دوشنبه 17 دی 1403
خلاقیت و دیدگاه شناختی
زمان هیجان انگیزی برای مطالعه خلاقیت است، و فکر می کنم که بسیار ضروری است. مطالعه تفکر خلاق در سالهای اخیر با جریان فزایندهای از کارهای مهم، اعم از تجربی و نظری، دستخوش چیزی شده است که باید آن را یک حرکت کوچک نامید. اگرچه گامهای بلندی برداشته شده است اما هنوز هم دانش ما درباره خلاقیت بسیار ناچیز است. ضرورت یک پایگاه داده در حال گسترش از اطلاعات می تواند به عنوان پایه ای برای تفکر در مورد فرآیندهای زیربنایی خلاقیت و ویژگی های افراد خلاق عمل کند. این رشته گامهایی به سوی بلوغ برداشته است، همانطور که با افزایش تعداد مدلهای پیچیده که تلاش کردهاند یافتهها را در مناطق مختلف ادغام و توضیح دهند، مشهود است.
این پیشرفتهای اخیر در چندین کتاب راهنمای ویرایش شده اخیر، مانند استرنبرگ (1999)، رانکو (1997)، و شاوینینا (2003) ارائه شده است، که فصلهای پیشرفتهای را در مورد جنبههای مختلف خلاقیت نوشته شده توسط متخصصان ارائه میکند. با این حال، این تحولات به طور کلی برای دانشجویان و محققین خلاصه و ارزیابی نشده است. بنابراین یک نیاز واقعی در مطالعه تفکر خلاقیت وجود دارد: رشدی در تحقیقات بدون بررسی جامع آن تحقیق صورت گرفته است که تنها برای دانشجویان و دانش پژوهان پیشرفته مفید خواهد بود.
برای رفع این نیاز، یک بررسی جامع مبتنی بر تاریخچه تحقیقات و نظریه های مربوط به تفکر خلاق، در سطح یک دوره پیشرفته مورد نیاز است. ارائه مطالب به اندازه کافی جامع که برای محققان و مربیان مفید باشد. ارائه یک بررسی کامل مبتنی بر تاریخچه تحقیقات و نظریه ها در مورد خلاقیت اگر ناممکن نباشد بسیار دشوار است. در نتیجه نیاز به یک پایه نظری مستحکم دارد.
دیدگاهی را که می توان آن را دیدگاه «شناختی» در مورد خلاقیت نامید - دیدگاهی که توسط پرکینز (1981) و سایمون و همکارانش (نیول و سایمون، 1972؛ سایمون، 1986)، در میان دیگر متخصصین حمایت میشود - پیشنهاد میکند که محصولات خلاق - با همه انواع آن، توسط فرآیندهای شناختی معمولی ما ایجاد میشوند، مانند فرآیندهایی که درگیر در فعالیتهای حل مشکلات روزمره ما هستند.
از نقطه نظر محققی که خلاقیت را مطالعه می کند، باید تفاوتی در فرآیندهایی که باعث پیشرفت علمی یا هنری بزرگ می شود و آنهایی که زیربنای فکری کسانی هستند که یک سالاد جدید از ته مانده های یخچال درست می کنند، وجود داشته باشد. بسیاری از رمز و رازی که ما گاهی در مورد تفکر خلاق و افراد خلاق احساس می کنیم، نتیجه ناآگاهی ما نسبت به پدیده های مورد بحث است.
هنگامی که خلاقیت را از دیدگاه روانشناس شناختی بررسی میکنیم، در مییابیم که بسیاری از پیشرفتهای خلاقانه پیشگامانه قابل درک هستند، بدون اینکه فرض کنیم چیز غیر عادی در مسیر فرآیندهای فکری اتفاق میافتد. این نتیجهگیری را میتوان با دیدگاههایی که پیشنهاد میکنند جنبههای خارقالعادهای در فردی وجود دارد که قادر به تولید آثار جدید قابل توجهی است، مقایسه کرد. آن جنبههای فوقالعاده فرض شده از نظریهای به نظریه دیگر متفاوت است، اما شامل شیوههای تفکر (تفکر «واگرا»، یا جهش بینش، یا تفکر ناخودآگاه) یا ویژگیهای شخصیتی («باز بودن به تجربه»؛ روانپریشی) است.
