یکشنبه 23 دی 1403
فرایندهای شناختی پیچیده
مقدمه ای بر روانشناسی حل مسئله
حل مسئله توانایی شناسایی و حل مشکلات ساده و پیچیده است. حل مسئله فرآیند به کارگیری مجموعه پیچیده ای از مهارت های فکری برای حل مشکلات یا انجام و تکمیل یک تکلیف است. تصور می شود که توانایی حل مسئله مهمترین مجموعه مهارت های فکری است که دانش آموزان می توانند برای کمک به خود در زندگی آینده بیآموزند. بیشتر زندگی شامل مشکلات و تصمیم گیری های گوناگون عمومی است. فرآیندهای حل مسئله همچنین می توانند در حوزه ای خاص مانند فیزیک، مهندسی، ریاضی، پزشکی یا تجارت باشند.
پیروی از فرآیند حل مسئله دانش آموزان را قادر می سازد تا مهارت های فکری خاصی مانند طوفان فکری، طبقه بندی، مقایسه، مقابله، تجزیه و تحلیل، ترکیب، و ارزیابی ایده ها را به عنوان راهی برای یافتن قابل قبول ترین راه حل ها بکار گیرند. مسابقه بین المللی برنامه حل مشکلات آینده که توسط پل تورنس بنیان گذاری شد دانشآموزانی از سراسر جهان را وا می دارد که در انتخاب و حل مشکلاتی که راهحلهای آنها جامعه جهانی را بهتر میکند، شرکت کنند. این یک برنامه آموزشی غیرانتفاعی است که مسابقات آکادمیک را سازماندهی می کند که در آن دانش آموزان تفکر انتقادی و مهارت های حل مسئله را در موقعیت های فرضی آینده به کار می برند. این برنامه به روندهای فعلی تکنولوژیکی، ژئوپلیتیکی و اجتماعی می پردازد و این روندها را به منظور آموزش دانش آموزان برای توسعه راه حل هایی برای چالش هایی که ممکن است در 20 تا 30 سال آینده در بزرگسالی با آنها مواجه شوند، طرح می کند.
بیشتر زندگی معمول شامل حل مشکلات است. از تصمیمگیری های اصلی (مانند خرید ماشین جدید، انتخاب رشته تحصیلی)، تا پاسخ به مشکلات روزانه (مانند پنچر شدن لاستیک خودرو) و رویدادهای استرسزای زندگی (مانند بیکاری، طلاق یا مرگ افراد مهم).
مهارتهای حل مسئله که اغلب با ادبیات خلاقیت مرتبط است، شامل روانی، انعطافپذیری، اصالت و بسط ایدهها است. حل مسئله شامل هردوی تفکر واگرا و همگرا می شود. برای یافتن راهحل معقول، معتبر یا قابل قبول برای یک مشکل، ابتدا باید احتمالات زیادی را قبل از ارزیابی راهحلهایی که مهارتهای تفکر سطح بالاتر ترکیب، تجزیه و تحلیل و ارزیابی را درگیر میکنند، ایجاد کرد. برنامه های درسی طراحی شده برای دانش آموزان تیزهوش اغلب بر خلاقیت و حل مسئله تأکید دارند.
چگونه افراد برای حل مشکلات مختلف زندگی عمل می کنند؟
این موضوع مهم تحقیق و عمل برای متخصصان بهداشت روان بوده است. به طور رسمی تعریف شده است که حل مسئله یک فرآیند هدفمند است و شامل شناسایی مشکل، ایجاد راه حل، انتخاب بهترین راه حل ها و اجرای آنها و ارزیابی نتیجه نهایی است. از نظر تاریخی، تلاش علمی برای تعریف فرآیند حل مسئله با مشکلات زندگی، ریشه در کار دزوریلا و گلدفرید (1971) دارد. آنها یک مدل پنج مرحله ای از فرآیند حل مسائل را پیشنهاد کردند:
(1)مرحله جهت گیری عمومی: افراد با یک چارچوب ذهنی شناختی و انگیزشی معینی مشکل را تشخیص می دهند و به آن نزدیک می شوند. (2) مرحله تعریف و فرمول مسئله: افراد مسئله را با عبارات خاصی تعریف می کنند و اهداف خاصی را برای حل مشکل مشخص می کنند. (3) مرحله تولید جایگزین ها: افراد فهرستی از راه حل های مناسب و ممکن را تهیه می کنند. (4) مرحله تصمیم گیری: افراد انواع راه حل های ممکن را بر اساس پیامدهای مورد انتظار ارزیابی می کنند. (5) انتخاب بهترین راه حل ها، پیاده سازی راه حل و مرحله تأیید: افراد بهترین راه حل را انتخاب می کنند، آن را اجرا می کنند و نتایج واقعی راه حل انتخاب شده را ارزیابی می کنند.
