مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی

منابع دانش - کتاب درسی روانشناسی تربیتی شناختی - فصل دوم - بخش دوم

کتاب درسی روانشناسی تربیتی شناختی

فصل دوم - بخش دوم

منابع دانش

راه های زیادی برای کسب دانش وجود دارد و برخی از آنها بهتر از دیگر هستند. روانشناسان به عنوان دانشمندان باید از هر یک از این روش ها آگاه باشند. بیایید به چندین راه برای کسب دانش نگاه کنیم؛ با منابعی شروع می کنیم که ممکن است آنطور که دانشمندان میخواهند قابل اعتماد یا دقیق نباشند. سپس منابعی را در نظر می گیریم که قابلیت اطمینان بیشتری را ارائه می دهند و در نهایت استفاده از علم را به عنوان وسیله ای برای کسب دانش مورد بحث قرار می دهیم.

خرافات و شهود

به دست آوردن دانش از طریق خرافه به معنای کسب دانش است که بر اساس احساسات ذهنی، تفسیر رویدادهای تصادفی به عنوان رویدادهای غیر تصادفی، یا اعتقاد به رویدادهای جادویی است. به عنوان مثال، ممکن است شخصی بگوید "چیزهای بد سه نفره اتفاق می افتد." این ایده از کجا می آید؟ تا آنجا که من می دانم، هیچ مطالعه ای نشان نداده است که رویدادهای بد در جمع سه نفر اتفاق می افتد؛ با این حال مردمی که اغلب این را باور دارند طوری رفتار می کنند که گویی یک حقیقت است.

برخی معتقدند شکستن آینه 7 سال بدشانسی می آورد یا عدد 13 بدشانسی است. بار دیگر، اینها نمونه هایی از باورهای خرافی هستند که مبتنی بر مشاهده یا آزمایش فرضیه نیستند. به این ترتیب، آنها ابزاری برای کسب دانش هستند که نه قابل اعتماد است و نه معتبر.

وقتی ما از طریق شهود دانش به دست می آوریم، به این معنی است که ما از چیزی آگاهی داریم بدون اینکه آگاهانه بدانیم که این دانش از کجا آمده است. احتمالاً شنیده اید که مردم جملاتی مانند «نمیدانم، این فقط یک احساس درونی است» یا «نمیدانم که فقط به فکر من رسیده ولی میدانم که درست است» را شنیده اید. این جملات نمونه هایی از شهود را نشان می دهند.

گاهی اوقات ما چیزی را نه بر اساس "احساس درونی" بلکه بر اساس رویدادهایی که مشاهده کرده ایم، شهود می کنیم. مشکل این است که وقایع ممکن است اشتباه تفسیر شوند و نماینده همه رویدادهای آن دسته از وقایع نباشند. به عنوان مثال، بسیاری از مردم بر این باورند که نوزادان بیشتری در ماه کامل به دنیا می آیند یا زوج هایی که نوزادی را به فرزندی قبول کرده اند، احتمال باردار شدن بعد از فرزندخواندگی بیشتر است. اینها نمونه هایی از همبستگی وهمی هستند - ادراک رابطه ای که وجود ندارد. هنگامی که ماه کامل است، نوزادان بیشتری به دنیا نمی آیند، و همچنین احتمال باردار شدن زوج ها پس از فرزندخواندگی بیشتر نیست. ما بیشتر به زوج هایی که بعد از فرزندخواندگی باردار می شوند توجه می کنیم و به آن هایی که بعد از فرزندخواندگی باردار نشده اند توجه نمی کنیم.

خلاصه دانش از طریق خرافات دانشی است که مبتنی بر احساسات ذهنی، تفسیر رویدادهای تصادفی به عنوان رویدادهای غیر تصادفی، یا اعتقاد به رویدادهای جادویی است و دانش از طریق شهود دانشی است که بدون آگاهی هشیارانه از منبع آن به دست می آید.

