فراشناخت که تقریباً نیم قرن پیش توسط فلاول (1979) ابداع شد، به یکی از برجستهترین سازهها در روانشناسی مدرسه، روانشناسی شناختی و روانشناسی تربیتی تبدیل شده است. به طور کلی به عنوان شناخت در مورد شناخت یا تفکر در مورد تفکر خود، شامل هر دوی فرآیندها و محصولات می شود. علاقه شخصی من به فراشناخت با بررسی نظارت و شفاف سازی درک مطلب آغاز شد: چگونه هنگام مطالعه و خواندن متون علمی بر کار خود نظارت داشته باشم؟ چگونه درک خود را از مطلب مشخص کنم؟ و چگونه درک مطلب را بهبود و افزایش دهم؟
فراشناخت که محور اصلی خود تنظیمی است نقش حیاتی در نظارت و بازبینی درک و فهم مطالب خواندنی، عینی سازی این نظارت و بازبینی، تعیین میزان درک و فهم مطلب، تعیین میزان و کیفیت عدم درک مطلب، و نحوه بهبودی و بازیابی درک مطالب از دست رفته دارد. فراشناخت از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا بر اکتساب، درک، حفظ و به کارگیری آموخته ها تأثیر می گذارد؛ علاوه بر آن بر کارایی یادگیری، تفکر انتقادی و حل مسئله تأثیر می گذارد. آگاهی فراشناختی که بعنوان آگاهی از فرایند ها و اثربخشی آنهاست، کنترل یا خودتنظیمی بر فرآیندها و محصولات تفکر و یادگیری را امکان پذیر می کند.
با ارائه نظریه سهوجهی عملکرد هوشی استرنبرگ (1985) و تحقیقات گسترده در مورد فراشناخت در خواندن، ریاضیات و زمینه های دیگر، اهمیت فراشناخت برای موفقیت تحصیلی آشکار شد. افرادی که علاقه مند به تفکر، تدریس و یادگیری بودند شروع به بررسی نظارت و کنترل در حین تفکر، تدریس، و یادگیری کردند. فراشناخت برای محققان، معلمان و دانشآموزان در تمام سطوح تحصیلی مرتبط است، و همچنین پیامدهایی برای تفکر، تدریس و یادگیری در زمینههای غیر آکادمیک، مانند محل کار و خانه دارد. اطلاعات در مورد فراشناخت نظریه، تحقیق و عمل را در برمیگیرد، و اگرچه در این حوزه اطلاعات هنوز جامع نیست برخی نظریه ها، تحقیقات و کاربردهای نوآورانه برای توسعه و آموزش فراشناختی و پیشنهاد جهت گیری برای آینده وجود دارد. تمرکز من عمدتا بر برخی از مسائل و رویکردهای فعلی است که توسط برخی از فعال ترین مشارکت کنندگان در این زمینه ارائه شده است.
مشارکتهای نظری شامل چارچوبی برای فراشناخت در تدریس و نقش فرامهارت ها و اراده در حل مسئله است. تاکید بر تحقیق شامل مطالعه روابط بین یادگیری حوزه موضوعی، انگیزه و خودتنظیمی و تحقیق در مورد نظارت بر اکتساب زبان است. کاربرد شامل کاربردهای کلی حوزه استراتژیهای فراشناختی و همچنین کاربردهای خاص حوزه هستند. اگرچه تمام تمرکز من بر فراشناخت قرار دارد، اما هر بخشی از آن از منظری کمی متفاوت به موضوع میپردازد. هنوز انسجام کامل بدست نیامده است. با ورود پژوهش خودتنظیمی حال و هوای فراشناخت هم تا حدودی تغییر کرد. در پژوهش خود تنظیمی، فراشناخت هسته مرکزی خود تنظیمی تلقی می شود که با انگیزش، عاطفه، محیط، رفتار و اراده حمایت می شود. در اینجا با استفاده از یک مدل تفکر ابعاد پژوهش فراشناخت را بررسی می کنیم.