حتی با وجود اینکه این پنج مؤلفه سال ها پیش شناسایی شدند، اما محققان هنوز اعتبار آنها را برای توصیف فرآیند حل مسئله، تنها با چند تغییر جزئی، حفظ می کنند. تحقیقات و عملکردهای کنونی مربوط به حل مسئله، مدیون مدل فرآیند حل مسئله دزوریلا و گلدفرید (1971) است. به عنوان مثال، بسیاری از تحقیقات بر ساختار ارزیابی حل مسئله (یعنی توانایی، سبک، رفتار و نگرش درک شده یک فرد در حل مسئله) که توسط پرسشنامه حل مسئله (PSI) اندازه گیری شده است متمرکز بوده است. بیش از 120 مطالعه در یک دوره 20 ساله بین سال های 1982 و 2002، ارتباط بین سطح اثربخشی در ارزیابی حل مسئله و متغیرهای پیامدهای مختلف، از جمله پریشانی روانی را بررسی کرده اند. این تحقیق به طور مداوم پیشنهاد کرده است که حلکنندههای مؤثر مشکلات سازگاری روانشناختی، فیزیکی و آموزشی بهتری را نشان میدهند.
مدل فرآیند حل مسئله از طریق توسعه آموزش حل مسئله و مشاوره حل مسئله تأثیر مستقیمی بر روی عملکرد حرفه ای در روانشناسی داشته است. مشاوره حل مسئله (PSC) شکلی غیرمستقیم از ارائه خدمات است که در آن روانشناسان مدرسه با معلمان یا والدینی که دانش آموزانی با مشکلات تحصیلی، رفتاری، اجتماعی و/یا عاطفی دارند کار می کنند. اگرچه PSC شامل آموزش حل مسئله مستقیم با کمک مشاوران فردی (به عنوان مثال، معلمان و والدین) نمی شود، مولفه ها و فرآیند مشاوره از چارچوب حل مسئله، مانند شناسایی مشکل، تجزیه و تحلیل مسئله، طراحی و اجرای درمان، و ارزیابی درمان استفاده مستقیم می برند.
مشاوره رفتاری، یکی از رایجترین زیرشاخههای PSC، بر اهمیت موارد زیر تأکید میکند: انجام مشاورههای مشترک بین روانشناس مدرسه و کمک مشاور (ها)؛ تعیین هدف اولیه برای تغییر رفتار مراجع (معمولاً کودک)؛ و انجام مصاحبه های چندگانه مربوط به فرآیند حل مسئله.
اثربخشی PSC در انواع مشکلات تحصیلی و رفتاری به خوبی مستند شده است. به عنوان مثال، گالووی و شریدان (1994) دریافتند که PSC در کمک به معلمان و والدین با دانشآموزان ضعیف و کودکانی که به عنوان اختلال بیش فعالی همراه با کمبود توجه تشخیص داده میشوند، مؤثر است. ناف و همکاران (1995) از طریق بررسی ادراک معلمان از مشاوره مؤثر روانشناسی مدرسه، پیشنهاد کردند که PSC، به ویژه مشاوره رفتاری، یک خدمت ارجح و مهم در روانشناسی مدرسه است؛ و PSC تمایل به بهبود خودکارآمدی معلمان در مورد مهارت ها و توانایی آنها در تعریف مشکلات و آموزش به کودک مشکل دار دارد. به نظر می رسد شواهد قابل توجهی از ارتباط قوی بین ارزیابی حل مسئله، آموزش حل مسئله (PST) و مشاوره حل مسئله (PSC) و سازگاری روانی، فیزیکی و آموزشی وجود دارد.