من فکر می کنم در ارائه حقایق یکسان و یکدست باید به اندازه کافی سخت و روشن باشیم، اما برای آگاه کردن خواننده از تفسیر آن حقایق که بسیار مفید هستند، میل درونی موجهی احساس می شود. مسئولیت هر محققی ارائه بی طرفانه اطلاعات مربوطه است. پس از ارائه حقایق است که می توان با ارائه تفسیرهای احتمالی آن اطلاعات در خواننده ای که اکنون آگاه شده است مسئولیت تحلیل مطالب را انتظار داشت. خواننده می تواند هر ادعای نظری را از موضعی آگاهانه ارزیابی کند.
از جهتگیری کلی شناختی می توان برای ساختاربندی ارائه مطالب استفاده کرد و در عین حال به نظرات رقیب گوش فرا داده و به خوانندگان اجازه داد تا خودشان تصمیم بگیرند که کدام تفسیر را برای حال حاضر بپذیرند. همچنین می توانند آنچه را که به عنوان کاستیهای مختلف از دیدگاه شناختی میدانیم، نقد کنند، تا خواننده در قضاوت مستقل آگاهانه در مورد آنچه باید باور کند، یاری شود.
یکی از جنبه های منحصر به فرد این تفسیر مربوط به "داده هایی" است که در مورد خلاقیت ارائه شده است. علاوه بر تکیه بر مطالعات آزمایشگاهی سنتی که مسائل ساده را حل میکنند، مطالعات موردی تاریخی توسعه محصولات خلاق نیز کارگشا می باشد. مطالعات موردی، اطلاعات قانع کننده ای را در اختیار خوانندگان قرار می دهد. مقدار زیادی از تفسیر نحوه عملکرد تفکر خلاق در بهترین حالت خود، می تواند داده هایی مرتبط با مطالعه علمی تفکر خلاق، از جمله تفکر خلاق در هنر را در اختیار ما قرار دهد.
مطالعات موردی بهعنوان منبع مهمی از اطلاعات در مورد چگونگی عملکرد فرآیند خلاق در بالاترین سطوح راهنمای تفسیر حقایق در مورد خلاقیت هستند. طیف وسیعی از مطالعات موردی که به طور مداوم به آنها اشاره شده است در بحثهای مربوط به پدیدههای مختلف خلاقیت اثر گذار هستند.
این تاکتیک به خواننده اجازه می دهد تا از دیدگاهی آگاهانه به مطالب نزدیک شود، که به او اجازه می دهد نقش فعال تری در فرآیند یادگیری ایفا کند. در حالی که برای یک محقق غیرممکن است که کیفیت کار خود را قضاوت کند، شکی نیست که این بزرگترین کار در زمینه خلاقیت است. به عنوان مثال، بررسی اختراع با اطلاعاتی در مورد جنبه های مختلف کار ادیسون بسیار جذاب تر خواهد بود، و مطالب مربوط به خلاقیت علمی نیز به طور گسترده تر و عمیق تر پوشش داده می شود. یا خلاقیت موسیقی با جزئیات بیشتری که در مورد آن موجود است با موارد متعدد مطالعات موردی پوشش داده شده است.
اگرچه اطلاعات زیادی در مورد خلاقیت وجود دارد که نیاز به پوشش بیشتری دارد، نظریههای خلاقیت نیاز به تفصیل بیشتری دارد. تحقیقات مرتبط با هر نظریه – چه مثبت و چه منفی - بحث بیشتری را می طلبد، و شایستگیهای نسبی نظریههای مختلف با استفاده از آنچه میتوان آن را «مقایسه و مقابله» نامید، ارزش بیشتری را دارند. یک مرور یکپارچه از تحقیقات و نظریه های اخیر نگاهی تازه به بسیاری از پدیده ها را امکان پذیر می کند. با این دیدگاه، یافته های پژوهشی، با مطالعات موردی که ذاتاً جالب هستند، پشتیبانی می شوند.
در نهایت، امکان مقایسه چندین نظریه که سعی در توضیح عملکرد خلاقانه را دارند کار هیجان انگیزی است. به جای اینکه مستقیماً به بحث نسبتاً انتزاعی در مورد مسائل بپردازیم، مطالعات موردی از تفکر خلاق بهترین راه بررسی عمیق کارکرد تفکر خلاق است، و آغاز یک پایگاه داده را فراهم می کند که خواننده می تواند پیشنهادات نظری را که بعداً ارائه خواهد شد، ارزیابی کند.