از آنجایی که تفکر بازتابی جوهره فراشناخت است، دیدگاههای مختلف در مورد فراشناخت حول مدل بهبود تفکر هارتمن و استرنبرگ (1993) سازماندهی می شوند. مدل بهبود تفکر تئوری عوامل موثر بر عملکرد فکری است و موارد زیر را در بر می گیرد: رفتار، عاطفه، شناخت، محیط، تعامل، و سیستم ها. این مدل سیستمی نشان میدهد که عوامل درونی شناخت و عاطفه دانشآموز با یکدیگر مرتبط بوده و با عوامل بیرونی متقابل محیطهای تحصیلی و غیردرسی دانشجو نیز مرتبط هستند. ترکیب این عوامل و همه تأثیرات متقابل آنها بر عملکرد فکری دانشآموز در مدرسه و خارج از مدرسه تأثیر دارد. کاربردهای مدل بهبود تفکر بر طراحی آموزشی، هدایت تحقیق، و نقد رویکردهای موجود در فراشناخت و آموزش فراشناخت متمرکز بوده اند.
بسیاری از برنامهها و رویکردهای فعلی برای بهبود مهارتهای تفکر، مانند فراشناخت، بیش از حد محدود هستند و اغلب حوزه عاطفی و ویژگیهای بافت محیطی را نادیده میگیرند. مدل بهبود تفکر یک نظریه جامع از عوامل داخلی و خارجی موثر بر رشد، حفظ و انتقال مهارت های تفکر و یادگیری است. برای بهبود فراشناخت دانش آموز به طور خاص یا عملکرد فکری به طور کلی، می توان در هر نقطه ای از این آرایه پیچیده مداخله کرد.
بخش اول و دوم بر جنبههایی از فراشناخت متمرکز است که بر ابرسیستم درونی دانشآموز تأکید دارد: مؤلفههای شناختی و عاطفی. بخش های بعدی به جنبههای فراشناختی میپردازد که به ابرسیستم بیرونی دانشآموز مربوط میشود، که به ترتیب شامل محیط تحصیلی و محیط غیر تحصیلی است. تفکر معلم بر محیط تحصیلی و تأثیرات فرهنگی بر محیط غیر تحصیلی تاکید می کند. این مجموعه و دیدگاه درباره فراشناخت به عنوان زیرمجموعه ای از تخصص بحث می شود. مدل بهبود تفکر با توصیف گروبر (1985) از رویکرد سیستمهای در حال تکامل به کار خلاق، که فرد خلاق را سیستمی از زیرسیستمهای دانش، هدف، و عاطفه میبیند، سازگار است. هر سیستم جزء دارای یک سازمان تا حدی مستقل، قوانین مختلف و مقیاس های زمانی مرتبط متفاوت است. این اجزا در تعامل دائمی هستند. ایده "اتصال شل" در تضاد با مجموعه ای با اجزای محکم و غیر قابل تغییر مهم است، زیرا نشان می دهد که هر سیستم می تواند تکامل مستقلی را نشان دهد.
فراشناخت که به عنوان بالاترین سطح تفکر در مؤلفه شناختی مدل بهبود تفکر هارتمن و استرنبرگ مفهومسازی میشود، میتواند تأثیر گسترده و متنوعی بر تأثیر و عملکرد فکری دانشآموزان در داخل و خارج از مدرسه و همچنین بر موفقیتهای معلمان با دانشآموزان داشته باشد. معلمان حداقل دو نقش با توجه به فراشناخت دارند: توسعه دانش و مهارتهای فراشناختی دانشآموزان، و کاربرد فراشناخت در آموزش، برنامه درسی و ارزشیابی خود. هر دو نقش مهم و اساسی هستند. هارتمن و استرنبرگ (1993) فرض کردند که اجرای کامل مدل توسعه تفکر دانشآموزان را قادر میسازد تا ساختار متمایز، اصلاحشده، دقیق و مرتبط با دانش، مهارتها و عاطفه را در تمام موضوعات تحصیلی خود ایجاد کنند. در نتیجه، دانشآموزان آنچه را که میآموزند مؤثرتر از اجرای یک رویکرد مهارتهای گسسته، یاد میگیرند، حفظ میکنند و انتقال میدهند. مفاهیم اساسی زیربنای این رویکرد عبارتند از:
اجزاء مدل بهبود تفکر متمایز هستند؛ به این معنی که انواع عمده دانش، مهارت ها، عاطفه، و ویژگی های محیط های درگیر در تفکر و یادگیری شناخته شده و به صراحت مورد توجه قرار می گیرد.
