نگاهی عمیق تر به نبوغ
نگاهی عمیق تر به نبوغ
بسیاری استدلال کرده اند که همه با پتانسیل برابر متولد می شوند. با این حال، برخی از افراد هستند که به نظر می رسد سطحی از توانایی یا مهارت دارند که باورها را به چالش می کشد. این افراد معمولا ویژگی های یک نابغه را به نمایش می گذارند.
نابغه به فردی گفته می شود که دارای عملکرد فکری یا خلاقیت قابل توجه یا توانایی طبیعی دیگر باشد. برخی از شخصیتهای تاریخی و عمومی وجود دارند که به عنوان نابغه شناخته میشوند، از جمله آلبرت انیشتین، که سهم زیادی در زمینه فیزیک داشته است.
برای مدت طولانی، درک روانشناسی نبوغ در جریان بود؛ با این باور عمومی که درک قوی از ذهن و نحوه عملکرد آن برای کسانی که می خواهند به پتانسیل کامل خود دست یابند ضروری است. فیلسوفان برجسته ای مانند افلاطون و ارسطو نیز قرن ها پیش به این نظریه پرداختند و اظهار داشتند که ظرفیت یک فرد برای استدلال و درک محیط خود، کلید دستیابی به عظمت است.
بنابراین، دقیقا چه چیزی یک نابغه را می سازد؟ و چه ویژگی های مشترکی دارند؟ برای پی بردن به این موضوع، ما نگاهی عمیق به نابغه ها می اندازیم، از جمله سه چهره آشنا که به طور گسترده به عنوان برجسته ترین متفکران تاریخ در نظر گرفته می شوند.
تصویر برجسته گرافیکی نابغه
نابغه بودن به سادگی باهوش بودن یا داشتن ضریب هوشی بالا نیست. در حالی که هوش، البته، پیش نیاز وضعیت نابغه است، چیزهای دیگری نیز در اینجا مطرح است - از جمله خلاقیت، خودآگاهی، و توانایی ذاتی برای پرسیدن سؤالاتی که کمتر کسی تا به حال پرسیده است. به همین دلیل است که میتوان افرادی مانند آلبرت انیشتین، استیون هاوکینگ و چارلز داروین را در همان حوزه نبوغ موتزارت، بتهوون و پیکاسو قرار داد. زیرا در حالی که بر روی کاغذ، این چهره های برجسته دنیا از هم جدا هستند، اما مهارت مشابهی برای پیش بردن مرزهای تفکر بشری و درک ما از جهان دارند.
بنابراین، تعریف نابغه آسان نیست، اما به جرات می توان گفت که هوش، خلاقیت و تفکر خارج از چارچوب، همگی نقش خود را در تبدیل شدن یک نابغه به یک نابغه ایفا می کنند.
ویژگی های یک نابغه چیست؟
نوابغ به راحتی کبوتر به دام نمی افتند. با این حال، آنها دارای ویژگی های مشابهی هستند که هر کدام در توانایی دیدن جهان متفاوت از مردم عادی کمک می کند. نگاهی دقیق تر به برخی از ویژگی های کلیدی که یک نابغه را تعریف می کنند یاری رسان است.
ذهن کنجکاو
منطقی است که برای دستیابی به برتری باید درجه بالایی از کنجکاوی داشته باشید. با داشتن طبیعت کنجکاو، احتمال بیشتری وجود دارد که روشهای جدیدی برای تفکر ایجاد کنید و ایده های ناشناخته قبلی را کشف کنید. افرادی که نابغه تلقی می شوند اغلب دانش را به شیوه ای تقریباً وسواسی دنبال می کنند، فراتر از آن چیزی که یک فرد معمولی ممکن است معقول بداند.
