شنبه 24 آذر 1403 - مجله اینترنتی روان تنظیم
بسته آموزشی عمومی مبتنی بر شواهد
مجموعه فعالیت های کاربردی آموزشی و پرورشی برای مدارس
فصل دوم
کودکان چگونه یاد می گیرند
قسمت اول
مقدمه
اصول روانشناختی یادگیری ارائه شده برخی از نتایج مهم تحقیقات اخیر در مورد یادگیری را که برای آموزش مرتبط است، خلاصه می کند و تحقیقاتی را که از حوزه های مختلف روانشناسی، از جمله روانشناسی آموزشی، رشدی، شناختی، اجتماعی و بالینی به دست می آید، ادغام می کند.
این تحقیقات بینش های جدیدی را در مورد فرآیند یادگیری و توسعه دانش در بسیاری از زمینه های موضوعی به ما ارائه می کند. در نتیجه، برنامه های درسی و آموزشی امروزه در مدارس تغییر می کنند. آنها تلاش می کنند بیشتر دانش آموز محور شوند تا معلم محور، مدرسه را به موقعیت های واقعی زندگی متصل کنند و به جای حفظ کردن، و تمرین طوطی وار بر درک و تفکر تمرکز کنند. اگرچه هر اصل به تنهایی توضیح داده می شود، اما هر دوازده اصل به بهترین وجه به عنوان یک کل سازمان یافته درک می شوند که یکی از دیگری حمایت می کند.
به طور کلی، این اصول به منظور ارائه چارچوبی جامع برای طراحی برنامههای درسی و آموزش است. در واقع، آنها در پشت تعدادی از برنامه های نوآورانه در مدارس در سراسر جهان امروز یافت می شوند. سه اصل اول به طور گسترده به عنوان مبنایی که معلمان باید محیط های آموزشی مدارس امروزی را بر اساس آن طراحی کنند، شناخته شده است. یعنی محیطهای یادگیری که دانشآموزان را تشویق میکند تا یادگیرندههای فعال باشند، با دانشآموزان دیگر همکاری کنند و از وظایف معنادار و مطالب معتبر استفاده کنند.
هفت اصل بعدی بر عوامل شناختی تمرکز دارند که عمدتاً درونی هستند، اما همچنین به روش های مهمی با عوامل محیطی در تعامل هستند. معلمان باید این اصول را در نظر بگیرند تا برنامه های درسی و آموزشی مؤثرتری طراحی کنند. دو اصل آخر در مورد تفاوت های رشدی و فردی و تأثیرات انگیزشی بر یادگیری متمرکز هستند. این دو حوزه آخر برای یادگیری و آموزش بسیار مهم هستند - که باید به اندازه کافی به آنها توجه شود - و شایسته تبدیل شدن به فصول مستقل هستند.
ما به موضوعی که در مدارس امروزی اهمیت زیادی پیدا می کند – استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات برای حمایت از یادگیری، بعدا رسیدگی خواهیم کرد. این کار را انجام ندادهایم زیرا این منطقه بسیار وسیع است و معتقدیم که باید فصل خاصی به آن اختصاص داده شود. در بحث هر اصل، با ارائه خلاصهای از یافتههای تحقیق، به تشریح پیامدهای آموزش ناشی از آنها می پردازیم.
مشارکت فعال
یادگیری مستلزم مشارکت فعال و سازنده یادگیرنده است. یادگیری در مدرسه مستلزم توجه، مشاهده، به خاطر سپردن، درک، تعیین اهداف و به عهده گرفتن مسئولیت یادگیری خود است. این فعالیت های شناختی بدون مشارکت فعال و درگیر شدن یادگیرنده امکان پذیر نیست. معلمان باید به دانش آموزان کمک کنند تا با تکیه بر میل طبیعی خود برای کشف، درک چیزهای جدید و تسلط بر آنها، فعال و هدفمند شوند.
ایجاد محیط های یادگیری جالب و چالش برانگیز که مشارکت فعال دانش آموزان را تشویق می کند، برای معلمان یک چالش است. در زیر چند پیشنهاد برای چگونگی انجام این کار وجود دارد:
۞ از موقعیت هایی که دانش آموزان برای مدت طولانی شنونده منفعل هستند اجتناب کنید.
۞ فعالیت های عملی مانند آزمایش ها، مشاهدات و پروژه ها را به دانش آموزان ارائه دهید.
۞ مشارکت در بحث های کلاس درس و سایر فعالیت های مشترک را تشویق کنید.
۞ سازماندهی بازدید مدارس از موزه ها و پارک های فناوری.
۞ به دانش آموزان اجازه دهید تا کنترلی بر یادگیری خود داشته باشند. کنترل یادگیری خود به این معنی است که به دانش آموزان اجازه می دهید در مورد اینکه چه چیزی و چگونه یاد بگیرند تصمیم بگیرند.
