تعریف تفصیلی یادگیری خود تنظیم
راهنمای مهارت های خواندن و مطالعه
در تعریف وسیع خود، راهبردهای یادگیری رفتارها یا اندیشه هایی هستند که یادگیری را تسهیل می کنند. این راهبردها از مهارتهای مطالعه ساده مانند زیر اندیشه مهم خط کشیدن شروع می شوند، تا فرایندهای فکری پیچیده، مانند بکار بردن مقایسه ها برای ارتباط دادن دانش پیشین به اطلاعات جدید، ادامه می یابند. راهبردها روشهای آگاهانه ای هستند برای یادگیری به شیوه ای نظامدار و ایجازی. مربیان ترتیبات متعددی از راهبردهای تکلیف مدار را برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری پرورش داده اند. راهبردی فکر کردن عبارت است از مجسم کردن روشهای یادگیری خود بعنوان یک فرایند شخصی قابل کنترل که می تواند بازده های متمایزی تولید کند، و تصدیق کردن اینکه بازده های موفق به ساختن یا انطباق دادن راهبردها برای موقعیت های شخصی خاص بستگی دارد. راهبردها ابزارهایی هستند که یادگیری را تسهیل می کنند و یکی از مهمترین مولفه های فرایند یادگیری سیستماتیک هستند.
بطور مختصر، رویکرد سیستماتیک به یادگیری شامل هشت گام می شود:
1
تعیین یک هدف
2
باز اندیشی بر تکلیف و منابع شخصی خود
3
پرورش یک برنامه
4
انتخاب راهبردهای بالقوه
5
بکار بردن و پیاده سازی راهبردها
6
نظارت و ارزیابی رسمی راهبردها و پیشرفت فرد
7
اصلاح راهبردها در صورت ضرورت
8
ارزیابی نهایی بازده ها برای تصمیم گیری اینکه آیا این یک رویکرد مفید برای تکالیف مشابه آینده است یا آیا نیاز است که برای کاربرد آینده اصلاح شود یا کنار گذاشته شود.
در طبقه بندی اولیه از راهبردهای یادگیری، پنج طبقه ترسیم شده است:
مرور ذهنی
نظارت بر درک مطلب
سازماندهی
بسط دادن
و راهبردهای عاطفی
سه طبقه از این طبقه بندی راهبردهایی را بازنمایی می کند که بطور مستقیم بر اطلاعاتی که باید یاد گرفته شوند تا کسب و سازماندهی اطلاعات را تسهیل کنند عمل می کنند. دو طبقه باقی مانده راهبردهایی را بازنمایی می کنند که حمایت فراشناختی و عاطفی برای یادگیری تدارک می بینند. راهبردهایی که به کسب و سازماندهی اطلاعات کمک می کنند می توانند برای هر دوی تکالیف یادگیری پایه و پیچیده بکار برده شوند. تکالیف یادگیری پایه شامل حفظ کردن یا یادگیری طوطی وار یا کلمه به کلمه است. تکالیف یادگیری پیچیده شامل یادگیری مفهومی یا محتوایی سطح بالاتر است. برای هر دوی تکالیف یادگیری پایه و پیچیده، یکی از سه نوع راهبرد - مرور ذهنی، بسط دادن، یا سازماندهی - می تواند برای تسلط یافتن بر اطلاعات، بسته به هدف یادگیرنده از کسب اطلاعات بکار برده شوند. راهبردها روشهای آگاهانه ای هستند برای یادگیری به شیوه نظامدار و ایجازی، مانند یک راهبرد گروه بندی یادیار برای حفظ کردن یک عدد امنیتی اجتماعی. مربیان ترتیبات متعددی از راهبردهای تکلیف مدار را برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری پرورش داده اند، مانند تحلیل تکالیف تحصیلی پیچیده به صورت مولفه هایی برای حل متوالی. راهبردی فکر کردن علاوه بر تفکری روشن در مورد روشهای یادگیری خود بعنوان یک فرایند شخصی قابل کنترل که می تواند بازده های متمایزی تولید کند، شامل شناسایی و ارتباط دادن بازده های موفق به ساختن یا انطباق دادن راهبردها برای موقعیت های شخصی خاص می گردد.
راهبردهای شناختی یادگیری
راهبردهای مرور ذهنی، بسط دهی، و سازماندهی بعنوان راهبردهای مهم شناختی که به کارکرد تحصیلی در کلاس ارتباط دارند شناسایی شده اند. این راهبردها می توانند برای تکالیف حافظه ای ساده (مانند، یادآوری اطلاعات، کلمات، یا فهرستها) یا برای تکالیف پیچیده تر که نیازمند درک اطلاعات هستند (مانند درک بخشی از متن یا سخنرانی) بکار برده شوند.
