مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی

آسیب شناسی فراشناخت

پنجشنبه 6 دی 1403

مجله اینترنتی روان تنظیم

آسیب شناسی فراشناخت

در بسیاری از موقعیت ها، درگیر شدن فعالانه در فراشناخت ممکن است پیشرفت شناختی و بهزیستی ذهنی را بهبود بخشد. گاهی اوقات فراشناخت ممکن است پیشرفت شناختی و بهزیستی روانشناختی را کاهش دهد. فراشناخت گاهی اوقات ممکن است به طور فعال در عملکرد تکلیف تداخل ایجاد کند؛ هزینه‌های درگیر شدن در استراتژی‌های فراشناختی ممکن است تحت شرایط خاصی بیشتر از مزایای آن باشد؛ و قضاوت‌های فراشناختی یا احساساتی که شامل ارزیابی منفی از خود می‌شود، ممکن است از بهزیستی روان‌شناختی بکاهد.

اگرچه فراشناخت اغلب برای پیشرفت شناختی و بهزیستی ذهنی مفید است، اما باید در نظر داشت که ممکن است اثر معکوس نیز داشته باشد. برای محققان و مربیان مهم است که این جنبه منفی بالقوه فراشناخت را در نظر بگیرند.

سوالات ذیل در تکلیف با فراشناخت ضروری است: آیا ماهیت تکلیف به گونه ای است که فراشناخت می تواند در عملکرد تداخل ایجاد کند؟ آیا بار تقاضای شناختی مورد نیاز راهبرد فراشناختی در مقایسه با سودمندی بالقوه آن برای دستاوردهای شناختی، به طور نامتناسبی بزرگ است؟ آیا فراشناخت منجر به مقایسه غیر مفید خود با دیگران می شود؟ هنگامی که محققان و دست اندرکاران پیامدهای بالقوه یافته های تحقیق در تحقیقات فراشناخت را به مخاطبان درون و خارج از جامعه پژوهشی منتقل می کنند، باید همین ملاحظات را در نظر داشته باشند.

فراشناخت یک موضوع تحقیقاتی داغ است. از زمانی که این مفهوم برای اولین بار در دهه 1970 معرفی شد، تعداد زیادی مقاله و کتاب علمی به فراشناخت پرداخته اند و انواع رویکردهای روش شناختی در زیرشاخه های مختلف روانشناسی توسعه یافته و به کار گرفته شده است. فراشناخت همچنین به یک اصطلاح رایج در زبان روزمره تبدیل شده است و به طور مکرر در محیط های آموزشی استفاده می شود.

محققان معمولاً فراشناخت را متشکل از سه وجه می دانند. دانش فراشناختی به دانش و درک عمومی افراد از فرآیندهای شناختی مختلف، و توانایی‌ها و راهبردهای شناختی خود در مقابل توانایی‌ها و راهبردهای شناختی دیگران اشاره دارد. راهبردهای فراشناختی راهبردهای عمدی هستند که برای کنترل شناخت استفاده می شوند. تجارب فراشناختی احساسات، قضاوت‌ها و دانش ویژه تکلیف هستند که منعکس‌کننده آن چیزی هستند که فرد از آن آگاه است و در طول انجام تکلیف احساس می‌کند (افکلیدس، 2008).

به نظر می‌رسد پژوهش فراشناخت اغلب به این موضوع مربوط می‌شود که مردم باید چه تکلیفی را انجام دهند یا نباید انجام دهند. اکثر تحقیقات فراشناخت توجه بیشتری به مزایای بالقوه فراشناخت نسبت به معایب بالقوه آن دارند.   فراشناخت گاهی برای پیشرفت شناختی و بهزیستی روان‌شناختی مفید نیست. آگاهی از جنبه‌های منفی بالقوه فراشناخت ضروری است.

تمرکز اصلی بر راهبردهای فراشناختی است، که اغلب جنبه ای است که با انتخاب آگاهانه مرتبط است. بکارگیری یک استراتژی فراشناختی اغلب مستلزم فعال کردن دانش فراشناختی و تجربه احساسات فراشناختی است.

فراشناخت برای نظارت و کنترل فعالیت های شناختی در حال انجام است (نلسون و نارنز، 1990). فراشناخت به عنوان یک موضوع تحقیقاتی به حوزه های متعدد روانشناسی از جمله روانشناسی رشدی، شخصیتی، اجتماعی، بالینی و پزشکی قانونی گسترش یافته است. بنابراین، به یک موضوع بین رشته ای تبدیل شده است (کوریات، 2002، 2007).

فراشناخت ایده چیزی است که فرد باید برای آن تلاش کند؛ هدفی وجود دارد که باید با بکارگیری راهبردها یا دانش فراشناختی به آن دست یابد.

موفقیت شناختی به این بستگی دارد که فرد چقدر یاد می‌گیرد یا به یاد می‌آورد، چقدر خوب مشکلات را حل می‌کند، تا چه حد می‌تواند تصمیمات منطقی بگیرد و منطقی استدلال کند و غیره. فراشناخت با کمک به فرد در استفاده از بهترین راهبردهای شناختی و فراشناختی در موقعیت معین می تواند در پیشرفت شناختی نقش داشته باشد.