تفکر انتزاعی
افرادی که دارای ویژگی های نبوغ هستند تمایل دارند به مسائل و مفاهیم به شیوه ای بسیار پویاتر فکر کنند. در نتیجه، بعید است که اطلاعات و حقایق مربوط به ارزش اسمی را بپذیرند. در عوض، آنها می خواهند تفکر متعارف را به چالش بکشند و آزمایش کنند. صحبت کردن با فردی که دارای ویژگی های نبوغ است می تواند دشوار باشد، زیرا ممکن است بخواهد طرز فکر شما را به چالش بکشد.
ریسک پذیری
افرادی که واقعاً نوآور هستند، می خواهند مرزها را کنار بگذارند. آنها از انتخاب مسیر امن راضی نخواهند بود، به خصوص اگر احساس کنند که به کشف نزدیک هستند. این رویکرد به زندگی گاهی اوقات میتواند به این معنا باشد که آنها خود را در معرض خطر قرار میدهند، چه از نظر جسمی و چه از نظر پیشرفت شغلی، اما در نهایت این میتواند منجر به کار پیشگامانه شود.
رد کردن روال ها
ویژگیهای معمول یک نابغه به این معنی است که ممکن است به سختی با یک روال عادی مطابقت داشته باشند؛ احتمالاً به این دلیل که دائماً ایده ها و سؤالاتی در ذهنشان جریان می یابد. اغلب اوقات، افرادی که به عظمت می رسند، شب زنده دار نیز هستند و در حالی که دیگران در خواب عمیق هستند، به کشف ایده های خود و ارائه توضیحات ادامه می دهند.
نابغه های معروف و آنچه به دنیا هدیه کردند
اکنون که متوجه شدیم نابغه چیست و چه چیزی آنها را وادار می کند تا فراتر از روال عادی فکر کنند و دستاورد داشته باشند، وقت آن است که همه این صحبت ها را در چارچوب قرار دهیم. در اینجا، ما نگاهی به سه چهره نمادین می اندازیم که برای تعریف درک ما از یک نابغه یازی زسان است.
آلبرت انیشتین
انیشتین از سنین پایین به فیزیک علاقه داشت. او از سن پنج سالگی، مجذوب نیروهای نامرئیای شد که سوزن قطبنمای وی را حرکت میدادند و این منجر به جستوجوی دائمی او برای توضیح این نیروهای نامرئی شد. او در سن ۱۲ سالگی، بهطور خودآموز هندسه را یاد گرفت. برای مطالعه، از کتاب درسیای که آن را «کتاب مقدس هندسه» و «معجزه دوم» مینامید، استفاده میکرد. او نزد معلمانش شاگرد محبوبی نبود. یکی از معلمان در مدرسه لوتپولد در مونیخ (که انیشتین آموزشهای اولیه خود را در آنجا دیده بود)، به او گفته بود که هیچ آینده درخشانی در انتظارش نخواهد بود. انیشتین ویولن مینواخت. در سن پنج سالگی، مادرش او را در کلاس ویولن ثبتنام کرد. در ابتدا، او از نواختن آن لذت نمیبرد، اما پس از آشنایی با موتسارت، به این هنر علاقهمند شد و تا اواخر عمر به نواختن آن ادامه داد. او اولین مقاله علمی خود را در سن ۱۶ سالگی نوشت.
تعداد کمی از شخصیت های تاریخی جوهر نبوغ را به آسانی آلبرت انیشتین درک می کنند. این فیزیکدان آلمانی الاصل به تنهایی علم را در قرن بیستم بازتعریف کرد و از جمله نظریه نسبیت را توسعه داد که همچنان یکی از ارکان فیزیک مدرن است. انیشتین جوهر نبوغ را به تصویر می کشد. او که در ابتدا از سوی همسالانش با شک و تردید نگاه می شد، ریسک کرد و سوالاتی پرسید که هیچ کس حتی به آن فکر نکرده بود - اساساً درک ما از جهان را برای همیشه تغییر داد.