راهبردهای مرور شامل از بر خوانی مواد یادگیری یا گفتن کلمات با صدای بلند به هنگام خواندن قطعه ای از متن است. رنگ-برجسته سازی یا زیر خط کشیدن متن نیز بیشتر شبیه راهبردهای مرور ذهنی هستند. این راهبردهای مروری به دانش آموز کمک می کنند که به اطلاعات مهم توجه کنند و آنها را از فهرستها یا متنها انتخاب کنند و این اطلاعات را در حافظه کاری فعال نگه دارند. راهبردهای مرور ذهنی برای انتخاب و کدگذاری اطلاعات به روش کلمه به کلمه بکار برده می شوند. راهبردهای مرور ذهنی که برای تکالیف یادگیری پایه بکار برده می شوند شامل از بر گفتن یا تکرار اطلاعات اند. راهبردهای مرور ذهنی که برای تکالیف یادگیری پیچیده یا محتوایی بکار برده می شود شامل کپی کردن مطالب، یادداشت برداری، و زیر مطالب خط کشیدن یا علامت گذاری کردن هستند.
راهبردهای بسط دهی شامل باز نویسی یا خلاصه کردن مطالب یادگیری، قیاس سازی، یادداشت برداری (سازمان دهی و ارتباط دادن اندیشهها در یادداشتها و نه یادداشت برداری خطی غیر فعال،) توضیح دادن مطالب یادگیری به فرد دیگر، و پرسیدن و پاسخ دادن به سوالات می گردد. راهبردهای بسط دادن برای معنادار کردن اطلاعات و ایجاد ارتباط بین اطلاعات داده شده در مطالب یادگیری و دانش موجود یادگیرنده بکار برده می شوند. راهبردهای بسط دادن برای تکالیف یادگیری پایه شامل ایجاد تصاویر ذهنی و کاربرد تکنیک های یادیار برای ایجاد تداعی اطلاعات اختیاری با دانش معنادار شخصی است. راهبردهای بسط دادن برای تکالیف یادگیری پیچیده شامل راهبردهایی هستند که اطلاعات را با تفسیر کردن، خلاصه کردن، ایجاد مقایسه ها، ارتباط دادن اطلاعات جدید به دانش قبلی، سوال کردن، و تلاش برای تدریس اطلاعات به شخص دیگر دستکاری می کنند.
راهبردهای سازماندهی، با پردازش عمیق تر مطالب همراه است و شامل رفتارهایی مانند انتخاب اندیشه اصلی از متن، فهرست سازی برای متن یا مطالب یادگیری، و کاربرد انواع تکنیکهای خاص برای انتخاب و سازماندهی اندیشه ها در مطالب است (مانند طراحی شبکه یا نقشه اندیشه های مهم، شناسایی ساختارهای متنی یا نمایشی مطالب.). نشان داده شده است که همه راهبردهای سازماندهی، در مقایسه با راهبردهای مروری، موجب درک عمیقتر مطالب یادگیری می شوند. راهبردهای سازماندهی برای ساختن ارتباطات درونی در میان قطعات اطلاعات داده شده در مطالب یادگیری بکار برده می شوند. راهبردهای سازماندهی برای تکالیف پایه شامل مرتب کردن یا خوشه بندی اطلاعات مرتبط بر اساس ویژگیهای مشترک یا روابط می گردد. راهبردهای سازماندهی برای تکالیف پیچیده شامل فهرست بندی کردن یا نمودار کشیدن اطلاعات و خلق روابط فضایی با بکار بردن راهبردهایی چون شبکه بندی کردن است.
راهبرد های حمایتی
علاوه بر راهبردهایی که یادگیرنده برای تعامل مستقیم با مطالب بکار می برد، دو نوع راهبرد حمایتی مطرح می کنند که می توانند برای افزایش اکتساب دانش بکار برده شوند. راهبردهای نظارت بر درک مطلب و راهبردهای کنترل عاطفی آموزش داده شده اند تا در هماهنگی با راهبردهای قبلا تعریف شده برای هر دوی تکالیف پایه و پیچیده بکار بروند. راهبردهای نظارت بر درک مطلب راهبردهای فراشناختی هستند که برای سنجش درک یادگیرندگان از مطالب یادگیری و بطور انحصاری کنترل کاربرد راهبردهای اکتساب و سازماندهی بکار برده می شوند. راهبردهای نظارت بر درک مطلب شامل خود پرسشگری، تشخیص خطا، و حل مسئله می گردند. راهبردهای عاطفی و حمایتی برای کمک به تمرکز توجه یادگیرنده و نگهداری انگیزش یادگیرنده بکاربرده می شود.
راهبردهای عاطفی و حمایتی شامل خود گویی مثبت، کاهش اضطراب، و مدیریت زمان هستند. کاربرد راهبردهای شناختی در انزوا رخ نمی دهد. یادگیری خود تنظیم و راهبردی دارای فرایندهای یکپارچه شده هستند. انتخاب و کاربرد راهبردهای یادگیری شناختی به دیگر جنبه های خود تنظیمی مانند انگیزش و فراشناخت ارتباط داده شده است. برای مثال، از هر دوی شواهد تجربی و داستانی روشن است که دانستن اینکه کدام راهبردها باید بکار برده شوند و دانستن اینکه چگونه آنها را باید بکار برد کافی نیست. دانش آموزان باید بخواهند تا آنها را بکار ببرند و باید آن میل را از طریق تکلیف یادگیری حفظ کنند. برای بکار بردن راهبردهای یادگیری شناختی بطور اثر بخش، دانش آموزان باید بتوانند میزان و جهت کوشش خود را کنترل کنند، باید برای فعالیت در تکلیف برانگیخته شوند، و باید در کاربرد خود از راهبردها ارادی عمل کنند. انواع اهدافی که دانش آموزان دارند نیز انتخاب راهبرد آنها را تاثیر می گذارد. کاربرد راهبرد باید هدفمند باشد. این جنبه از یادگیری راهبردی دارای دو کاربرد است. اهداف برای آنکه یادگیرندگان راهبردی دارای یک نقطه مرجع در کاربرد خود ارزیابی ممتد باشند مورد نیاز است. انواع اهدافی که آنها تعیین می کنند همچنین ممکن است بر انواع راهبردهایی که آنها انتخاب می کنند و روشی که آنها آن راهبردها را پیاده سازی می کنند اثر بگذارد.