یک نمای کلی از مطالعه خلاقیت، از جمله تعاریف خاص از اصطلاحات مربوطه، با آنچه که معمولاً در ادبیات استفاده می شود غنی سازی می شود. طیف گسترده ای از روش های تحقیق مورد استفاده برای مطالعه خلاقیت نیاز به بررسی انتقادی دارد. مقدمهای کوتاه بر برخی از دیدگاههای نظری اصلی ضروری است. توضیح و درک خلاقیت به تفصیل نیاز دارد. دیدگاه شناختی به سازماندهی خلاقیت کمک میکند. حل مسئله به عنوان نمونه ای از تفکر خلاق و بسیاری از مفاهیم مورد استفاده دیدگاه شناختی مانند جستجوی فضاهای مسئله و نقش انتقال قیاسی در حل مسئله نمونه بارز این طرز فکر است.
نقش تخصص در حل مسئله و به طور کلی در تفکر خلاق به ما نشان می دهد که تخصص در خلاقیت مهم است. با اینحال این سوال که استعداد در خلاقیت چه نقشی دارد مورد توجه جدی قرار می گیرد. یافته های اخیر ممکن است ما را ملزم به بازنگری در مفهوم استعداد کند.
تعدادی از مطالعات موردی از حوزه های مختلف - هنر، اختراع و علم - از دیدگاه شناختی پشتیبانی می کند. مطالعات موردی بهعنوان دادهای برای آزمایش جنبههای خاص دیدگاه شناختی و همچنین ارائه نمونههایی از کاربرد مفاهیم زیربنایی دیدگاه شناختی استفاده میشوند.
البته راههای دیگری برای بررسی جنبههای مختلف خلاقیت وجود دارد. مفهوم بینش در حل مسئله (و به طور ضمنی در تفکر خلاق)، این ایده که راه حل های مشکلات گاهی در نتیجه فرآیندهایی به وجود می آیند که تغییرات ناگهانی در نحوه درک مسئله ایجاد می کنند را مطرح می کنند. این فرآیندها با آنچه که توسط دیدگاه شناختی ارائه می شود متفاوت هستند. این تصور که پیشرفتهای خلاقانه از طریق یک جهش ناگهانی بینش به دست میآیند، بیش از 100 سال است که در روانشناسی وجود دارد، و توسعه آن و وضعیت فعلی پشتیبانی تجربی آن کاملا روشن است.
بررسی مسئله نبوغ و جنون، این ایده که آسیب شناسی روانی ممکن است در پرورش تولید خلاق نقش داشته باشد را مطرح می کند. این نیز ایده ای است که برای مدت طولانی وجود داشته است و تاریخچه آن موجود است. این حوزهای است که در سالهای اخیر کارهای ظریفتری در آن صورت گرفته است، و به ما اجازه میدهد از این ایده ساده دور شویم که جنون از نبوغ پشتیبانی میکند.
ابنکه دیدگاه شناختی فرض میکند که تفکر خلاق نتیجه تفکر خودآگاه معمولی است، این سؤال را در مورد نقش احتمالی ناخودآگاه در خلاقیت مطرح میکند. بررسی جنبههای مختلف ناخودآگاه که توسط محققان به عنوان نقش حیاتی در تفکر خلاق فرض شدهاند، و همچنین حمایت تجربی از آن مؤلفهها نشان نمی دهد که احتمالا چیزی بیش از فرایندهای شناختی معمولی در کار هستند.
بررسی دیدگاه روانسنجی خلاقیت این ایده کلی را که میتوان از آزمونها برای تعیین جنبههای مهم افراد خلاق استفاده کرد مطرح می کند و در نتیجه در تعیین اینکه چه چیزی به افراد امکان انجام چنین کاری را میدهد کمک می کند. بررسی تستهایی که برای اندازهگیری استراتژیهای زیربنای تفکر خلاق ایجاد شدهاند، از این ایده پشتیبانی میکند که یک نوع تفکر انتقادی در زیربنای خلاقیت وجود دارد و میتوان آن نوع تفکر را با استفاده از «آزمونهای خلاقیت» اندازهگیری کرد. بررسی آزمون ها برای جداسازی ویژگی های حیاتی شخصیت افراد که در موفقیت خلاقانه نقش داشتند استفاده شده است.
بررسی انتقادی دیدگاه شناختی، نظریه هایی برای توضیح خلاقیت ارائه می کندکه هر یک از آنها به عنوان جایگزینی برای دیدگاه شناختی، زیربنای خلاقیت را نشانه رفته اند، که به خوانندگان این امکان را می دهد تا بر اساس شواهد ارائه شده قبلی و همچنین شواهد ارائه شده جدید ، مقایسه معقول تری از این دیدگاه داشته باشند.
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
محمود دلیر عبدی نیا
روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
دانش آموخته دانشگاه تهران
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.