سه شنبه - 09 اردیبهشت 1404
مجله اینترنتی روان تنظیم
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
عملکرد برتر - خلاقیت
هیجانات، حافظه کاری و خلاقیت
در میان بسیاری از متغیرهایی که نشان داده شده است که خلاقیت را پیشبینی میکنند، هیجان به عنوان یکی از پیشبینیکنندههایی که به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است، برجسته است. مطالعاتی که بر رابطه بین هیجان ها و خلاقیت تمرکز دارند به تدریج از یک بعد (ظرفیت) به دو بعد (فعال سازی-ظرفیت) و اخیراً به سه بعد (تمرکز تنظیمی-فعال سازی-ظرفیت) تبدیل شده اند.
ظرفیت عاطفی و خلاقیت
ظرفیت عاطفی شامل عواطف مثبت و هیجانات منفی است. در طول 30 سال گذشته، مطالعات سیستماتیک روابط بین احساسات و شناخت خلاق را بررسی کرده اند. برخی از مطالعات تجربی نشان داده اند که حالت عاطفی مثبت خلاقیت را تسهیل می کند، در حالی که برخی دیگر دریافته اند که حالت هیجانی منفی خلاقیت را افزایش می دهد. رویکردهای تبیین روابط بین حالات عاطفی و خلاقیت شامل موارد زیر است.
توجیهات شناختی
این دیدگاه استدلال میکند که حالتهای هیجانی مثبت بر توجه فرد تأثیر میگذارد، که امکان ترکیب عناصر مختلف را افزایش میدهد، دسترسی به مطالب مثبت در حافظه فرد را تسهیل میکند، به گسترش فعالسازی دانش کمک میکند، و امکان ایجاد تداعیهای دور را برای خلق افکار افزایش میدهد بنابراین حل خلاقانه مسئله را تسهیل می کند.
نظریه گسترش و ساخت
این نظریه اعلام می کند که احساسات مثبت به طور لحظه ای توجه و تفکر افراد را گسترش می دهد و آنها را قادر می سازد تا از ارتباطات سطح بالاتر و طیف وسیع تری از ادراکات یا ایده ها استفاده کنند و در نتیجه به تفکر خلاق منجر می شود. به نوبه خود، این دیدگاههای گسترده به افراد کمک میکند تا منابع شخصی مؤثری را کشف و بسازند که به توسعه تواناییهای خلاق کمک میکند.
نظریه وابستگی لذتگرا
این نظریه فرض میکند که افراد شاد پیامدهای لذتبخش یک عمل خاص را با دقت بیشتری نسبت به افراد در حالات دیگر بررسی میکنند و آنها اقداماتی را انتخاب میکنند که خلق و خوی مثبت خود را حفظ یا بهبود میبخشد. بنابراین، افرادی که دارای خلق و خوی شاد هستند ممکن است خلاق تر باشند زیرا آنها انگیزه دارند تا حالت عاطفی مثبت خود را حفظ یا تقویت کنند.
تئوری تنظیم شناختی
این نظریه نشان میدهد که حالات منفی نشانه ای است که وضعیت فعلی مشکلساز است و انگیزهای برای اقدامات طراحیشده برای کاهش یا حذف مشکل است؛ از این طریق راه حل های خلاقانه ای برای مشکل ایجاد می شود. در مقابل، خلق و خوی مثبت نشان می دهد که وضعیت فعلی رضایت بخش است و هیچ اقدام دیگری لازم نیست. در نتیجه افکار خلاق مهار می شوند.
تعامل ظرفیت و فعال سازی
مدل مسیر دوگانه نشان می دهد که حالت های خلقی را می توان بر حسب دو بعد زیربنایی - لحن لذت جویانه (مثبت در مقابل منفی) و فعال سازی (فعال سازی در مقابل غیر فعال کردن) مفهوم سازی کرد. به طور خاص، فعالسازی شناختی پیششرط لازم برای خلاقیت است و حالت لذتگرا مسیر را تعیین میکند (مسیر انعطافپذیری یا مسیر پشتکار)؛ که از طریق آن به روانی خلاقانه و اصالت دستیابی میشود. به عبارت دیگر، فعال کردن حالتها با لحن مثبت با انعطافپذیری شناختی مرتبط است و در نتیجه عملکرد خلاقانه را ارتقا میدهد؛ در حالی که فعال کردن حالات با لحن منفی با پشتکار مرتبط است و در نتیجه خلاقیت را افزایش میدهد.