شخصیت گرایی

وقتی آنچه را که یک فرد محترم یا مقبول به ما می گوید می پذیریم، از طریق اقتدار آن فرد دانش به دست می آوریم. شما ممکن است بسیاری از دانش خود را از طریق چهره های معتبر به دست آورده باشید. همانطور که در حال بزرگ شدن بودید، والدینتان اطلاعاتی را در اختیار شما قرار دادند که در بیشتر موارد، به خصوص زمانی که خیلی جوان بودید، آنها را زیر سوال نمی بردید. شما معتقد بودید که آنها می دانند در مورد چه چیزی صحبت می کنند و بنابراین پاسخ هایی را که به شما می دادند پذیرفتید. شما احتمالاً همچنین از معلمانی که آنها را شخصیت های معتبر می دانستید، دانش کسب کرده اید، و گاه کورکورانه آنچه را که آنها می گویند به عنوان حقیقت پذیرفته اید.

بیشتر مردم تمایل دارند اطلاعاتی را که توسط کسانی که به عنوان شخصیت های معتبر در نظر می گیرند، بپذیرند. از لحاظ تاریخی، اشخاص مرجع ابزار اصلی اطلاعات بوده اند. به عنوان مثال، در برخی دوره ها و فرهنگ ها، سران و رهبران مذهبی مسئول ارائه بسیاری از دانشی بودند که افراد در طول زندگی خود به دست می آوردند. حتی امروزه، بسیاری از افراد بسیاری از دانش خود را از شخصیت های معتبر به دست می آورند. این ممکن است مشکلی ایجاد نکند، اگر شخصیت درک شده واقعاً یک مرجع در مورد موضوع باشد. با این حال، ممکن است در موقعیتهایی که شخص مرجع درک شده واقعاً در مورد مطالبی که میفرستد آگاه نباشد، مشکلاتی ایجاد می شود.

یک مثال خوب، اطلاعاتی است که در "تبلیغات تجاری" ارائه می شود. افراد مشهور اغلب برای پیام تجاری یا گواهی در مورد یک محصول استفاده می شوند. به عنوان مثال، ممکن است در مورد یک محصول آرایشی تبلیغی ارائه شود، یا ممکن است در مورد یک قطعه از تجهیزات ورزشی توضیحی ارائه دهند. آیا فرد اول دارای مدرک درماتولوژی است؟ فرد دوم در مورد فیزیولوژی ورزش چه می داند؟ این افراد ممکن است در زمینه دیگر متخصص باشند، اما در مورد محصولاتی که تبلیغ می کنند، کارشناس نیستند. با این حال بسیاری از افراد به راحتی آنچه را که می گویند می پذیرند.

در خاتمه، پذیرش سخنان یک شخصیت مرجع ممکن است وسیله ای قابل اعتماد و معتبر برای کسب دانش باشد، اما تنها در صورتی که فرد واقعاً در این موضوع یک مرجع باشد. بنابراین، ما باید منابع "معتبر" دانش را زیر سوال ببریم و نگرش شکاکانه را توسعه دهیم تا کورکورانه آنچه را که به ما ارائه می شود نپذیریم.

تکرارگرایی

کسب دانش از طریق تکرارگرایی مستلزم شنیدن یک تکه اطلاعات به قدری است که شما شروع به باور صحت آن می کنید، و سپس، با وجود شواهدی مبنی بر خلاف آن، سرسختانه به این باور می چسبید. این روش اغلب در مبارزات سیاسی استفاده می شود، جایی که یک شعار خاص آنقدر تکرار می شود که ما شروع به باور آن می کنیم. تبلیغ کنندگان از روش سرسختی استفاده میکنند و شعار خود را برای یک محصول خاص بارها و بارها تکرار میکنند تا زمانی که مردم شروع به پیوند شعار با محصول کنند و باور کنند که محصول ادعاهای آن را برآورده میکند.

مشکل کسب دانش از طریق تکرارگرایی این است که نمی دانیم ادعاها درست هستند یا خیر. تا آنجا که ما می دانیم، ممکن است صحت چنین دانشی به هیچ وجه معتبر ارزیابی نشده باشد.

خلاصه دانش از طریق افراد مقبول دانشی است که از کسانی که به عنوان شخصیت های اقتدار در نظر گرفته می شوند به دست آمده است و دانش از طریق تکرارگرایی دانشی است که از ایده های تکراری که علیرغم شواهد خلاف آن، سرسختانه به آن چسبیده اند به دست آمده است.