۞ به دانش آموزان در ایجاد اهداف یادگیری که با علایق و آرزوهای آینده آنها سازگار است کمک کنید.
مشارکت اجتماعی
یادگیری در درجه اول یک فعالیت اجتماعی است و مشارکت در زندگی اجتماعی مدرسه برای وقوع یادگیری محوری است. برای بسیاری از محققان، مشارکت اجتماعی فعالیت اصلی است که از طریق آن یادگیری رخ می دهد. فعالیت و مشارکت اجتماعی از اوایل شروع می شود. والدین با فرزندان خود تعامل دارند و از طریق این تعاملات کودکان رفتارهایی را به دست می آورند که آنها را قادر می سازد به اعضای مؤثر جامعه تبدیل شوند. به گفته روانشناس لو ویگوتسکی، روش یادگیری کودکان از طریق درونی کردن فعالیت ها، عادات، واژگان و ایده های اعضای جامعه ای است که در آن رشد می کنند.
ایجاد فضای مشارکتی ثمربخش بخش اساسی یادگیری مدرسه است. تحقیقات نشان داده است که همکاری اجتماعی می تواند پیشرفت دانش آموزان را افزایش دهد، مشروط بر اینکه انواع تعاملاتی که تشویق می شوند به یادگیری کمک کنند. در نهایت، فعالیت های اجتماعی به خودی خود جالب هستند و به مشارکت دانش آموزان در کار آکادمیک کمک می کنند. دانشآموزان، زمانی که بدانند محصولاتشان (مقالات، پروژهها، آثار هنری و غیره) با دانشآموزان دیگر به اشتراک گذاشته خواهد شد برای بهبود کیفیت محصولاتشان سختتر کار میکنند.
معلمان می توانند کارهای زیادی را برای تشویق مشارکت اجتماعی به روش هایی انجام دهند که یادگیری را تسهیل می کند:
۞ آنها می توانند دانش آموزان را به کار گروهی اختصاص دهند و نقش مربی / هماهنگ کننده ای را بر عهده بگیرند که به گروه ها راهنمایی و پشتیبانی می کند.
۞ آنها می توانند یک محیط کلاس درس ایجاد کنند که شامل فضاهای کاری گروهی است که در آن منابع به اشتراک گذاشته می شود.
از طریق الگوسازی و مربیگری، آنها می توانند به دانش آموزان نحوه همکاری با یکدیگر را آموزش دهند.
۞ آنها می توانند شرایطی را برای دانش آموزان ایجاد کنند تا با یکدیگر تعامل داشته باشند، نظرات خود را بیان کنند و استدلال های دانش آموزان دیگر را ارزیابی کنند.
۞ یکی از جنبه های مهم یادگیری اجتماعی، پیوند دادن مدرسه به جامعه به طور کلی است. به این ترتیب فرصت های مشارکت اجتماعی دانش آموزان افزایش می یابد.
فعالیت های معنادار
مردم زمانی که در فعالیت هایی شرکت می کنند که در زندگی واقعی مفید هستند و از نظر فرهنگی مرتبط هستند، بهتر یاد می گیرند. بسیاری از فعالیتهای مدرسه معنیدار نیستند، زیرا دانشآموزان نه دلیل انجام آنها را میدانند و نه هدف و فایده آنها چیست. گاهی اوقات فعالیت های مدرسه به دلیل اینکه از نظر فرهنگی مناسب نیستند، معنادار نیستند. بسیاری از مدارس جوامعی هستند که در آن کودکان از فرهنگ های مختلف با هم یاد می گیرند.
تفاوت های فرهنگی سیستماتیک در شیوه ها، در عادات، در نقش های اجتماعی و غیره وجود دارد که بر یادگیری تأثیر می گذارد. گاهی اوقات فعالیتهای معنادار برای دانشآموزانی که از یک گروه فرهنگی میآیند، برای دانشآموزانی که از یک گروه فرهنگی دیگر میآیند، معنا ندارد.
معلمان می توانند فعالیت های کلاس را با قرار دادن آنها در یک زمینه معتبر معنادارتر کنند. نمونه ای از یک زمینه معتبر، موردی است که در آن فعالیت معمولاً در زندگی واقعی استفاده می شود. به عنوان مثال، دانش آموزان می توانند مهارت های زبان شفاهی و ارتباط خود را با شرکت در مناظره بهبود بخشند. آنها می توانند مهارت های نوشتاری خود را با مشارکت در تهیه روزنامه کلاسی بهبود بخشند.