همچنین یافتههای پژوهش حاکی از آن است که هر چه حالت عاطفی فرد خوشایندتر باشد و سطح برانگیختگی او بیشتر باشد، ایدههای اصلیتری تولید میشود. از سوی دیگر، هر چه حالت عاطفی منفیتر باشد و سطح برانگیختگی بیشتر باشد، احتمال تولید ایدهها کمتر میشود. علاوه بر این، تعامل بین واکنش منفی و سطح برانگیختگی یک اثر بازدارنده دارد. یعنی وقتی افراد به محرک های منفی واکنش فعال نشان می دهند، ایده های خلاقانه آنها به دلیل افزایش برانگیختگی مهار می شود.
تعامل ظرفیت، فعال سازی و تمرکز تنظیمی
اخیراً یک نظریه سه بعدی برای توضیح رابطه بین حالت عاطفی و خلاقیت ارائه شده است. سه بعد عبارتند از: حالت لذت جویانه (مثبت در مقابل منفی)، سطح فعال سازی درگیر (فعال سازی در مقابل غیرفعال کردن)، و ارتباط آن با تمرکز نظارتی (ترفیع در مقابل جلوگیری). حالتهای خلقی که با تمرکز بر ارتقاء مرتبط هستند (مثلاً خشم، غم و شادی) باید دامنه توجه را گسترش داده و در نتیجه عملکرد خلاقانه را تسهیل کنند، در حالی که حالتهای خلقی که با تمرکز پیشگیری (یعنی ترس، فقدان تنش و آرامش) مرتبط هستند دامنه توجه محدودتری ایجاد می کند و در نتیجه مانع خلاقیت می شود.
بر اساس این نظریه سه بعدی، یک متاآنالیز از تحقیقات خلق و خلاقیت انجام شده در طی 25 سال نشان می دهد که خلق های مثبت خلاقیت بیشتری نسبت به کنترل های خنثی خلق می کنند، اما تفاوت های قابل توجهی بین خلق های منفی و کنترل های خنثی خلق یا بین خلق و خوی مثبت و منفی وجود دارد. علاوه بر این، خلاقیت ممکن است بیشتر با حالتهای عاطفی مثبت که فعال و با تمرکز بر ارتقا هستند، تقویت شود.
جالب اینجاست که حالات منفی و غیرفعال کننده با چنین تمرکزی با خلاقیت همراه نیست، اما حالت های منفی و فعال کننده با چنین تمرکزی با خلاقیت کمتر مرتبط است. چنین یافته هایی باید تکرار شوند تا اعتبار نظریه سه بعدی در مورد احساسات و خلاقیت تأیید شود.
مطالعات حافظه کاری و خلاقیت
حافظه کاری چیست؟
حافظه کاری جنبه اجرایی و توجهی حافظه کوتاه مدت است که در یکپارچه سازی، پردازش و بازیابی اطلاعات نقش دارد. این نیاز به ذخیره سازی و پردازش همزمان اطلاعات دارد. مطالعات اخیر نشان دادهاند که قشر پیشانی، قشر جداری، سینگولیت قدامی و بخشهایی از عقدههای قاعدهای برای عملکرد حافظه فعال بسیار مهم هستند. به طور کلی، اساس عصبی حافظه فعال از آزمایشات ضایعه در حیوانات به دست آمده است.
تئوری های حافظه کاری
مدل چند مولفه ای حافظه کاری
این مدل فرض می کند که فرآیندهای فکری انسان توسط یک سیستم یکپارچه برای ذخیره سازی و دستکاری موقت اطلاعات پشتیبانی می شود. چهار مولفه فرعی در این مدل گنجانده شده است. اولین عامل اجرایی مرکزی است که مسئول هدایت توجه به اطلاعات مربوطه، سرکوب اطلاعات نامربوط و اقدامات نامناسب، و هماهنگی دو سیستم زیر مجموعه است: حلقه واجی و لوح فضایی دیداری. دومین حلقه، حلقه واجی است که از یک ذخیره واجی و یک فرآیند مرور آوایی تشکیل شده است. سومین لوح دیداری فضایی است که تصاویر بصری و اطلاعات مکانی را دستکاری می کند. چهارمین ذخیره انتقالی اپیزودیک است که یک مخزن با ظرفیت محدود است که اطلاعات را به هم متصل می کند تا قسمت های یکپارچه را تشکیل دهد.