عقل گرایی

کسب دانش از طریق عقل گرایی مستلزم استدلال منطقی است. با این رویکرد، ایده ها به طور دقیق بیان می شوند و قوانین منطقی برای رسیدن به یک نتیجه منطقی درست اعمال می شوند. ایده های عقلانی اغلب در قالب یک قیاس ارائه می شوند. به عنوان مثال: همه انسان ها فانی هستند; من یک انسان هستم؛ بنابراین من فانی هستم. این نتیجه گیری منطقاً از مقدمات اصلی و جزئی در قیاس به دست می آید.

با این حال، قیاس زیر را در نظر بگیرید: افراد جذاب خوب هستند. ناتاشا جذاب است. بنابراین، ناتاشا خوب است. این قیاس باید مشکل کسب دانش با منطق را برای شما مشخص کند. اگرچه قیاس از نظر منطقی صحیح است، اما محتوای هر دو مقدمه لزوماً درست نیستند. اگر مفاد مقدمات درست باشد، نتیجه گیری علاوه بر منطقی بودن، درست نیز خواهد بود. با این حال، اگر محتوای هر یک از مقدمات نادرست باشد (همانطور که فرضیه «افراد جذاب خوب هستند»)، نتیجه گیری منطقاً معتبر است، اما از نظر تجربی نادرست است و بنابراین برای یک دانشمند سودمند نیست. منطق فقط با شکل قیاس سروکار دارد و نه محتوای آن. بدیهی است که پژوهشگران هم به شکل و هم به محتوا علاقه دارند.

تجربه گرایی

دانش از طریق تجربه گرایی شامل کسب دانش از طریق مشاهده عینی و تجربیات حواس است. فردی که می گوید: «تا زمانی که آن را با چشمان خود نبینم، هیچ چیز را باور نمی کنم» یک تجربه گرا است. تجربه گرا از طریق دیدن، شنیدن، چشیدن، بوییدن و لمس کردن به دانش می رسد.

این روش به دوران ارسطو برمی گردد. ارسطو یک تجربه گرا بود که برای شناخت بهتر جهان مشاهداتی در مورد آن انجام می داد. در مقابل، افلاطون ترجیح می داد در مورد ماهیت واقعی جهان بدون جمع آوری داده ها نظریه پردازی کند.

اما تجربه گرایی به تنهایی کافی نیست. تجربه گرایی مجموعه ای از حقایق را نشان می دهد. اگر به عنوان دانشمند، صرفاً بر تجربه گرایی تکیه میکردیم، چیزی جز فهرستی طولانی از مشاهدات یا حقایق نداشتیم. برای اینکه این حقایق مفید باشند، باید آنها را سازماندهی کنیم، در مورد آنها فکر کنیم، از آنها معنا بگیریم و از آنها برای پیش بینی استفاده کنیم.

به عبارت دیگر، ما باید از عقل گرایی همراه با تجربه گرایی استفاده کنیم تا مطمئن شویم که در مورد مشاهداتی که انجام می دهیم منطقی هستیم. همانطور که خواهید دید، این کاری است که علم انجام می دهد. پس علم، یعنی کسب دانش از طریق علم، مستلزم ادغام عقل گرایی و تجربه گرایی است. دانشمندان داده ها را جمع آوری می کنند (مشاهدات تجربی انجام می دهند) و فرضیه ها را با این داده ها آزمایش می کنند (آنها را با استفاده از عقل گرایی ارزیابی می کنند).

خلاصه دانش از طریق عقل گرایی دانشی است که از طریق استدلال منطقی به دست می آید و دانش از طریق تجربه گرایی دانشی است که از طریق مشاهدات عینی موجودات و رویدادها در دنیای واقعی به دست می آید. دانش از طریق علم نیز دانشی است که از طریق ترکیبی از روش های تجربی و استدلال منطقی به دست می آید.

دانش علمی، همچنین، بر فرضیه متکی است. فرضیه پیش بینی در مورد نتیجه یک مطالعه است. این پیش بینی به رابطه بالقوه بین حداقل دو متغیر مربوط می شود (متغیر یک رویداد یا رفتاری است که حداقل دو مقدار دارد). فرضیه ها به گونه ای بیان می شوند که قابل آزمون باشند.

با ادغام عقل گرایی و تجربه گرایی، ما از مزیت استفاده از استدلال منطقی مبتنی بر مشاهده برخوردار می شویم. ممکن است متوجه شویم که فرضیه ما پشتیبانی نمی شود و بنابراین باید موقعیت خود را دوباره ارزیابی کنیم. از سوی دیگر، مشاهدات ما ممکن است از فرضیه مورد آزمایش حمایت کنند.