در ادبیات مربوط به روانشناسی و خلاقیت نیز، چندین فرآیند بیان شده برای حل مسئله وجود دارد. از جمله مواردی که اغلب ذکر شده، فرآیند حل خلاقانه مسئله است که در ابتدا توسط سیدنی پارنز توسعه یافت و سپس توسط دونالد ترفینگر در مدل حل خلاقانه مسئله منتشر شد که شامل مراحل ذیل است: مرحله 1: پیدا کردن وضعیت آشفته - تحلیل و تجزیه مشکل بزرگ به قطعات کوچکتر؛ مرحله 2: یافتن داده ها - بیان و جمع آوری اطلاعات تا حد امکان در مورد مشکل؛ مرحله 3: یافتن مشکل - بیان دوباره مسئله مبهم به صورت یک هدف قابل مدیریت تر برای حل؛ مرحله 4: ایده یابی - تا حد امکان ایده های زیادی را برای حل مشکل ایجاد کردن. مرحله 5: راه حل یابی - انتخاب معیارهایی برای ارزیابی راه حل های ممکن؛ مرحله 6: یافتن پذیرش - بیان بهترین راه حل خود بر اساس استفاده از معیارهای بالا.
برگه اطلاعات بینالمللی برنامه حل مسئله آینده، فرآیندهای مورد استفاده در رقابت حل مسئله را شرح میدهد که شبیه به مدل حل خلاقانه مشکلات توضیح داده شده در بالا هستند: (1) شناسایی چالش های مرتبط با موضوع یا صحنه آینده؛ (2) انتخاب یک مشکل اساسی؛ (3) تولید ایده های راه حلی برای مشکل اساسی؛ (4) ایجاد و انتخاب معیارهایی برای ارزیابی ایده های راه حل؛ (5) ارزیابی ایده های راه حل برای تعیین برنامه اقدام بهتر؛ (6) توسعه برنامه اقدام.
اگرچه نسخههای متعددی از فهرستهای مهارتها و فرآیندهای مورد نیاز برای حل مشکلات وجود دارد، رابرت استرنبرگ پیشنهاد میکند که صرفنظر از نحوه برچسبگذاری آنها، از شش فرآیند زیر استفاده میشود: (1) شناسایی مشکل؛ (2) تخصیص منابع؛ (3) بازنمایی و سازماندهی اطلاعات؛ (4) تدوین استراتژی؛ (5) نظارت بر راهبردهای حل مسئله؛ (6) ارزیابی راه حل ها.
تکنیک ها و راهبردهای حل مسئله
ادبیات مملو از تکنیک ها و استراتژی هایی برای بهبود مهارت های تفکر است که برای حل مسائل مورد نیاز است. برای بهبود مهارت های حل مسئله، دانش آموزان باید یاد بگیرند که ویژگی های یک مسئله دشوار را تجزیه و تحلیل کنند. همانطور که یواخیم فونک به طور خلاصه بیان کرد، مشکلات دشوار فاقد وضوح، دارای اهداف متعدد، و پیچیده هستند و ملاحظات زمانی دارند. راهبردهایی مانند «تقسیم کن و مسلط شو» برای تجزیه مشکل به بخشهای کوچکتر، کار کردن به عقب، آزمون و خطا، آزمایش، معکوس کردن فرضیات، و موارد دیگر برای کمک به ارائه ابزارهای فکری به افراد برای حل بهتر مشکلات استفاده میشود.
سایر تکنیک های حل مسئله ممکن است در ادبیات مربوط به تفکر خلاق یافت شوند؛ مانند نهفتگی، که به این صورت توصیف می شود که جزئیات مسئله را در ذهن خود قرار می دهید و سپس به ضمیر ناخودآگاه اجازه می دهید تا در مورد آنها فکر کند. ادوارد دی بونو در کتاب خود به نام شش کلاه تفکر شش سبک مختلف تفکر را شرح می دهد. هر سبک دیدگاه متفاوتی را برای بررسی تصمیمات یا مشکلات مهم ارائه می دهد. بررسی یک مسئله از دیدگاه های مختلف باعث می شود که حل آن کمتر مشکل شود.