اجزاء مدل بهبود تفکر قابلیت پالایش و بهبودی دارند؛ به این معنی که دانش، مهارت ها و عاطفه موجود افزایش و بهسازی می یابد.
اجزاء مدل بهبود تفکر قابلیت بسط دادن دارند؛ به این معنی که دانش، مهارت و عاطفه جدید و ابعاد جدیدی از دانش، مهارت ها و عاطفه موجود می توانند توسعه یابند.
و اجزاء مدل بهبود تفکر بطور درونی با یکدیگر مرتبط هستند؛ به این معنی که دانش، مهارت ها و عاطفه در ارتباط با یکدیگر، محتوای موضوعی خاص، محتوا در سراسر موضوعات؛ و تجربه زندگی روزمره ایجاد می گردند و رشد می یابند.
هدف این مدل برانگیختن دست اندرکاران در زمینههای مختلف (مانند روانشناسی، آموزش، علوم شناختی) و در حرفههای مختلف (از جمله مربیان، محققان، مشاوران، مدیران، معلمان، برنامهنویسان برنامه درسی، توسعهدهندگان کارکنان، ارزیابیکنندگان، برنامه ریزان آموزشی، ویراستاران و توسعه دهندگان نرم افزار) به این فکر کنند که چگونه می توان استفاده مؤثر از دانش و مهارت های فراشناختی را به منظور تقویت تفکر، آموزش و یادگیری به حداکثر رسانند. در باقی مانده مطلب، بخش های این مدل در مورد فراشناخت را در رابطه با سازماندهی مبتنی بر نظریه سیستمی شرح می دهم.
اول: فراشناخت و شناخت
مؤلفه شناختی مدل توسعه تفکر در ابرسیستم درونی در زیرسیستم خودش جدا از زیرسیستم عاطفه دانش آموز است. مؤلفه شناختی شامل راهبردهای فراشناخت، شناخت و یادگیری است که به عنوان سه کاربرد عمده در نظر گرفته می شود: تفکر انتقادی، تفکر خلاق، و راهبردهای یادگیری. بعد فراشناختی شامل دانش و مهارتهای فراشناختی است که برخی از آنها کلی و برخی خاص حوزه هستند. این بخش بر ویژگیها و رشد مهارتها و دانشهای فراشناختی دانشآموزان با تلاش صریح معلمان تأکید میکند؛ و همچنین بر کاربردهای تحقیق در مورد فراشناخت برای توسعه دانش و مهارتهای فراشناختی دانشآموزان متمرکز است؛ مانند مطالعه تجربی فرآیندهای نظارت بر دانش دانشجویان.
علاوه بر برجسته سازی جنبه های کلی آگاهی فراشناختی، جزئیات چندین سیستم در این مجموعه برجسته می شود. دانش فراشناختی چند بعدی، با ماهیت حوزه عمومی و قابل آموزش است. دو جنبه از فراشناخت (دانش شناخت و تنظیم شناخت) و چگونگی ارتباط آنها و راهبرد های آموزشی برای ساختن و کسب آگاهی فراشناختی مطرح می شود. آموزش فراشناختی در سطح تحصیلی، خواندن پایه و مهارت های حل مسئله ریاضی از طریق دوره های مقدماتی در مهارت های تفکر برای دانش آموزانی که استانداردهای مهارت کالج را برآورده نمی کنند، مورد آموزش قرار می گیرد. توصیف واکنشهای دانشآموزان به یادگیری تفکر فراشناختی، مشکلات و پتانسیلهای آموزش فراشناخت بسیار روشن کننده هستند.