در علم، هدف از آزمون فرضیه ها یا آزمایش رسیدن به یک نظریه است - یک سیستم سازمان یافته از مفروضات و اصول که سعی در توضیح پدیده های خاص و چگونگی ارتباط آنها دارد. نظریه ها به ما کمک می کنند تا داده های جمع آوری شده در مطالعات پژوهشی را سازماندهی و توضیح دهیم. به عبارت دیگر، نظریه ها به ما اجازه می دهند که چارچوبی را در رابطه با حقایق در یک حوزه خاص ایجاد کنیم. برای مثال، نظریه یادگیری حقایق مربوط به یادگیری را سازماندهی و تبیین می کند. برای توسعه اینگونه نظریه فرضیه های زیادی را  باید آزمایش کرد.

نظریه ها علاوه بر کمک به ما در سازماندهی حقایق، با هدایت محققان به سمت مشاهدات خاص جهان به تولید دانش جدید کمک می کنند. دانش آموزان گاهی در مورد تفاوت بین یک فرضیه و یک نظریه سردرگم می شوند. فرضیه یک پیش بینی در رابطه با نتیجه یک مطالعه است. بسیاری از فرضیه ها ممکن است مورد آزمایش قرار گیرند و چندین مطالعه تحقیقاتی قبل از ارائه یک نظریه جامع در مورد یک موضوع انجام شود. هنگامی که یک نظریه ایجاد می شود، ممکن است به ایجاد فرضیه های آینده کمک کند. به عبارت دیگر، محققان ممکن است سؤالات دیگری در رابطه با نظریه داشته باشند که به آنها در ایجاد فرضیه های جدید برای آزمایش کمک می کند. اگر نتایج این مطالعات اضافی بیشتر از این نظریه حمایت کند، احتمالاً به این نظریه اعتماد بیشتری خواهیم داشت. با این حال، تحقیقات بیشتر همچنین می تواند نقاط ضعف یک نظریه را آشکار کند که ممکن است منجر به تجدید نظر در آینده شود.

خلاصه فرضیه پیش بینی است در مورد نتیجه یک مطالعه که شامل رابطه بالقوه بین حداقل دو متغیر است. متغیر رویداد یا رفتاری است که حداقل دو مقدار داشته باشد. نظریه یک سیستم سازمان یافته از مفروضات و اصول است که تلاش می کند پدیده های خاص و چگونگی ارتباط آنها را توضیح دهد.

خلاصه مطالب

خرافات: کسب دانش از طریق احساسات ذهنی، تفسیر تجربی یا منطقی رویدادهای تصادفی به عنوان رویدادهای غیر تصادفی، یا اعتقاد به رویدادهای جادویی.

شهود: کسب دانش بدون آگاهی هشیارانه از جایی که نمی دانیم دانش از کجا آمده است یا آن دانش منطقی نیست.

شخصیت گرایی: کسب دانش از افراد مقبولی که دانش آنها غیر تجربی یا غیر منطقی تلقی می شود. شخصیتهای اقتدار ممکن است در زمینه موضوع متخصص نباشند.

تکرارگرایی: کسب دانش با چسبیدن سرسختانه به ایده ای تکراری، غیر تجربی یا غیر منطقی، علیرغم شواهد خلاف آن.

عقلگرایی: کسب دانش از طریق استدلال منطقی؛ اما نه تجربی.

تجربه گرایی: کسب دانش از طریق مشاهده موجودات و رویدادها در دنیای واقعی؛ تجربی اما نه لزوماً منطقی یا سیستماتیک.

علم: کسب دانش از طریق روش های تجربی و استدلال منطقی؛ تنها راه قابل قبول برای محققین/ و دانشمندان برای کسب دانش.

فرضیه: پیش بینی در مورد نتیجه یک مطالعه است.

نظریه: یک سیستم سازمان یافته از مفروضات و اصول که سعی در توضیح پدیده های خاص و چگونگی ارتباط آنها دارد.

 

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی

 (فراشناخت، یادگیری خود تنظیم، و راهبردهای یادگیری-مطالعه)

مدیر مسئول: محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی

استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.