لئوناردو داوینچی
لئوناردو داوینچی، یکی از افرادی بود که نقش مهمی در به وجود آمدن عصر کلاسیک رنسانس داشت. او در زمینه هنر و علم اقدامات بسیار بزرگی انجام داد و درگیر نوآوری های زیادی در ریاضی، موسیقی، ستاره شناسی و کارتوگرافی بود.
برخی معتقدند که روز تولد لئوناردو داوینچی را باید روز جهانی خلاقیت و نوآوری نامید تا در این روز مردم تشویق شوند که نگاهی عمیق تر داشته باشند و بتوانند خلاقیت درونی خود را کشف کرده و آن را به کار بیاندازند. لئوناردو داوینچی یک هنرمند و مهندس رنسانسی بود که به دلیل نقاشی های بی نظیرش، مانند:مونالیزا و ساخت ماشین پرنده معروف شده بود.
لئوناردو داوینچی ممکن است بیشتر برای آثار هنری نمادینی مانند مونالیزا و کلیسای سیستین شناخته شود، اما این چندگانه ایتالیایی، برای بسیاری، نابغه نهایی است. داوینچی که تقریباً در همه چیزهایی که به آن دست می زد استعداد داشت، اساس تفکر معاصر را که ما می شناسیم ایجاد کرد - تأثیر گذاشتن بر برخی از برجسته ترین نوابغ تاریخ، از جمله شکسپیر و انیشتین.
چیزی که لئوناردو داوینچی را در میان نوابغ دیگرش منحصر به فرد می کند، درک بالای او از مفاهیم و فرآیندهای بسیار فراتر از زمان خود است. انبوهی از دفترچه های داوینچی در طول قرنها کشف شده اند که هر کدام مملو از نثر نظری و نمودارهای پیچیده - از جراحیهای پزشکی گرفته تا پرواز انسان – بود.
ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر در کودکی دوران فعال و پرجنبوجوشی را سپری کرد. بازی و سرگرمی، شوخطبعی و بذلهگویی از همان دوران از خصوصیات برجسته او بهشمار میآمد. این حس طنز و لطیفهگویی او، بعدها نقش بسزایی در تولید نمایشنامهها و همچنین آثار او داشت. ویژگی که سبب جلب توجهات فراوانی به سوی او گشت. موفقیتی که تا حد زیادی مدیون این حس فوقالعاده و بازیگوشی دوران کودکی است.
ویلیام شکسپیر دوران تحصیل خود را در «مدرسه گرامر استراسفورد» آغاز نمود. فراگیری زبان لاتین و یونانی از جمله اقدامات او در زمان تحصیل محسوب میشود. شکسپیر نتوانست مدارج عالی را در کمبریج و یا آکسفورد طی نماید. در این زمان اوضاع مالی پدر چندان مساعد نبود و ویلیام تصمیم گرفت تا کمک خرج خانواده باشد. در این راه نیز به دنبال شغلی مناسب بود. علاقه شدید و استعداد او در ادبیات در همان زمان خود را نشان داد.
نمی توان از سهم ویلیام شکسپیر در فرهنگ، ادبیات، فلسفه و زبان انگلیسی اغراق کرد. شحصیت محبوب انگلستان چند سال نوری از هم عصرانش جلوتر بود و آثار او همچنان بر نویسندگان، هنرمندان و فیلسوفان در قرن بیست و یکم تأثیر مستقیم دارد.
شکسپیر مانند سایر نوابغ استعداد ذاتی فکری داشت. به ندرت می توان چنین مهارت هایی را آموزش داد، به ویژه در قرن شانزدهم، زمانی که بسیاری از مردم نمی توانستند بخوانند یا بنویسند، چه رسد به تعریف مجدد ادبیات انگلیسی برای هزاره آینده.
امیدواریم از این غواصی عمیق در مورد آنچه که نوابغ را تحریک می کند لذت برده باشید.