برخی از ادبیات اخیر در مورد فراشناخت در یادگیری نشان می دهند که چگونه معلمان میتوانند دانش و مهارتهای فراشناختی دانشآموزان را برای بهبود یادگیری در سراسر حوزههای موضوعی توسعه دهند. روشهایی وجود دارد که بیش از یک دهه با دانشآموزان و معلمان با تنوع قومی تقریباً در تمام سطوح پایه و مدرسه و اساساً در همه حوزههای درسی استفاده شده اند. تکنیکهایی برای ساختن و استفاده از سازماندهندههای گرافیکی، پرسشگری از خود و سایر راهبردهای فراشناختی که از حوزه محتوا فراتر میروند، مورد توجه قرار گرفته اند. روش های اندازهگیری عینی و کارآمد بر یکی از جنبههای فراشناخت - توانایی نظارت بر دانش دانشآموزان - متمرکز شده است و اعتبار پیشبینیکننده این روش ارزیابی برای میانگین عملکرد دانشآموزان در کالج مورد بررسی قرار گرفته است.
دوم: فراشناخت و عاطفه
عاطفه دومین جزء ابرسیستم داخلی مدل بهبود تفکر است. زیر سیستم عاطفی شامل انگیزش، نگرش و خودتنظیمی عاطفی دانش آموز است. باید توجه کرد که امروزه بین عاطفه و انگیزش تفکیک قائل می شوند و هر کدام را یک سیستم مجزا در نظر می گیرند که تعامل پیچیده و اثرگذار بر یکدیگر دارند. بر روابط بین فراشناخت و انگیزش تمرکز زیادی شده است. تعامل جنبه های انگیزشی، شناختی و فراشناختی در حل مسئله تأکید شده است که به موضوع مهم انتقال می پردازد.
آموزش استراتژی فراشناختی در خواندن، نوشتن و ریاضیات و در حل موفقیت آمیز مسئله به سه جزء بستگی دارد: اراده، مهارت و فرامهارت. نقش اراده در حل مسئله به طور عمیق مورد بررسی قرار گرفته است و بخاطر پیچیدگی مسئله اختلاف نظر هنوز ادامه دارد. تحقیقات در مورد تفاوت های زمینه ای یا حوزه خاص در سطوح کلاسی دانش آموزان در جریان است و یادگیری و انگیزه دانش آموزان در کلاس های مختلف درسی (مانند ریاضیات، علوم و مطالعات اجتماعی) در حال بررسی است. تحقیقات نشان میدهد که در حالی که برخی از تفاوتهای حوزه موضوعی در مؤلفههای شناختی و انگیزشی خودتنظیمی یادگیری کلاسی وجود دارد، ممکن است نسبت به شباهتهای بین زمینهها کمتر فراگیر باشند.
سوم: فراشناخت و آموزش
ابر سیستم خارجی مدل بهبود تفکر شامل محیط تحصیلی و محیط غیر تحصیلی است. بخش سوم بر محیط تحصیلی تمرکز دارد که شامل ویژگی های معلم، محتوای حوزه موضوعی، محیط مدرسه و کلاس درس و تکنیک های آموزشی است. در این بخش همه به استفاده معلم از فراشناخت برای آموزش توجه کرده اند. چارچوب نظری برای فراشناخت در آموزش مشابه چارچوب نظری برای فراشناخت در یادگیری ارائه شده است. مطالعه در مورد فراشناخت معلمان اگر چه پیشرفت قابل توجهی کرده است هنوز هم تا حد زیادی اکتشافی است. مثلا یک چارچوب فراشناختی نوآورانه با استفاده از دیدگاه "تدریس به عنوان حل مسئله" برای تجزیه و تحلیل شیوه های آموزشی معلمان ریاضی ابتدایی و با تجربه دبیرستان با بررسی افکار آنها قبل، در حین و پس از اجرای درس ایجاد شده است. "تدریس فراشناختی" مفهومی است که در آن از فراشناخت در تدریس استفاده می شود. منظور از آموزش فراشناختی چیست؛ چرا آموزش فراشناختی مهم است؛ و تکنیکهای فراشناختی را که در تدریس استفاده شده اند و روشهایی را که برای تقویت فراشناخت معلمان در مورد آموزششان استفاده شده است، موضوعات اساسی جریان تحقیقاتی است.
