کتاب درسی روانشناسی تربیتی شناختی
فصل دوم - بخش سوم
رویکرد علمی و روانشناسی
توضیح دادیم که علم چیست، بیایید در مورد چگونگی عمل علم در رشته روانشناسی بحث کنیم. بسیاری از دانش آموزان معتقدند که آنها جذب روانشناسی می شوند زیرا فکر می کنند این یک علم نیست. اشتباه در تفکر آنها این است که معتقدند موضوع به تنهایی علم را مشخص می کند و آنچه را که غیر علمی است نیز تعریف می کند. در حالیکه، آنچه علم را تعریف میکند، نحوه مطالعه چیزی است.
علم روشی است برای تفکر و مشاهده وقایع برای دستیابی به درک عمیق تر از این رویدادها. روانشناسان روش علمی را برای مطالعه انسان ها و سایر حیوانات به کار می برند. روش علمی شامل استناد به نگرش شک و تردید است. شکاک کسی است که اعتبار، صحت یا حقیقت چیزی را که ادعا می شود واقعی است، زیر سوال می برد. در جامعه ما، توصیف شدن به عنوان یک شکاک معمولاً به عنوان یک تعریف و تمجید تلقی نمی شود. با این حال، برای یک دانشمند، این یک تعریف و تمجید است. این بدان معناست که شما کورکورانه هیچ ایده جدیدی را که پیش می آید نمی پذیرید. در عوض، دانشمند شکاک برای پشتیبانی از یک ایده به داده ها نیاز دارد و در هنگام جمع آوری داده ها بر رویه های آزمایش مناسب اصرار دارد.
شکاک بودن و استفاده از روش علمی مستلزم به کارگیری سه معیار مهم است که به تعریف علم کمک می کند: تجربه گرایی سیستماتیک، دانش قابل تأیید عمومی، و مسائل تجربی قابل حل.
تجربه گرایی سیستماتیک
همانطور که مشاهده کردید، تجربه گرایی عمل تکیه بر مشاهده برای نتیجه گیری است. اکثر مردم امروز احتمالاً موافق هستند که بهترین راه برای یادگیری در مورد چیزی، مشاهده آن است. این اتکا به تجربه گرایی همیشه یک رویه رایج نبوده است. بیشتر مردم بجای تجربه گرایی به شهود، آموزه های مذهبی ارائه شده توسط مقامات و عقل متکی هستند. اما توجه داشته باشید که تجربه گرایی به تنهایی کافی نیست. باید تجربه گرایی سیستماتیک باشد. به عبارت دیگر مشاهده صرف یک سری اتفاقات منجر به شناخت علمی نمی شود.
مشاهدات باید به شیوه ای سیستماتیک برای آزمایش یک فرضیه و رد یا توسعه یک نظریه ساخته شود. برای مثال، اگر محققی به رابطه بین ویتامین C و بروز سرماخوردگی علاقه مند باشد، به سادگی از مردم به طور تصادفی نمی پرسد که آیا ویتامین C مصرف می کنند و چندبار سرماخوردگی داشته اند. این رویکرد شامل تجربه گرایی است اما تجربه گرایی سیستماتیک نیست. در عوض، محقق ممکن است مطالعه ای را برای ارزیابی اثرات ویتامین C بر سرماخوردگی طراحی کند. مطالعه او احتمالاً شامل استفاده از یک نمونه معرف جامعه موضوع تحقیق است که هر فرد به طور تصادفی به گروه مصرف مکمل های ویتامین C یا گروه فقدان مصرف مکمل های ویتامین C تخصیص داده می شود. او سپس مشاهده خواهد کرد که آیا گروه ها از نظر تعداد سرماخوردگی هایی که گزارش می کنند تفاوت دارند یا خیر. با استفاده از تجربه گرایی سیستماتیک، محققان میتوانند نتایج قابل اعتمادتر و معتبرتری نسبت به مشاهده صرف داشته باشند.
