جمعه 21 دی 1403
راهنمای پژوهش و نظریه در تخصص و عملکرد متخصص
قسمت اول
مجموعه قابل توجهی از یافتههای تجربی، مفاهیم و چارچوبهای نظری متمایز، و روشهای جدید، حجم قابل توجه ای از دانش ما در مورد تخصص را فراهم کرده است. متخصص کسی است که در زمینه خاصی بسیار ماهر و آگاه است و کسی است که به طور گسترده به عنوان منبع قابل اعتماد دانش، تکنیک یا مهارت از طرف مردم و همتایان او شناخته می شود. متخصصان از طریق تمرین و آموزش در یک زمینه خاص، تجربه طولانی و عمیق دارند. تخصص به ویژگی ها، مهارت ها و دانشی اشاره دارد که متخصصان را از افراد تازه کار و با تجربه کمتر متمایز می کند. در برخی حوزه ها معیارهای عینی برای یافتن کارشناسانی وجود دارد که به طور مداوم قادر به نشان دادن عملکرد برتر برای وظایف اصلی در یک حوزه هستند. به عنوان مثال، استادان شطرنج تقریباً همیشه در بازیهای شطرنج در برابر شطرنج بازان تفریحی در مسابقات شطرنج برنده میشوند، متخصصان پزشکی به مراتب بیشتر از دانشجویان پیشرفته پزشکی یک بیماری را به درستی تشخیص میدهند، و نوازندگان حرفهای میتوانند قطعات موسیقی را به گونهای اجرا کنند که برای نوازندگان کم مهارت دست نیافتنی باشد.
این نوع عملکردهای تکرارپذیر برتر وظایف اصلی رشته، جوهر حوزههای مربوطه را در بر میگیرد، و به آنها به عنوان عملکرد خبره اشاره می کنند. در برخی از حوزهها، شناسایی متخصصان برای افراد غیر متخصص دشوار است و در نتیجه محققان بر همتایان در همان حوزه تکیه میکنند. با این حال، افرادی که توسط همتایان خود بهعنوان متخصص شناخته میشوند، همیشه عملکرد برتر را در وظایف مرتبط با رشته نشان نمیدهند. گاهی اوقات آنها حتی در کارهایی که در تخصص اصلی هستند، مانند انتخاب سهام با ارزش آینده برتر، درمان بیماران روان درمانی و پیش بینی ها، بهتر از افراد تازه کار نیستند. حوزههای مختلفی وجود دارد که کارشناسان در آنها مخالف هستند و توصیههای متناقضی برای اقدام، مانند توصیه فروش در مقابل خرید یک سهام، ارائه میکنند.
علاوه بر این، متخصصان گاهی اوقات تفاوت هایی را با افراد تازه کار و سایر افراد به عنوان تابعی از روال های تکراری آنها به دست می آورند، که نتیجه تجربه طولانی آنها است نه دلیلی برای عملکرد برتر آنها. در نهایت، متخصصان می توانند تصویری خاص با اعتماد به نفس بالا ایجاد کنند که مشتریان را وا می دارد در ارائه مشاوره به آنها گوش دهند و عمل کنند. از این گذشته، کارشناسان تقریباً همیشه بهترین واجد شرایط برای ارزیابی عملکرد خود و توضیح دلایل هرگونه پیامد انحرافی هستند.
طرح کلی تخصص حوزه وسیعی را شامل میشود که شامل تحقیق در مورد توسعه تخصص و چگونگی جمعآوری دانش توسط افراد با تجربه در حوزههای مختلف میشود که در نهایت به متخصصان و استادان شناخته شده اجتماعی تبدیل میشوند. اکنون علاوه بر دیدگاههای متعدد روانشناختی، دیدگاههای آموزشی، جامعهشناختی، و علوم کامپیوتر، بر تواناییهای اساسی، دانش و مهارتهای اکتسابی تأکید دارند.
دانش برتری که متخصصان در حوزه تخصص خود دارند تفاوت مهمی بین متخصصان و سایر افراد ایجاد می کند. بسیاری از این دانش را می توان به صورت کلامی توصیف کرد و با دیگران به اشتراک گذاشت و می تواند به آموزش دانش آموزان و دانشجویان و تسهیل پیشرفت آنها به سمت تخصص کمک کند.