راهبردهای فراشناختی
بیشتر مدلهای کنترل فراشناختی یا راهبردهای خود تنظیمی شامل سه نوع کلی راهبرد هستند: برنامه ریزی، نظارت، و تنظیم. این سه نوع راهبرد از نظر مفهومی بسیار با همدیگر مربوط هستند، و بنظر می رسد که از لحاظ تجربی دارای همبستگی بالایی هستند.
فعالیتهای برنامه ریزی که در مطالعات مختلف یادگیری دانش آموزان مورد بررسی قرار گرفته است شامل تعیین هدف برای مطالعه، مرور متن قبل از خواندن، پرسیدن سوالات قبل از خواندن متن، و تحلیل تکلیف مربوط به مشکل می گردد. این فعالیتها بنظر می رسد که به یادگیرنده کمک می کند تا برای بکار بردن راهبردهای شناختی خود برنامه ریزی کند و همچنین بنظر می رسد که جنبه های مناسب دانش قبلی را فعال یا آماده می کند، که سازماندهی و درک مطلب را بسیار تسهیل می کند.
نظارت و بازبینی تفکر و رفتار تحصیلی خود یک جنبه اساسی یادگیری خود تنظیم است. برای خود تنظیمی، باید نوعی هدف، استاندارد یا ملاک وجود داشته باشد که با آنها برای هدایت فرایند نظارت مقایسه صورت گیرد. فعالیتهای فراشناختی را بخشی از نظارت درک مطلب می دانند که در آن دانش آموزان فهم خود را با هدف خود-انتخابی مقایسه می کنند. فعالیتهای نظارتی شامل ردیابی توجه به هنگام خواندن متن یا گوش کردن به سخنرانی، خود-آزمودن با کاربرد سوالات مربوط به مطالب متن برای بررسی فهم، نظارت بر درک مطلب در سخنرانی، و بکار بردن راهبردهای امتحان دادن (مانند، نظارت بر سرعت و تنظیم زمان موجود) در یک موقعیت امتحانی می گردد. این راهبردهای نظارتی گوناگون یادگیرنده را برای افت در توجه یا درک مطلب آگاه می کنند که در نتیجه آن فرد می تواند کاربرد راهبردهای تنظیمی را ترمیم بخشد.
راهبردهای تنظیمی وابستگی نزدیکی با راهبردهای نظارت دارند. دانش آموزان یادگیری و عملکرد خود را با مقایسه با هدف یا ملاک بازبینی می کنند، این فرایند نظارت، نیاز برای فرایندهای تنظیمی را برای همخوان کردن رفتار با هدف یا نزدیک تر شدن به ملاک نشان می دهد. برای مثال، یادگیرندگان در حین خواندن از خودشان سوالهایی می پرسند تا درک مطلب خود را بازبینی کنند، و سپس به عقب بر می گردند و بخشی از متن را بازخوانی می کنند، این بازخوانی یک راهبرد تنظیمی است. نوع دیگر راهبرد خود تنظیمی برای خواندن زمانی رخ می دهد که یک دانش آموز سرعت خواندن خود را به هنگام مواجه شدن با متن دشوارتر یا کمتر آشنا، کاهش می دهد. البته، مرور هر جنبه از مطالب درسی (مانند یادداشتهای سخنرانی، متون درسی، مطالب آزمایشگاهی، امتحانات قبلی و مقاله ها) که شخص آن را به هنگام مطالعه برای امتحانات بیاد نمی آورد یا درک نمی کند نشان دهنده یک راهبرد خود تنظیمی کلی است. در زمان یک آزمون، گذشتن از سوالات دشوار و مبهم و بازگشت به آنها در زمانی دیگر راهبرد دیگری است که دانش آموزان می توانند برای تنظیم رفتارشان بکار ببرند. تمام این راهبردها فرض می شود که با کمک به دانش آموزان برای تصحیح رفتار مطالعه شان و ترمیم نقایص فهم شان یادگیری را بهبود می بخشند.
نقش مشاور مهارت های یادگیری چیست؟
وبلاگ های من
روانشناسی تربیتی شناختی: کاربرد روانشناسی شناختی در آموزش و پرورش
عملکرد برتر: خلاقیت، نبوغ، هوش، تخصص
صفحه اختصاصی در علم نت