دانش قابل تأیید عمومی
تحقیقات علمی باید دانش قابل تأیید عمومی باشد. این بدان معناست که پژوهش به گونه ای به عموم ارائه میشود که بتوان آن را مشاهده، تکرار، و نقد و بررسی کرد و صحت آن توسط دیگران تایید شود. معمولاً، این شامل ارسال پژوهش به یک مجله علمی برای انتشار احتمالی است. بیشتر مجلات توسط دانشمندان همان رشته مورد بررسی قرار می گیرند - دانشمندان دیگر این تحقیق را نقد می کنند تا تصمیم بگیرند که آیا استانداردهای چاپ را برآورده میکند یا خیر. اگر مطالعه ای منتشر شود، سایر محققان می توانند در مورد یافته ها مطالعه کنند، سعی کنند آنها را تکرار کنند و از طریق این فرآیند نشان دهند که نتایج قابل اعتماد هستند.
شما باید به هرگونه ادعایی که بدون پشتیبانی تأیید عمومی انجام می شود مشکوک باشید. به عنوان مثال، بسیاری از افراد ادعا کرده اند که توسط بیگانگان ربوده شده اند. این ادعاها با دانش قابل تأیید عمومی مطابقت ندارند. آنها صرفاً ادعاهای افرادی هستند که هیچ مدرکی برای حمایت از آن ندارند. افراد دیگر ادعا می کنند که که قبلاً در جسم دیگری زندگی کرده اند. بار دیگر، هیچ مدرکی برای حمایت از چنین ادعاهایی وجود ندارد. این نوع ادعاها غیرقابل تأیید هستند - هیچ راهی برای تأیید عمومی وجود ندارد.
مسائل تجربی قابل حل
علم همیشه مسائل قابل حل تجربی را بررسی می کند - سوالاتی که به طور بالقوه با استفاده از تکنیک های تحقیقاتی موجود قابل پاسخگویی هستند. دانشمندان علاقه ای به نظریه ای که نتوان با استفاده از تکنیک های تجربی آزمایش کرد، ندارند. به عنوان مثال، سؤال "آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد؟" یک سوال تجربی نیست و بنابراین نمی توان آن را به صورت علمی آزمایش کرد. با این حال، این سوال که «آیا یک برنامه مداخله، بازداشت مجدد در نوجوانان بزهکار را به حداقل میرساند؟» می تواند به صورت تجربی مورد مطالعه قرار گیرد و بنابراین در قلمرو علم قرار می گیرد.
هنگامی که مسائل تجربی قابل حل مطالعه می شوند، آنها همیشه در معرض اصل ابطال پذیری هستند؛ این ایده که یک نظریه علمی باید به گونه ای بیان شود که امکان رد یا ابطال آن وجود داشته باشد اساس مطالعه علمی را نشان می دهد. به عبارت دیگر، تئوری نه تنها باید آنچه را که اتفاق میافتد، بلکه آنچه را که اتفاق نمی افتد نیز پیش بینی کند. یک نظریه اگر غیرقابل انکار باشد علمی نیست. این ممکن است برعکس به نظر برسد، و ممکن است فکر کنید که اگر یک نظریه غیرقابل انکار است، باید واقعا خوب باشد. اما در علم اینطور نیست.
نظریه ابطال پذیری
کارل پوپر آنچه را که علم باید انجام دهد شرح داده است. پوپر یک خردگرا است. او استدلال کرد که مسئله اصلی در فلسفه علم، تمایز علم از غیر علم است. کارل پوپر به عنوان منتقد اصلی استقرا گرایی ظهور کرد؛ پوپر ابطال پذیری را به عنوان ملاک تشخیص بین نظریه علمی و غیر علمی جایگزین روش کلاسیک مشاهده ای - استقرایی کرد.
تمام شواهد استقرایی محدود هستند: ما جهان را همیشه و در همه مکان ها مشاهده نمی کنیم. بنابراین ما حق نداریم از این مشاهده جزئیات یک قانون کلی داشته باشیم. طبق نظر پوپر، نظریه علمی باید پیش بینی هایی را آزمایش کند که در صورت نادرست بودن این پیش بینی ها، نظریه رد شود. وی اظهار داشت که اگر استدلال قیاسی به عنوان کانون اصلی شناخته شده به عنوان خردگرایی انتقادی مورد استفاده قرار گیرد، علم بهترین پیشرفت را خواهد داشت. مهم نیست که چقدر مشاهدات از یک نظریه حمایت می کنند، اما همیشه این احتمال وجود دارد که مشاهدات آینده آن را رد کند.