با این حال، دو موضوع عمده وجود دارد که نیاز به بررسی بیشتر دارد. اول، با توجه به ارزیابی حل مسئله، خوانندگان باید با متمایز ساختن اثربخشی درک شده حل مسئله و توانایی یا مهارت های واقعی حل مسئله احتیاط کنند - اگرچه در بسیاری از موارد ممکن است این دو ساختار با هم همپوشانی داشته باشند. به عنوان مثال، اگر فردی درک واقع بینانه ای از مهارت های واقعی خود در حل مسائل نداشته باشد، بین ادراک او و رفتار واقعی تفاوت وجود دارد. دوم، به طور مستقیم در رابطه با نقش و عملکرد روانشناسان مدرسه، به نظر میرسد PSC به خوبی با یک الگوی عملی بهداشت روان مطابقت دارد، زیرا به معلمان و والدین ابزاری میدهد تا از تعداد بیشماری از مشکلات مختلف پیشگیری کنند یا حداقل به طور مؤثر آن را مدیریت کنند. رویکرد حل مسئله (یعنی شناسایی مشکل، تحلیل مسئله، طراحی و اجرای درمان و ارزیابی درمان) می تواند ابزار بسیار موثری در روانشناسی کاربردی باشد.
با توجه به اینکه نحوه برخورد افراد با موقعیتها و مشکلات در حال تغییر زندگیشان بهطور قابلتوجهی بر سازگاری روانی، جسمی و تحصیلی آنها تأثیر میگذارد، به نظر میرسد که متخصصان سلامت روان باید مهارتهای حل مسئله را در مراجعان خود ارتقا دهند. برنامه های تجاری زیادی وجود دارد که از آموزش مهارت های تفکر تحلیلی پشتیبانی می کنند. برنامه های درسی حل مسئله فناوری راه های پیشرفته ای برای آموزش حل مسئله به کودکان خردسال دارد. برخی با زمینه های خاصی مرتبط هستند. یکی از این استراتژیها که در تجارت استفاده میشود چارچوب SWOT است که در آن نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها برای کمک به تصمیمگیری و حل مشکلات بررسی میشوند. بازی در حال تبدیل شدن به یک پدیده قرن بیست و یکمی است و به دانش آموزان فرصت می دهد تا راهبردهای حل مسئله را در محیط های مجازی بیاموزند و برای دنیای واقعی آماده شوند. در زمینههای حرفهای نیز، فناوری دانشمندان را قادر میسازد تا از مدلهای رایانهای برای حل مسائل علمی واقعی و مجازی استفاده کنند. حل مسئله میان رشته ای علاوه بر اختصاص به حوزه، اکنون در استانداردهای یادگیری در سراسر دنیا یافت می شود.
در برنامه های پیشرو، در اوایل مهدکودک، دانش آموزان باید در معرض فرآیندهای حل مسئله و تصمیم گیری قرار گیرند. دانشآموزان ملزم به استفاده از دانش مهارتهای تفکر ریاضیات، علوم و فناوری برای رسیدگی به مشکلات زندگی واقعی و تصمیمگیری آگاهانه هستند.یادگیری مبتنی بر مسئله، که اغلب برای دانشآموزان با پیشرفت بالا استفاده میشود، یک چارچوب آموزشی برای دانشآموزان فراهم میکند تا با حل مسائل بینرشتهای واقعی و اغلب مبهم، به عمق بخشیدن به یک حوزه محتوایی خاص بپردازند. شیوههای آموزشی مؤثر برای آموزش عمومی و تیزهوشان شامل تزریق آموزش مهارتهای حل مسئله به محتوا و برنامه درسی اصلی است. این شامل آموزش مستقیم به دانش آموزان در مورد استفاده از استراتژی های تفکر و همچنین فرصت هایی برای به کارگیری آنها در زمینه های معتبر است.
حل مسئله سازمانی
به منظور مدیریت مؤثر و اداره یک سازمان موفق، مدیریت سازمان باید کارکنان خود را راهنمایی کند و تکنیک های حل مسئله را توسعه دهد. یافتن راهحل مناسب برای مسائل را میتوان با پیروی از فرآیند چهار مرحلهای اساسی حل مسئله و روششناسی که در زیر بیان شده است، انجام داد:
(1)مشکل را تعریف کنید: واقعیت را از عقیده متمایز کنید؛ علل زمینه ای را مشخص کنید؛ برای اطلاعات با تمام افراد درگیر مشورت کنید؛ مشکل را به طور خاص بیان کنید؛ مشخص کنید چه استاندارد یا انتظاری نقض شده است؛ مشخص کنید که مشکل در کدام فرآیند نهفته است؛ از تلاش برای حل مشکل بدون داده خودداری کنید.