با سازماندهی جدید دانش موجود در یک حوزه، دیگر نیازی نیست که افراد دانش و روشهای مربوطه را خودشان کشف کنند. کارشناسان امروزی می توانند با ثبت نام در دوره هایی که توسط اساتید ماهر و دانشمند و با استفاده از کتاب های درسی مخصوص، به سرعت دانشی را که در ابتدا توسط متخصصان قبلی کشف و انباشته شده است، کسب کنند.
البته در همه رشته ها مشخص نیست که چه چیزی در چنین حوزه های مختلف تخصص، مانند موسیقی، ورزش، پزشکی و شطرنج قابل تعمیم است. پیشفرض یک میدان شناسی تخصصی و عملکرد کارشناسی این است که شباهتهای کافی در مبانی نظری واسطه پدیدهها و روشهای بررسی آنها در حوزههای مختلف وجود دارد که میتوان یک نظریه کلی از تخصص و عملکرد متخصصان ارائه کرد که هم عوامل بیولوژیکی و روانی انسانی و هم عوامل فرهنگی را منعکس کند.
هنگامی که بدانیم کارشناسان چگونه دانش و عملکرد خود را سازماندهی می کنند، می توانیم کارایی یادگیری را برای رسیدن به سطوح بالاتری از عملکرد متخصص در این حوزه ها بهبود بخشید. همچنین باید بتوان پاسخ داد که چرا افراد مختلف عملکرد خود را با نرخ های متفاوت بهبود می بخشند و چرا افراد مختلف به سطوح بسیار متفاوتی از موفقیت نهایی می رسند. آیا درک عمیقتر توسعه و مکانیسمهای میانجی آن، انتخاب افراد با پتانسیل غیرعادی و طراحی محیطهای توسعه بهتر برای افزایش نسبت کارشناسانی که به بالاترین سطوح میرسند را ممکن میسازد؟ آیا میتوان حتی رشد بیشتر آن دسته از افراد نادری را که کمکهای خلاقانه عمدهای در حوزههای مربوطه انجام میدهند، تسهیل کرد؟
چندین چارچوب نظری مختلف بر روی موضوعات گسترده ای در دستیابی به عملکرد متخصص تمرکز کرده اند که در حوزه های مختلف تخصص تعمیم می یابد.
تفاوت های فردی در ظرفیت های ذهنی
یک مفهوم نظری به طور گسترده پذیرفته شده استدلال می کند که ظرفیت های ذهنی ذاتی کلی واسطه دستیابی به عملکرد استثنایی در بیشتر حوزه های تخصص است. گالتون (1869/1979) در کتاب معروف خود «نبوغ ارثی» پیشنهاد کرد که در طیف وسیعی از حوزههای فعالیت فکری، همان عوامل ذاتی برای دستیابی به دستاوردهای برجسته و نامگذاری نابغه مورد نیاز است. او افراد برجسته را در بسیاری از حوزهها در بریتانیای کبیر تجزیه و تحلیل کرد و دریافت که این افراد برجسته اغلب فرزندان تعداد کمی از خانوادهها هستند - با فراوانی بسیار بالاتر از آن چیزی که تصادفی می نامیم میتوان انتظار داشت. نوادگان این خانوادهها به احتمال زیاد مشارکتهای برجستهای در حوزههای بسیار متنوع فعالیت داشتند، مانند تبدیل شدن به سیاستمداران مشهور، دانشمندان، قضات، موسیقیدانان، نقاشان و نویسندگان.
این مشاهدات باعث شد که گالتون پیشنهاد کند که باید یک پتانسیل موروثی وجود داشته باشد که به برخی افراد اجازه می دهد در هر یک از حوزه های مختلف به سطح استثنایی برسند. گالتون به وضوح نیاز به آموزش را برای رسیدن به سطوح بالای عملکرد در هر حوزه ای تایید کرد. دیدگاههای او منجر به استفاده از آزمونهای روانسنجی برای پذیرش دانشآموزان در مدارس و آکادمیهای حرفهای برای هنر و ورزش شد. اعتقاد بر این بود که این آزمونهای توانایی و استعداد پایه، دانشآموزان را با ظرفیت رسیدن به بالاترین سطوح شناسایی میکند.