مدل فرآیند تعبیه شده
این مدل ادعا می کند که سیستم حافظه انسان از طریق تعامل غنی بین مکانیسم های توجه و حافظه عمل می کند. حافظه کاری در دو سطح تعبیه شده سازماندهی شده است. سطح اول از بازنمایی حافظه بلند مدت فعال (LTM) تشکیل شده است. سطح دوم کانون توجه است. منابع توجه برای تحریک اطلاعات از LTM برای دستیابی به اهداف فعلی استفاده می شود. علاوه بر این، واحدهای فعال می توانند از ورودی حسی و همچنین اطلاعات معنایی و اپیزودیک از LTM ناشی شوند. اگرچه ممکن است فرد آگاهانه از این بازنمایی ها آگاه باشد یا نباشد، اما در صورت لزوم برای استفاده به آسانی در دسترس هستند. بخشی از این بازنمایی ها را می توان بیشتر به حالت بسیار فعال ارتقا داد که کانون توجه را در بر می گیرد. تا به امروز، بیشتر مطالعات متمرکز بر حافظه فعال از مدل چند مولفه ای حافظه کاری استفاده کرده اند. در مقابل، تنها چند مطالعه مدل فرآیند تعبیه شده را اتخاذ کرده اند.
حافظه کاری و خلاقیت
مدل چند مولفه ای حافظه کاری نشان می دهد که بافر حافظه فعال برای تفکر خلاق حیاتی است. مدل مسیر دوگانه همچنین ادعا می کند که فعال کردن به جای غیرفعال کردن حالات، ظرفیت حافظه کاری را افزایش می دهد و در نتیجه انعطاف پذیری شناختی را تسهیل می کند. همچنین پیشنهاد میشود که احساسات مثبت ممکن است به عنوان یک سرنخ بازیابی برای مطالب مثبت در حافظه عمل کند، که منجر به تفسیرها و روشهای متعدد سازماندهی مطالب در حافظه میشود و بنابراین به تفکر خلاق کمک میکند. علاوه بر این، مدل شبکه شناختی خلاقیت نشان میدهد که یک راهحل خلاق تابعی از درجهای است که در آن فریمهایی که قبلاً از یکدیگر دور بودند، از طریق حل مسئله با یکدیگر مرتبط میشوند. فریم واحد پایه دانش است که در حافظه ذخیره می شود. هنگامی که فریم ها حافظه کوتاه مدت را اشغال می کنند، برجسته هستند. هنگامی که دو یا چند فریم به طور همزمان برجسته هستند، آنها مرتبط هستند. ارتباط فریم های دور تحت تأثیر بار شناختی و پیچیدگی فریم های مسئله است. هنگامی که افراد از بسیاری از فریم های برجسته به طور همزمان استفاده می کنند یا از فریم های تکه تکه برای نشان دادن یک مسئله استفاده می کنند، بار شناختی ممکن است بالا باشد و بنابراین ممکن است احتمال ترکیب فریم های راه دور را کاهش دهد و در نتیجه راه حل های خلاقانه کمتری تولید کند. با این حال، هنگامی که افراد مسئله را در یک چارچوب پیچیده تقسیم میکنند، بار شناختی ممکن است کاهش یابد و منجر به پردازش حافظه کوتاهمدت کارآمدتر شود، که در نهایت به راهحلهای خلاقانهتر منجر میشود.
علوم اعصاب شناختی، حافظه کاری و خلاقیت
یافته ها از ضایعه، مطالعات دارویی و پیش بالینی نشان می دهد که قشر جلوی مغز یک ساختار کلیدی مغز در حافظه فعال است. این توسط مطالعات تصویربرداری عصبی پشتیبانی میشود که نشان میدهد یک رابطه خطی قابلتوجه بین افزایش بار حافظه کاری و میزان فعالسازی مشاهدهشده در قشر پشتی جانبی جلوی پیشانی وجود دارد.
علاوه بر این، چند مطالعه بر اساس تئوری های حافظه فعال برای ارتباط حافظه فعال و ساختار مغز انجام شده است. به عنوان مثال، مطالعات بر اساس محل ضایعه در بیماران و تصویربرداری عصبی در افراد عادی نشان می دهد که اجزای اساسی حافظه فعال در مناطق مختلف مغز قرار دارند. حلقه واجی به وضوح شامل ناحیه گیجگاهی چپ می شود. حافظه کاری دیداری-فضایی عمدتاً در قشر جداری تحتانی راست، قشر پیش حرکتی راست و قشر پیشانی تحتانی راست قرار دارد.
ماهیت حافظه فعال موضوعی است که پرداختن به آن با استفاده از روشهای صرفاً رفتاری دشوار است، اما مطالعات تصویربرداری عصبی شروع به روشن کردن این فرآیند پیچیده کردهاند.
نتیجه گیری
خلاقیت معمولاً بر حسب اصالت و ارزش گذاری تعریف می شود. اگرچه بحث های طولانی در مورد اینکه آیا خلاقیت مختص یک حوزه است وجود داشته است؛ اکثر نظریه ها و یافته های تحقیقاتی اخیر نشان می دهد که خلاقیت یک ویژگی خاص حوزه است. با این حال، در مقایسه با قلمرو عمومی حوزه، جنبه اختصاصی حوزه خلاقیت به خوبی درک نشده است. اگر بخواهیم درک بهتری از خلاقیت حوزه خاص ایجاد کنیم، مطالعات بیشتری مورد نیاز است که یک حوزه واحد را عمیقاً در نظر بگیرد و بر بررسی اجزای کلیدی فرآیندهای خلاقانه و افرادی که در دامنهها متفاوت هستند تمرکز کند.