مراحل رشد نبوغ خلاق اریکسون
در کتاب اوج - چگونه همه ما میتوانیم به چیزهای خارقالعاده ای دست پیدا کنیم، آندرس اریکسون فقید داستان سه دختر پولگار به نامهای ژوزسا، سوفیا و جودیت از مجارستان را روایت می کند که با کمک آموزشی و راهنمایی مادر و پدرشان دنیای شطرنج را زیر و رو کردند. قبل از دختران پولگار، شطرنج یک ورزش مناسب برای ذهن مردان در نظر گرفته می شد. زنان شهروند درجه دو بودند. لازلو پولگار و همسرش کلارا که به نظریه خلاقیت خود مسلح شده بودند، به دنبال اثبات این بودند که هر کودکی، چه مرد و چه زن، می تواند نابغه شود.
آنها بعد از ازدواج به مجارستان نقل مکان کردند و در آنجا صاحب سه دختر شدند و به این فکر کردند که در چه حوزه ای می توانند فرزندان خود را تربیت کنند. در مورد زبان ها، ریاضیات و چندین رشته دیگر بحث کردند، اما روی شطرنج - یک رشته تحت تسلط مردان - که شاید وظیفه آنها را چالش برانگیزتر می کرد.
لازلو قبل از اینکه با کلارا ملاقات کند، کتابی با عنوان نابغه خود را پرورش دهید نوشت، جایی که او نظریه های خود را بر اساس مطالعه خود بر روی صدها نابغه خلاق مانند انیشتین و سقراط بیان کرد. او در این کتاب میگوید: «نابغه مساوی است با کار و شرایط مناسب؛ نابغه ساخته میشود، متولد نمی شود» و به درستی فرضیه اش متقاعد شد. لازلو پولگار نوشت: "وقتی به داستان های زندگی نابغه ها نگاه کردم، متوجه همین موضوع شدم. همه آنها از سن بسیار پایین شروع کردند و به شدت مطالعه کردند." بنابراین، لازلو و کلارا با روش، تجهیزات، مواد و سوژه های خود، کار مادامالعمر خود را آغاز کردند.
مردان قرن ها بر دنیای شطرنج تسلط داشتند، اما دختران پولگار در شرف تغییر بودند. در سال 1973 در سن چهار سالگی، ژوزسا در اولین مسابقه خود پیروز شد و تا پانزده سالگی به عنوان یکی از برترین شطرنج بازان زن در جهان شناخته شد. بعداً او اولین زنی بود که عنوان استاد بزرگ را از طریق همان مسیری که همه برندگان مرد قبلی باید طی کنند به او اعطا شد.
دختر سوم جودیت، در سن پانزده سالگی استاد بزرگ شد و او را جوانترین فردی کرد که تا به حال این نشان را دریافت کرده است. دختر وسطی، سوفیا، اگرچه امتیاز کافی برای کسب این جایزه را به دست آورد، اما هرگز مقام استاد بزرگ به او اعطا نشد که برخی معتقد بودند به دلایل سیاسی بوده است. با این حال، دستاوردهای او چشمگیر بود، زیرا در رده ششم بهترین شطرنج باز زن جهان قرار گرفت.
سطح غوطه ور شدن دختران در بازی شدید بود. ظاهراً یک بار در اواخر شب، لازلو دخترش سوفیا را در حمام با صفحه شطرنج روی زانوهایش پیدا کرد. به او گفت که قطعات را به حال خود رها کند و به رختخواب برگردد. او ظاهراً پاسخ داد: "بابا، آنها من را تنها نمی گذارند". او و خواهرانش متعهد شده بودند و به این بازی علاقه داشتند.
سه مرحله رشد نبوغ خلاق
در کتاب اوج: چگونه همه ما میتوانیم به چیزهای خارقالعاده ای برسیم مرحوم آندرس اریکسون توضیح میدهد که ژوزسا، سوفیا و جودیت راهی را طی کردند که به نظر میرسد همه نابغه های خلاق با عملکرد بالا طی می کنند. او می گوید که رشد یک متخصص از سه مرحله از شروع کنجکاوی تا نبوغ خلاق کامل می گذرد. او میگوید که معمولاً این فرآیند از دوران کودکی یا اوایل نوجوانی شروع میشود و حداقل برای ده سال ادامه مییابد تا زمانی که کودک به تخصص در سطح نخبگان برسد.