(2)راه حل های جایگزین ایجاد کنید: ارزیابی گزینه های جایگزین را در ابتدا به تعویق بیندازید؛ همه افراد درگیر در ایجاد گزینههای جایگزین را شامل شود؛ گزینه های سازگار با اهداف سازمانی را مشخص کنید؛ جایگزین های کوتاه مدت و بلند مدت را مشخص کنید؛ در مورد ایده های دیگران طوفان فکری کنید؛ به دنبال جایگزین هایی باشید که ممکن است مشکل را حل کند.
(3) ارزیابی و انتخاب یک جایگزین: ارزیابی جایگزین ها نسبت به یک استاندارد هدف - همه گزینه ها را بدون تعصب ارزیابی کنید؛ ارزیابی جایگزین ها نسبت به اهداف تعیین شده - نتایج اثبات شده و احتمالی را ارزیابی کنید؛ جایگزین انتخاب شده را به صراحت بیان کنید.
(4) پیاده سازی و پیگیری راه حل: برنامه ریزی و اجرای آزمون مقدماتی جایگزین انتخاب شده - بازخورد را از همه طرف های آسیب دیده جمع آوری کنید؛ به دنبال پذیرش یا اجماع همه کسانی باشید که تحت تأثیر قرار می گیرند؛ اقدامات و نظارت مستمر را ایجاد کنید؛ نتایج بلند مدت را بر اساس راه حل نهایی ارزیابی کنید.
حل مسئله و خود تنظیمی
حل یک مشکل پیچیده با استفاده از دانش به تنهایی دشوار است. این نیاز به انگیزه و تدبیر شخصی برای انجام این چالش و تداوم تا رسیدن به راه حل دارد. نظریه های کلاسیک حل مسئله بر نقش کشف یا روشنگری به عنوان انگیزه اولیه برای یادگیری تاکید کرده اند، اما تحقیقات معاصر مجموعه ای از باورهای انگیزشی مرتبط با کار و عملکرد را پیش بینی کرده است؛ مانند خودکارآمدی، انتظارات نتیجه، علاقه درونی و جهت گیری های هدف یادگیری.
مدلهای خودتنظیمی یادگیری و عملکرد، جنبههای فراشناختی، حرکتی و انگیزشی حل مسئله را در یک ساختار چرخهای ادغام کردهاند. سوال اساسی این بوده است که: چگونه این باورهای انگیزشی مرتبط با کار و عملکرد، تلاشهای حل مسئله را تحریک میکنند، و متقابلاً چگونه این باورها بر اساس نتایج تلاش های راه حل خود تنظیم شده اصلاح میشوند؟
خودتنظیمی حل مسئله در زمینههای غیررسمی، مانند یادگیری مبتنی بر مشکل، در نظر گرفته شده و تحقیق در مورد اهمیت باورهای انگیزشی و فرآیندهای خودتنظیمی مرتبط در توسعه مهارت حل مسئله در یادگیرندگان مورد بحث قرار گرفته است. از نظر تاریخی، محققان حل مسئله انسانی را در زمینه های یادگیری رسمی، مانند مسائل ریاضی، پازل های کلامی، یا بازی های حرکتی، مانند برج های هانوی، مطالعه کرده اند. این نوع مشکلات شامل یک کار کاملاً تعریف شده با یک راه حل دقیق، مانند جدول کلمات متقاطع است. معمولاً تمام اطلاعات لازم داده میشود، و شرایط مرزی راهحلها با دقت مشخص میشوند. علاوه بر تعریف روشن، مسائل رسمی توسط سازندگان آنها ساختاری جالب، چالش برانگیز و قابل حل دارند.
برای متخصص شدن در حل مسائل رسمی، فراگیران باید با محدودیت های تحمیلی زمینه های رسمی آشنا شوند و راهبردهای راه حلی را توسعه دهند که عملکرد را در آن زمینه ها بهینه می کند. از آنجایی که این مشکلات رسمی از قبل مشخص شدهاند، مهارتهای راهحل، مانند حساسیت به مشکل و تحلیل خود، مورد نیاز نیستند. علاوه بر این، از آنجایی که مسائل پیشبینی به گونهای طراحی شدهاند که جالب و قابل حل باشند، نسبت به مسائل غیررسمی، کمتر به منابع انگیزه غیرعلاقهای، مانند ادراک از کارآیی، انتظارات نتیجه و جهتگیریهای هدف، وابسته هستند.