دانش آموزان می توانند با شرکت در یک پروژه محیط زیستی جامعه یا مدرسه علم بیاموزند. مدرسه می تواند با دانشمندان محلی در تماس باشد و آنها را برای سخنرانی دعوت کند یا به دانش آموزان اجازه دهد از آزمایشگاه های آنها بازدید کنند. همچنین برای معلمان مهم است که از تفاوت های فرهنگی کودکان در کلاس درس خود آگاه باشند و به این تفاوت ها احترام بگذارند. آنها باید آنها را بهعنوان نقاط قوتی ببینند که میتوان روی آنها کار کرد، نه بهعنوان نقص. اگر فرهنگ آنها در فعالیت های مشترک منعکس شود، کودکان در کلاس درس احساس متفاوتی خواهند داشت.
روال های مدرسه ای که برای برخی از کودکان ناآشنا است را می توان به تدریج معرفی کرد تا این انتقال برای گروه های قومیتی کمتر آسیب زا باشد.
ارتباط اطلاعات جدید با دانش قبلی
دانش جدید بر اساس آنچه قبلاً درک و باور شده است ساخته می شود. این ایده که توانایی افراد برای یادگیری چیزهای جدید ناشی از چیزهایی است که از قبل میدانند، جدید نیست، اما یافتههای تحقیقات اخیر نشان دادهاند که توانایی ارتباط دادن اطلاعات جدید به دانش قبلی برای یادگیری بسیار مهم است.
درک، به خاطر سپردن یا یادگیری چیزی که کاملاً ناآشنا است ممکن نیست. برخی از دانش قبلی برای درک کار در دست لازم است. اما داشتن دانش پیش نیاز برای اطمینان از نتایج کافی هنوز کافی نیست. افراد باید دانش قبلی خود را فعال کنند تا بتوانند از آن برای درک و یادگیری استفاده کنند.
تحقیقات نشان میدهد که دانشآموزان به طور مداوم روابط بین مطالب جدیدی را که میخوانند و آنچه که میدانند نمیبینند. تحقیقات همچنین نشان می دهد که یادگیری زمانی افزایش می یابد که معلمان به دانش قبلی یادگیرنده توجه زیادی داشته باشند و از این دانش به عنوان نقطه شروع آموزش استفاده کنند.
معلمان می توانند به دانش آموزان کمک کنند تا دانش قبلی را فعال کرده و از آن برای کار در دست استفاده کنند. این از چند راه قابل اجرا است.
۞ معلمان می توانند قبل از شروع در مورد محتوای یک درس بحث کنند تا از دانش قبلی دانش آموزان اطمینان حاصل کنند و این دانش را فعال کنند.
۞ اغلب دانش قبلی دانش آموزان ناقص است یا باورهای نادرست انتقادی وجود دارد. معلمان به سادگی نیاز ندارند بدانند که دانش آموزان چیزی در مورد موضوعی که باید معرفی شود می دانند. آنها باید دانش قبلی دانش آموزان را با جزئیات بررسی کنند تا بتوان باورها و باورهای نادرست را شناسایی کرد.
۞ ممکن است لازم باشد معلمان برای پوشش مطالب مهم پیش نیاز به عقب برگردند یا از دانش آموزان بخواهند که کارهای مقدماتی را خودشان انجام دهند.
۞ معلمان می توانند سؤالاتی را بپرسند که به دانش آموزان کمک می کند تا روابط بین آنچه می خوانند و آنچه قبلاً می دانند را ببینند.
۞ معلمان مؤثر می توانند به دانش آموزان کمک کنند تا روابط را درک کنند و ارتباط برقرار کنند. آنها می توانند این کار را با ارائه یک مدل یا داربستی که دانش آموزان می توانند به عنوان پشتیبان در تلاش برای بهبود عملکرد خود استفاده کنند، انجام دهند.
راهبردی بودن
افراد با به کارگیری راهبردهای مؤثر و انعطاف پذیری که به آنها در درک، استدلال، به خاطر سپردن و حل مسائل کمک می کند، یاد می گیرند. کودکان راهبردهایی را برای کمک به حل مشکلات از سنین پایین توسعه می دهند. به عنوان مثال، هنگامی که به کودکان پیش دبستانی گفته می شود برای خرید لیستی از مواد غذایی به سوپرمارکت مراجعه کنند، آنها اغلب موارد را در مسیر خود تکرار می کنند تا آنها را بهتر به خاطر بسپارند. این کودکان تمرین را به عنوان یک راهبرد برای بهبود حافظه خود بدون اینکه کسی به آنها بگوید این کار را انجام دهند، کشف کرده اند.
هنگامی که کودکان به مدرسه می روند، برای ایجاد راهبردهای مناسب برای حل مسائل ریاضی، هنگام درک متون، انجام علم، یادگیری از دانش آموزان دیگر و غیره، به کمک معلمان نیاز دارند. تحقیقات نشان میدهد که وقتی معلمان تلاشهای سیستماتیک برای آموزش راهبردهای یادگیری به دانشآموزان انجام میدهند، میتوانند دستاوردهای قابلتوجهی داشته باشند. راهبردها از این جهت مهم هستند که به دانش آموزان کمک می کنند تا مسائل را به روش های مناسب با موقعیت مورد نظر درک کرده و حل کنند.