متخصص در جستجوی بی وقفه کمال و پاسخ به سؤالات آتشین، مرز توانایی های خود را پیش می برد. در نهایت، آنها نه تنها محدودیت های شخصی خود، بلکه محدودیت های دامنه را نیز می شکنند و سهمی منحصر به فرد و برجسته را برای جهان به ارمغان می آورند. این با مفهوم جریان میهایی سیکسنتمیهایی مطابقت دارد. به گفته اریکسون، سه مرحله در ایجاد یک نابغه وجود دارد.
مرحله 1: کنجکاوی
در مراحل اولیه رشد انسان، کودک توسط کنجکاوی هدایت می شود. یا شاید با کنجکاوی کشیده می شود، زیرا کنجکاوی مانند خلاء به نظر می رسد که ما را به درون خود می برد. کودک می خواهد همه چیز را بررسی کند. میل و انگیزه آنها ذاتی است و اشیاء در جهان به عنوان وسیله ای برای اکتشاف عمل می کنند. در همین مرحله اولیه بود که پولگارها تلاشی هماهنگ برای تأثیرگذاری بر فرزندان خود انجام دادند.
اریکسون می گوید که در این مرحله والدین نقش تعیین کننده ای در رشد کودک دارند. آنها با دادن محبت، زمان، توجه و تشویق به کودک خود، کانون توجه کودک را هدایت می کنند. با گذشت زمان، والدین مزایای خود انضباطی، فداکاری و مسئولیت را در ترکیب با حفظ جنبه حیاتی بازی معرفی می کنند. سپس تقویت رفتار از طریق تمجید و پاداش حاصل می شود. تقویت همچنین از طریق مشاهده کودکان کوچکتر از بزرگترها به دست می آید، فرآیندی که به عنوان یادگیری جانشین شناخته می شود. در مرحله ای از پیشرفت خود، کودک شروع به ایجاد ارتباطات عمیق تر با بازی می کند.
مرحله 2: جدی شدن
اریکسون میگوید که در سالهای قبل از نوجوانی، و بعد از اینکه کودک ایده های مهمی را نشان داد، والدین به دنبال معلم یا مربی می گردند و برای اولین بار با تمرین عمدی مواجه میشوند. بازی هنوز بخشی از تجربه ذهنی را تشکیل می دهد، اما اجرای عمدی و اصلاح وظایف خاص در کانون توجه قرار می گیرد.
به گفته اریکسون، معلمان لزوماً نیازی ندارند که خود مجریان خبره باشند، آنها فقط باید مهارت کافی در آموزش و تشویق داشته باشند. لازلو پولگار خودش شطرنجباز درخشانی نبود و دخترانش خیلی زود از او بهتر شدند. اما او "محرک رویایی بزرگ" بود.
این صفات در معلم برای دانش آموز جوان حیاتی است. معلمان آنها باید توانایی مربیگری فعال و تشویق دانش آموزان خود را به سطوح بالاتر توسعه مهارت و عملکرد داشته باشند. در نهایت، انگیزه کودک باید درونی باشد. مطالعه عملکرد انسان نشان داده است که انگیزه بیرونی به ندرت پایدار است، بنابراین برای پیمودن مسیر طولانی به سمت تخصص خلاق، باید خود-انگیزه باشیم.
اریکسون می گوید، ما می دانیم که هر نوع تمرین گسترده، سیستم عصبی مغز را تغییر می دهد که منجر به افزایش توانایی ها در مهارت های انجام شده می شود. او در این مورد متعجب است که آیا مبنای عصبی برای تأثیرات بر انگیزه و لذت وجود دارد؟ در حال حاضر، نامشخص است. آنچه ما می دانیم این است که متخصصان از کار خود لذت زیادی می برند - آنها عاشق انجام آن هستند و بر آن مسلط هستند.