متأسفانه، زمینههای رسمی بسیاری از فرآیندهایی را که برای حل مشکلات غیررسمی که در جریان فعالیت عادی انسان به وجود میآیند، از جمله پیشبینی مشکل، تنظیم زمینههای کاری بدون پایان، جستجوی اطلاعات لازم، توسعه سطوح بالای شایستگی رفتاری و منابع چندگانه انگیزه برای حفظ تلاش های راه حل بازگشتی و طولانی مدت را حذف میکنند. در زمینههای غیررسمی، یک فرد ممکن است نسبت به وجود مشکلی که به طور ضمنی یا ظریف است حساس نباشد. اغلب یک فرد تنها پس از وقوع پیامدهای نامطلوب از مشکلات غیررسمی آگاه می شود. پیشبینی مشکل برای پیمایش مشکلات روزانه در شرایطی که اغلب خوش خیم به نظر میرسند ضروری است. هنگام حل مشکلات در زمینههای غیررسمی، فراگیران باید بتوانند بهطور شناختی نتایج بالقوه دورههای عمل مختلف و رفتاری را پیشبینی کنند تا زمینه مشکل فوری را به زمینه مساعدتر بازسازی کنند، مانند جستجوی اطلاعاتی که از دست رفته است.
یادگیرندگان در زمینههای مشکل غیررسمی اغلب باید قبل از دستیابی به راهحل، از شرایط مرزی اولیه فراتر روند. در زمینههای غیررسمی، فراگیران اغلب از راهحلهای نمادین رسمی برای مشکلات اجتناب میکنند. در عوض، آنها از روشهای رفتاری کمتر شناختی به شیوهای بازگشتی استفاده میکنند. درجه بالایی از انگیزه برای حل مشکلات در زمینه های غیررسمی مورد نیاز است زیرا راه حل ها مستلزم تلاش های فیزیکی مکرر هستند. تلاشهای راهحل اغلب باید چندین بار تکرار شوند تا مهارتهای رفتاری لازم ایجاد شود. سطوح پایین این مهارت ها می تواند به تلاش های بازگشتی گسترده برای حل مشکل نیاز داشته باشد. به همین دلیل، افراد حرفه ای در انتخاب و استفاده از ابزارها آموزش و تمرین گسترده ای می بینند. با این حال، حتی تکنسین های ماهر نیز به ندرت مشکلات مختلف را صرفاً شناختی حل میکنند؛ در عوض به صورت رفتاری راه خود را از طریق این مشکل حل میکنند – راهحلهای مختلف را آزمایش میکنند تا زمانی که یک مورد جواب دهد.
در این زمینههای غیررسمی مشکل، تلاشهای فراگیران برای راهحل به پیشبینی فرد از نتایج استراتژی (انتظار نتیجه)، به شایستگی درک شده (یک باور خودکارآمدی)، یا به تمایل فرد برای سرمایهگذاری زمان و تلاش برای یادگیری مهارتهای جدید بستگی دارد (جهت گیری هدف یادگیری). علاقه ذاتی به دانستن جزئیات عملکرد ممکن است در فهرستی از انگیزه ها برای حل این مشکلات اثر گذار باشد.
در نهایت باید به این نکته اشاره کرد که با بسیاری از مشکلات غیررسمی، اغلب راه حل دقیقی وجود ندارد. درعوض، آنها مستلزم تعدیل مداوم رویکرد فرد در شرایط متغییر هستند. راه حل مشکل غیررسمی به شرایط متغیر و سایر عوامل زمینه ای بستگی دارد.
بنابراین، حل مسئله در زمینههای غیررسمی نیازمند تلاشهای رفتاری بازگشتی، نظارت دقیق بر خود و خود واکنشهای سازگارانه است. بیشتر کارهای حل مسئله شامل ترکیبی از خصوصیات رسمی و غیررسمی است. فقط رسمی ترین مسائل و غیر رسمی ترین آنها متمایز و کمتر محتمل هستند. دانشآموزانی که تلاشهای راهحل خود را تنظیم میکنند، در هر دو زمینه حل مسئله، اما به ویژه در زمینههای غیررسمی که سطوح بالایی از انگیزه و تدبیر مورد نیاز است، سود میبرند.
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
محمود دلیر عبدی نیا
روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
دانش آموخته دانشگاه تهران
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.