راهبردها می توانند یادگیری را بهبود بخشند و آن را سریعتر کنند. راهبردها ممکن است در دقت، دشواری اجرا، در تقاضاهای پردازش و در محدوده مشکلاتی که برای آنها اعمال میشود، متفاوت باشند. هر چه طیف راهبردهایی که کودکان بتوانند به درستی از آنها استفاده کنند گسترده تر باشد، در حل مسئله، خواندن، درک متن و به خاطر سپردن موفقیت بیشتری خواهند داشت.
معلمان باید اهمیت دانستن و استفاده دانش آموزان از راهبردهای گوناگون را درک کنند. آموزش راهبردها می تواند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم انجام شود. در حالت دوم، معلم می تواند به دانش آموزان تکلیف کند و مدلی از فرآیند پرس و جو ارائه کند یا سؤالات کلیدی بپرسد. به عنوان مثال، در خواندن، معلمان می توانند به طور صریح به دانش آموزان نشان دهند که چگونه نکات مهم یک متن را بیان کنند و چگونه آنها را خلاصه کنند. از طرف دیگر، آنها می توانند از گروهی از دانش آموزان بخواهند که درباره یک متن بحث کنند و آن را خلاصه کنند. آنها می توانند با شرکت در بحث و طرح سوالات انتقادی به این روند کمک کنند. در علم، معلمان میتوانند به دانشآموزان نشان دهند که چگونه آزمایشها را انجام دهند: چگونه فرضیهها را تشکیل دهند، چگونه یک رکورد منظم از یافتههای خود نگه دارند، و چگونه آنها را ارزیابی کنند.
مهم است که اطمینان حاصل شود که دانش آموزان یاد می گیرند که از این راهبردها به تنهایی استفاده کنند و همیشه برای ارائه حمایت های لازم به معلمان متکی نیستند. معلمان باید به تدریج کمک های خود را محو کنند و به دانش آموزان اجازه دهند که مسئولیت بیشتری برای یادگیری خود بپذیرند.
خود تنظیمی یادگیری و تفکر
یادگیرندگان باید بدانند که چگونه یادگیری خود را برنامه ریزی و نظارت کنند، چگونه اهداف یادگیری خود را تعیین کنند و چگونه خطاها را تصحیح کنند. اصطلاح «خودتنظیمی» در اینجا برای نشان دادن توانایی دانشآموزان برای نظارت بر یادگیری خود، درک زمانی که اشتباه میکنند و نحوه تصحیح آنها استفاده میشود.
خودتنظیمی با راهبردی بودن یکسان نیست. افراد می توانند بدون آگاهی کامل از کاری که انجام می دهند از راهبردهایی برای یادگیری مکانیکی استفاده کنند.
خود تنظیمی شامل توسعه راهبردهای خاصی است که به یادگیرندگان کمک می کند تا یادگیری خود را ارزیابی کنند، درک خود را بررسی کنند و در صورت لزوم اشتباهات را تصحیح کنند. خودتنظیمی مستلزم تأمل به معنای آگاهی از باورها و راهبردهای خود است. تأمل می تواند از طریق بحث، مناظره و مقاله توسعه یابد، جایی که کودکان تشویق می شوند نظرات خود را بیان کنند و از آنها دفاع کنند. یکی دیگر از جنبه های مهم تأمل، توانایی تشخیص ظاهر از واقعیت، باورهای رایج از دانش علمی و غیره است.
معلمان می توانند با فراهم کردن فرصت های زیر به دانش آموزان کمک کنند تا خودتنظیم شوند و فکر کنند:
۞ برنامه ریزی برای حل مسائل، طراحی آزمایش و خواندن کتاب.
۞ ارزیابی اظهارات، استدلال ها، راه حل های مشکلات دیگران و همچنین خود.
۞ برای بررسی افکارشان و پرسیدن سوالاتی در مورد درک آنها- (چرا کاری را که انجام می دهم انجام می دهم؟ من چقدر خوب هستم؟ چه چیری برای انجام دادن باقی مانده؟)
۞ برای ایجاد دانش واقع بینانه از خود به عنوان یادگیرنده - (من در خواندن خوب هستم، اما باید روی ریاضیاتم کار کنم).
۞ برای تعیین اهداف یادگیری خود.
۞ برای دانستن موثرترین راهبردها و زمان استفاده از آنها.
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
محمود دلیر عبدی نیا
روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
دانش آموخته دانشگاه تهران
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.