به نظر میرسد که فرد و کار در مرحله ای به یک موجودیت تبدیل میشوند. آنها به نوعی با کار ترکیب می شوند و به معنای واقعی کلمه در همان فرکانس فعالیت ارتعاش می کنند. فردی که در اوج تجربه است، نسبت به زمانهای دیگر احساس میکند که یکپارچه تر و کاملتر است.
مرحله 3: ایجاد تعهد
عموماً در سالهای اولیه نوجوانی است که نوابغ آینده تصمیم می گیرند که همه کاره شوند. آنها آگاهانه تصمیم می گیرند تا زندگی خود را وقف کنند تا به بهترین شکل ممکن تبدیل شوند. آنها متعهد می شوند و تمام فعالیت های دیگری که به توسعه تخصصی آنها کمک نمی کند، کنار گذاشته می شوند. نابغه ها به دنبال بهترین مدارس و معلمان هستند و در صورت لزوم حتی برای دسترسی به آنها به کشور دیگری می روند.
پول کمک می کند؛ آموزش می تواند گران باشد و هزینه های آن اغلب یریام آور است. با این حال، خلق یک نابغه همیشه به جیب های عمیق نیاز ندارد. والدین با پول کم و حمایت سخاوتمندانه مانند پولگارها می توانند تفاوت را جبران کنند. در واقع، پول زیاد و عدم حمایت اغلب دانش آموز را به جایی نمی برد.
یکی دیگر از جنبه های حیاتی توسعه تخصص در کودکان، مهار شتاب رشد است. اگر مهارتهای خاصی در جوانی ایجاد نشود، به ندرت میتواند در زندگی بعدی ایجاد شود. از شتاب رشد مغز نیز باید زودتر استفاده کرد. مطالعات نشان داده است که نواحی خاصی از مغز در هنرمندان و دانشمندان بیشتر از افراد غیر توسعه یافته است. تحقیق قطعی به نظر می رسد. اگر می خواهید فرزندتان برتر باشد، زود شروع کنید. این یک دوره یادگیری ظریف و مهم برای کودک است.
نتیجه گیری
آیا شما همان کاری را انجام می دهید که پولگار و همسرش انجام دادند تا بچه های شما در یک رشته خاص برتری پیدا کنند؟ من فکر می کنم آنچه در اینجا مهم است این است که دختران پولگار می خواستند شطرنج بازی کنند - آنها فضای بازی و لذت بخشی را در اطراف بازی ایجاد کردند. در مواجهه با نیروهای خارجی نامطلوب، آنها حتی در هدف خود متحدتر بودند.
ما نمی توانم از تأثیرگذاری بر کودکان اجتناب کنیم، اما در نهایت، می خواهیم آنها خودشان انتخاب کنند. آنها عناصر زیادی برای جلب توجه خود خواهند داشت و ما می خواهیم به آنها کمک کنیم تمرکز کنند. ما می خواهیم که کنجکاوی آنها به جای طراحی ما، به صورت ارگانیک رشد کند.
پولگارها نشان دادند که با هدایت و شکل دادن به فرزندان خود در یک مهارت خاص، می توانند به آنها کمک کنند تا تخصص در سطح نابغه را توسعه دهند. حتی با توجه به طیف متغیرهایی که برای آنها وجود داشت، محیط ناچیز و فشارهای آنها برای انطباق با وضعیت موجود، آنها آنچه را که ممکن بود نشان دادند. شاید مانند بسیاری از والدینی که بهترین ها را برای فرزندان خود می خواهند، پولگارها موفق شدند به دختران خود زمینه ای مثبت بدهند تا بتوانند زندگی خود را بر اساس آن بنا کنند.
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
(فراشناخت، یادگیری خود تنظیم، و راهبردهای یادگیری-مطالعه)
مدیر مسئول: محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.