در قرن بیستم، دانشمندان آزمایش روانسنجی گروههای بزرگی از متخصصان را برای اندازهگیری قدرت ذهنی، حافظه و هوش آنها آغاز کردند. هنگامی که عملکرد کارشناسان با گروههای کنترل مقایسه شد، هیچ مدرکی برای فرضیه گالتون مبنی بر برتری عمومی کارشناسان وجود نداشت، زیرا نشان داده شد که برتری نشاندادهشده کارشناسان به جنبههای خاص مرتبط با حوزه خاص تخصص محدود میشود. به عنوان مثال، برتری حافظه متخصصان شطرنج به موقعیتهای منظم شطرنج محدود میشد و به دیگر انواع مواد تعمیم نمیداد. حتی ضریب هوشی نیز نتوانست بهترین ها را در میان شطرنج بازان یا موفق ترین و خلاق ترین ها را در میان هنرمندان و دانشمندان تشخیص دهد (تیلور، 1975).
در یک بررسی اخیر، اریکسون و لمان (1996) دریافتند که (1) معیارهای ظرفیت های ذهنی پایه پیش بینی کننده معتبری برای دستیابی به عملکرد متخصص در یک حوزه نیستند، (2) عملکرد برتر متخصصان اغلب بسیار خاص حوزه است، و انتقال به خارج از حوزه تخصصی آنها به طور شگفت انگیزی محدود است، و (3) تفاوت های سیستماتیک بین متخصصان و افراد تازه کار تقریباً همیشه منعکس کننده ویژگی هایی است که توسط متخصصان در طول مدت طولانی آموزش کسب شده است.
تخصص به عنوان تعمیم مهارت های روزمره به تجربه گسترده
نوع دوم چارچوب های نظری کلی بر این فرض استوار است که همان مکانیسم های یادگیری را که کسب مهارت های روزمره را ممکن می کنند می توان به کسب سطوح بالاتر مهارت ها و تخصص نیز تعمیم داد. مطالعات در قرن نوزدهم پیشنهاد کردند که کسب سطوح بالایی از مهارتها نتیجه طبیعی تجربه گسترده در حوزههای تخصص است. برای مثال، برایان و هارتر (1899) استدلال کردند که ده سال تجربه برای تبدیل شدن به یک تلگرافر حرفه ای لازم است.
تأثیرگذارترین و پیشروترین کار در زمینه تخصص در دهه 1940 توسط آدریان دی گروت (1978) انجام شد، که از استادان بین المللی شطرنج و بازیکنان ماهر باشگاهی دعوت کرد تا در حالی که بهترین حرکت را برای موقعیت های شطرنج انتخاب می کردند با صدای بلند فکر کنند. تحلیلهای او از پروتکلها نشان داد که بازیکنان نخبه میتوانند با تکیه بر الگوها و برنامهریزیهای به دست آمده، حرکات شطرنج را که برتر از بازیکنان باشگاهی ماهر است، تشخیص داده و ایجاد کنند. پایان نامه دی گروت بعداً به انگلیسی ترجمه شد و تأثیر قابل توجهی بر نظریه اصلی تخصص ارائه شده توسط هرب سایمون و بیل چیس (1973) داشت.
در دهههای 1950 و 1960، نیوول و سایمون پیشنهاد کردند که چگونه مدلهای پردازش اطلاعات حل مسئله انسانی را میتوان به عنوان برنامههای رایانهای، مانند حلکننده مسائل عمومی، پیادهسازی کرد (ارنست و نیول، 1969). نیوول و سایمون (1972) در کتاب اصلی خود، حل مسئله انسانی، استدلال کردند که حل مسئله کلی حوزه محدود است و تفکری که در حل اکثر کارها دخیل است می تواند به عنوان اجرای یک سری از قوانین تولیدی مانند (اگر، پس) نمایش داده شود. سایمون و چیس (1973) در نظریه تخصص خود این فرض اساسی را مطرح کردند که الگوهایی که متخصصان به بازیابی اقدامات مناسب از حافظه اختصاص می دهند، همان الگوهایی هستند که حافظه برتر کارشناسان را برای وضعیت فعلی در یک بازی واسطه می کنند. چیس و سایمون (1973) به جای مطالعه مهارت های اصلی بازی شطرنج، یعنی انتخاب بهترین حرکات برای موقعیت های شطرنج، تمرکز تحقیق را به سمت مطالعه عملکرد وظایف حافظه هدایت کردند. آنها دریافتند که رابطه واضحی بین تعداد مهره های شطرنج بازخوانی شده از موقعیت های شطرنج ارائه شده و سطح تخصص شطرنج بازیکن وجود دارد. استادان بزرگ توانستند تقریباً کل صفحههای شطرنج (24 تا 26 مهره) را با یادآوری تعداد کمی تکههای پیچیده بازتولید کنند، در حالی که تازهکاران فقط میتوانستند حدود 4 مهره را به خاطر بیاورند. در تنظیم شطرنج به طور تصادفی تفاوت چندانی با هم نداشتند. در واقع در چنین تنظیماتی، آنها فقط میتوانستند حدود 5 تا 7 قطعه را به خاطر بیاورند، که فقط کمی بهتر از افراد تازه کار بود. برتری کارشناسان برای تنظیمات واقعی اما نه برای بازآرایی تصادفی از آن زمان در تعداد زیادی از حوزه ها نشان داده شده است.