پوپر یک روش علمی جایگزین مبتنی بر جعل (ابطال پذیری) را پیشنهاد کرد. مهم نیست که چند نمونه یک نظریه را تأیید می کنند، برای جعل آن تنها یک مشاهده متقابل لازم است. وقتی که یک نظریه غلط شناخته شود و نظریه جدیدی ارائه شود که پدیده ها را بهتر توضیح دهد، علم پیشرفت می کند. از نظر پوپر، دانشمند باید سعی کند نظریه خود را به جای اثبات مداوم، رد کند. پوپر معتقد است که علم می تواند به ما کمک کند تا به تدریج به حقیقت نزدیک شویم، اما هرگز نمی توان اطمینان داشت که این همان توضیح نهایی و پایانی است، بلکه علم همیشه ادامه دارد و موارد جدیدی می آید که کشف های قبلی را رد می کند.
شبه علم
شبه علم ادعاهایی هستند که ظاهراً علمی هستند اما در واقع معیارهای علم را نقض می کنند و معمولاً غیرقابل انکار هستند و همچنین اغلب با علم اشتباه گرفته می شوند. برای مثال، کسانی که به ادراک فراحسی، که یک شبه علم است، اعتقاد دارند، اغلب با این واقعیت روبرو می شوند که هیچ نمونه قابل تأیید عمومی از ادراک فراحسی هرگز از طریق تجربه گرایی سیستماتیک مستند نشده است. آنها دلیل می آورند که شرایط لازم برای رخ دادن ادراک فراحسی در شرایط آزمایشگاهی کنترل شده نقض می شود. این بدان معناست که آنها برای هر موقعیتی پاسخی دارند. اگر ادراک فراحسی تحت شرایط تجربی نشان داده شود، آنگاه میگویند که باورشان پشتیبانی میشود. با این حال، وقتی ادراک فراحسی مکرراً در شرایط آزمایشگاهی کنترل شده نشان داده نمی شود، میگویند که باورشان جعلی نیست زیرا شرایط برای نشان دادن ادراک فراحسی مناسب نیست. بنابراین، از آنجا که کسانی که به ادراک فراحسی اعتقاد دارند، موقعیتی را ایجاد می کنند که در آن ادعا می کنند داده های آزمایشگاهی معتبر نیستند، نظریه ادراک فراحسی اصل ابطال پذیری را نقض می کند. ممکن است فکر کنید که توضیحات ارائه شده توسط طرفداران ادراک فراحسی برای شما منطقی است؛ اما علیرغم وجود شواهدی برای حمایت از آن، شواهد زیادی برای رد آن وجود دارد.
خلاصه
شکاک کسی است که اعتبار، صحت یا حقیقت چیزی را که ادعا می شود واقعی است، زیر سوال می برد.
تجربه گرایی سیستماتیک انجام مشاهدات به شیوه ای سیستماتیک برای آزمایش فرضیه ها و رد یا توسعه یک نظریه است.
دانش قابل تأیید عمومی عبارت است از ارائه تحقیقات به مردم به طوری که بتوان آن را مشاهده، تکرار، نقد و آزمایش کرد.
مسائل تجربی قابل حل سوالاتی هستند که به طور بالقوه با استفاده از تکنیک های تحقیقاتی موجود قابل پاسخگویی هستند.
اصل ابطال پذیری این ایده را شامل می شود که یک نظریه علمی باید به گونه ای بیان شود که امکان رد یا ابطال آن وجود داشته باشد.
شبه علم ادعاهایی هستند که به نظر علمی هستند اما در واقع معیارهای علم را نقض می کنند.
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
(فراشناخت، یادگیری خود تنظیم، و راهبردهای یادگیری-مطالعه)
مدیر مسئول: محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.