیرا توضیح می دهد که چرا اکثر ما در زمینه انتخابی خود به بالاترین سطح دست نمی یابیم: اکثر ما نابغه نیستیم. مشکل اینجاست که شواهد قانع کننده کمی در روانشناسی برای چنین برتری پنهانی وجود دارد. مفهوم نابغه ممکن است برای بقیه ما آرامش بخش باشد. با این حال، یک داستان تخیلی باقی می ماند.
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
مدیر مسئول: محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.