تخصص به عنوان بازنمایی و سازماندهی کیفی متفاوت دانش
خانواده متفاوتی از رویکردها که مبتنی بر نظریه تخصص سایمون و چیس است، بر محتوا و سازماندهی دانش خبرگان متمرکز شده است (چی، فلتویچ، و گلسر، 1981؛ چی، گلسر، و ریس، 1982). این رویکردها متخصصان، یعنی افرادی که از نظر اجتماعی به عنوان متخصص شناخته می شوند و/یا با تجربه گسترده بیش از 10 سال و با دانش یک موضوع خاص که از طریق آموزش، مطالعه یا تجربه عملی به دست آمده اند، را مورد مطالعه قرار داده اند. کار رابرت گلاسر، میشلین چی و پل فلتوویچ بازنمایی دانش و راهحلهای مسئله را در حوزههای آکادمیک، مانند فیزیک، بررسی می کند. چی کودکانی را که دانش گسترده ای در مورد شطرنج و دایناسورها داشتند مورد مطالعه قرار داد، و متوجه شد که این کودکان بسیاری از ویژگی های بازنمایی دانش کارشناسان بزرگسال را نشان می دهند.
در یک پیشرفت موازی در علوم کامپیوتر در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980، اد فایگنبام و سایر محققان در زمینه هوش مصنوعی و علوم شناختی تلاش کردند تا دانش متخصصان را استخراج کنند (هافمن، 1992) و دانش آنها را در رایانه ترکیب کنند. مناقشه ای طولانی مدت در مورد اینکه آیا کارشناسان بسیار با تجربه قادر به بیان دانش و روش هایی هستند که تولید اقدامات مناسب آنها را در موقعیت های پیچیده کنترل می کند در جریان بود. سنت کسب مهارت برایان و هارتر (1899)، فیتس و پوسنر (1967)، و سایمون و چیس (1973) فرض میکردند که عملکرد متخصص با اتوماسیون مرتبط است و عملاً عملکردی بدون زحمت بر اساس تشخیص الگو و دسترسی مستقیم به اقدامات است.
با این حال، پولانی (1962، 1966) به طور کلی به عنوان اولین منتقدی شناخته می شود که دریافت که میانجی گری ناخودآگاه و شهودی امکان استخراج و ترسیم دانش و قوانینی را که میانجی کنش های شهودی متخصصان است، محدود می کند. دریفوس و دریفوس (1986) و بنر (1984) استدلال کردند که بالاترین سطوح تخصص با اقدامات شهودی مبتنی بر زمینه مشخص می شود که گزارش شفاهی آنها دشوار یا غیرممکن است.
محققان دیگر استدلال میکنند که متخصصان خبره اغلب به انجام تمرین عمدی برای بهبود ادامه میدهند و این متخصصان باید به طور فعال بازنمایی ذهنی خود را برای نظارت و کنترل عملکرد خود حفظ و اصلاح کنند. این توانایی حفظ شده برای نظارت بر عملکرد به آنها اجازه می دهد تا گزارش های همزمان و گذشته نگر آموزنده ای در مورد توالی میانجی افکار ارائه دهند.
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
محمود دلیر عبدی نیا
روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
دانش آموخته دانشگاه تهران
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.