تحقیقات در مورد آموزش و یادگیری علوم بر اهمیت یادگیری فعال و معنادار، همراه با پردازش فراشناختی توسط معلمان و یادگیرندگان تأکید دارد. تحقیقات در مورد فراشناخت در یادگیری علوم و روش های آموزشی برای تقویت فراشناخت اساتید علوم در مورد تدریس آنها و برای توسعه فراشناخت دانش آموزان در مورد یادگیری علوم جنبه جذاب مطالعات است.
چهارم: فراشناخت و فرهنگ
چهارمین مؤلفه مدل بهبود تفکر، محیط غیر تخصیلی ابرسیستم خارجی است. محیط غیر آکادمیک شامل وضعیت اجتماعی-اقتصادی، پیشینه خانوادگی و نیروهای فرهنگی است. زبان دانشآموزان و میزان تطابق آن با زبان کلاس میتواند عامل بسیار مهمی باشد که بر عملکرد تحصیلی تأثیر میگذارد و بستگی به پیشینه و فرهنگ خانوادگی دانش آموز دارد. این بخش بر مسائل فرهنگی-زبانی فراشناخت تمرکز دارد. پیشینه فرهنگی دانش آموزان در زبان غیراستاندارد به عنوان زبان غالب، در حالی که فرهنگ غالب بر زبان استاندارد تأکید دارد مورد توجه قرار گرفته است. خود تنظیمی گفتار استاندارد مرکز توجه است.
فراشناخت خواندن دانشآموزانی که پسزمینه فرهنگی آنها زبانهایی غیر از زبان غالب است، در یک محیط آکادمیک با زبان غالب استاندارد، که گاهی اوقات زبان دوم نامیده میشود مورد بررسی قرار گرفته است. خودتنظیمی در حین یادگیری زبان استاندارد مهم است. دیدگاه اجتماعی-شناختی از خود تنظیمی برای بهبود زبان استاندارد از رویکردی که بر خود نظارتی و خودتنظیمی تأکید دارد، در مقابل رویکرد آزمایشگاهی سنتی، حمایت میکند. رویکرد های فراشناختی در خواندن زبان دوم، بر آموزش راهبرد های خواندن تاکید دارند. توضیحات کامل معلم در آموزش استراتژی، از جمله آموزش در دانش بیانی، شرطی و رویه ای در مورد راهبردهای خواندن مورد تمرکز قرار گرفته است.
نتیجه گیری
همچنان که دیدگاه سیستمی مطرح می کند سیستم تعامل اجزاء مهمترین عامل تاثیر گذار بر کاربرد و آموزش فراشناخت است. تأکید نهایی بر دانشآموز متخصص است. فراشناخت در مجموعه ای از مهارت ها در هم پیچیده شده است؛ موردی بینشگر برای فراشناخت به عنوان زیرمجموعهای از تخصص. دانش آموز زمانی می تواند از این مهارت فراگیر بخوبی استفاده کند که در این زمینه کم و بیش تسلط پیدا کند. تجهیز شدن با این امکانات اگرچه در حال حاضر دشوار می نماید چشم اندازی تماشایی ارائه می دهد. تز اصلی این است که فراشناخت با سایر توانایی های مرتبط با موفقیت مدرسه در ساختار توسعه تخصص همگرا می شود.
----------------------------------------------------
----------------------------------------------------