خلاقیت ممکن است تحت تأثیر ویژگی های شخصی، محیط خانوادگی، تحصیلات رسمی و حتی محیط اجتماعی فرد قرار گیرد. با این حال، ویژگی های شخصی، نقش اساسی را در فرآیند خلاقیت ایفا می کند. آزمونهای شناختی، مانند آزمونهای تفکر واگرا، تداعی دور و تداعی کلمه، معمولاً برای بررسی رابطه بین خلاقیت و عوامل تأثیرگذار آن و همچنین برای تأیید نظریههای اصلی خلاقیت استفاده میشوند. فقط چند تست استاندارد شده خاص حوزه و وظایف بینش ایجاد شده است، و مطالعات کمی برای آزمایش تئوری های تلاقی کامل خلاقیت انجام شده است. بر این اساس، آزمونهای خلاقیت حوزه خاص (به ویژه مواردی به غیر از آزمونهای تفکر واگرا) و مدلهای مسیر تئوریهای تلاقی مبتنی بر دادههای تجربی نیاز به توسعه دارند.
در میان بسیاری از متغیرهایی که نشان داده شده است که خلاقیت را پیشبینی میکنند، هیجان به عنوان یکی از پیشبینیکنندههایی که به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است، برجسته است. مطالعاتی که بر رابطه بین هیجان ها و خلاقیت تمرکز دارند به تدریج از یک بعد (ظرفیت) به دو بعد (فعال سازی-ظرفیت) و اخیراً به سه بعد (تمرکز تنظیمی-فعال سازی-ظرفیت) تبدیل شده اند. برای ایجاد نظریه تعامل هیجان و خلاقیت، مطالعات تجربی بیشتری که بر تعاملات بین ابعاد مختلف هیجان ها تمرکز دارند، مورد نیاز است.
علاوه بر این، در تحقیقات هیجانی-خلاقیت، پیشنهاد میشود که حالتهای خلقی فعال با سطوح بالاتر دوپامین و نورآدرنالین و ظرفیت حافظه کاری بیشتر همراه شود، که در نتیجه بازسازی اطلاعات و انعطافپذیری شناختی را تسهیل میکند. برای ظهور افکار خلاق، حافظه کاری بسیار مهم است.
استفاده از یک رویکرد علوم اعصاب شناختی برای بررسی رابطه متقابل بین حالات عاطفی، حافظه فعال و خلاقیت، روابط بین این متغیرها را از نظر عملکرد مغز روشن می کند. با توجه به توسعه علوم اعصاب شناختی، پارادایم مطالعه بینش اخیراً به خارج از قلمرو طراحی تجربی سنتی گسترش یافته است تا علوم اعصاب شناختی را در بر بگیرد. با این حال، مطالعات مرتبط هنوز کمیاب است. مطالعات بیشتر در مورد بینش که از ابزارهای علوم اعصاب شناختی استفاده میکنند باید الگوی تجربی ایدهآل فوقالذکر را در نظر بگیرند تا درک ما از نحوه تولید بینشها را گسترش دهند. در نتیجه، توسعه پارادایم پژوهشی خلاقیت اساساً در راستای مطالعات روانشناختی است.
رویکرد شناختی، رویکرد شناخت خلاق و رویکرد علوم اعصاب شناختی بر کشف رمز و راز فرآیند خلاقیت و عوامل مرتبط با آن متمرکز شدهاند. مطالعاتی که از رویکرد شناختی استفاده می کنند، بسیاری از عملیات ذهنی درگیر در تفکر خلاق را تعریف کرده اند: به عنوان مثال، توجه، حافظه فعال و هیجان ها. راه پیش رو این است که رویکردی مبتنی بر فرآیند، مانند شناخت خلاق، برای تعریف فرآیندی که منعکس کننده یک جنبه از تفکر خلاق در یک حوزه خاص باشد، در نظر بگیریم. سپس، میتوان از روشهای علوم اعصاب شناختی برای ارزیابی ویژگیهای این فرآیند از نظر عملکردهای شناختی و عصبی استفاده کرد. چنین مطالعاتی باید به کشف پیچیدگی شگفت انگیزی که برای خلاقیت اهمیت دارد کمک کند.
Online Journal of Ravantanzim
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
مدیر مسئول: محمود دلیر عبدی نیا
روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
دانش آموخته دانشگاه تهران
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.