در بهزیستی روانشناختی، برخی از تعاریف بهزیستی بر شادی، رضایت از زندگی و عاطفه مثبت تمرکز دارند؛ برخی بر عدم وجود پریشانی و اختلال عملکرد؛ و برخی دیگر بر تعادل بین چالش ها و منابع فردی. فراشناخت حداقل از دو طریق می‌تواند بر بهزیستی تأثیر بگذارد. یکی از طریق تأثیر آن بر پیشرفت شناختی است. این در مواردی اتفاق می افتد که فعالیت فراشناختی پیشرفت شناختی را بهبود می بخشد و در نتیجه منجر به تجربیات مثبت می شود. به عنوان مثال، استفاده از راهبردهای فراشناختی ممکن است به دانش آموز کمک کند تا نمره بالاتری کسب کند، که باعث خوشحالی دانش آموز می شود.

مورد دیگر از طریق تجربه ذهنی خود فعالیت فراشناختی به عنوان خوشایند یا ناخوشایند است که می تواند به طور مستقیم بر خلق و خو و بهزیستی فعلی فرد تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، احساس قوی از درک یک متن را می توان مثبت تجربه کرد. یک احساس متضاد درک کم می تواند به عنوان منفی تجربه شود.

فراشناخت معمولا مفید است

ایده‌آل هنجاری افزایش آگاهی فراشناختی است. به عنوان مثال، برنامه های آموزشی الهام گرفته از ادبیات فراشناخت اغلب معلمان را تشویق می کنند تا آگاهی و توانایی های فراشناختی دانش آموزان را برای بهبود یادگیری یا مهارت های اجتماعی و بهزیستی روانشناختی افزایش دهند. اهمیت آگاهی فراشناختی همچنین در ادبیات بالینی در مورد درمان فراشناختی برجسته شده است که نقش آگاهی فراشناختی بیماران از الگوهای شناختی ناکارآمد - همراه با کسب راهبردهای فراشناختی جایگزین - را در بهبودی از بیماری روانی بر عهده می گیرد. ضرورت اخلاقی متخصصان پزشکی برای تفکر درباره تفکر به منظور جلوگیری از خطاهای تشخیصی نیز از فعالیت فراشناختی سودمند است. فعال بودن فراشناختی می تواند شامل آگاهی از باورها و دانش فراشناختی و به کارگیری فعال راهبردهای فراشناختی باشد.

با افزایش محبوبیت فراشناخت در رشته های روانشناسی، تأثیر این فرض هنجاری به همان نسبت گسترش یافته است. حتی زمانی که محققان در مورد مفید بودن فراشناخت اظهار نظر نمی کنند، اغلب از یافته های تجربی برای استدلال در مورد اثرات مفید آن استفاده می شود. این همچنین فراتر از جامعه تحقیقاتی است. به عنوان مثال، اصطلاح فراشناخت اغلب توسط معلمان و رهبران مدارس استفاده می شود، جایی که کودکان 6 تا 7 ساله تشویق می شوند که آن را در یادگیری خود به کار ببرند. این فرض رایج که فراشناخت سودمند است، حداقل تا حدی می تواند به عنوان پیامد رابطه نزدیک آن با خودتنظیمی درک شود. بنابراین، مزایای فراشناخت را می توان از ادبیاتی استنباط کرد که در مورد مزایای نیروی اراده بحث کرده است، حتی در زمینه های فراتر از آموزش.

فراشناخت می تواند ناسودمند باشد

همچنین نمونه هایی از تحقیقات وجود دارد که نشان می دهد چگونه فراشناخت گاهی اوقات می تواند مفید نباشد. از آنجایی که چنین یافته های تحقیقاتی ممکن است راهنمایی هایی را در مورد اینکه چه زمانی باید فعالیت فراشناختی را تشویق یا منع کرد، ارائه دهد؛ مهم است که آنها هم به محققان و هم به پزشکان اطلاع داده شوند. با این حال، به ندرت به چنین یافته هایی در ادبیات فراشناخت اهمیت زیادی داده می شود. یک دلیل می تواند این باشد که برخی از این تحقیقات تحت عنوان «فراشناخت» انجام نشده است، حتی زمانی که به وضوح به پدیده های فراشناختی می پردازد. بنابراین، این یافته ها به ندرت به طور مشترک مورد بحث قرار می گیرند.

دلیل دیگر می تواند این باشد که عقیده رایج این است که در مجموع، معایب بالقوه فراشناخت اهمیت کمتری دارد، زیرا معمولاً مزایای آن غلبه دارد. با این حال، معایب فراشناخت همچنان ممکن است مهم باشد. فراشناخت گاهی اوقات نمی‌تواند برای موفقیت شناختی و بهزیستی روان‌شناختی مفید باشد - یا حتی ممکن است کاملاً بی‌فایده باشد. فراشناخت ممکن است به طور فعال در عملکرد تکلیف تداخل داشته باشد؛ هزینه های درگیر شدن در استراتژی های فراشناختی ممکن است بیشتر از منافع آن باشد؛ و قضاوت‌های فراشناختی یا احساساتی که شامل ارزیابی منفی از خود می‌شود، ممکن است از بهزیستی روان‌شناختی بکاهد.

فراشناخت ممکن است به طور فعال با عملکرد تکلیف مداخله کند

در برخی شرایط، اشکال خاصی از فراشناخت ممکن است به طور فعال در عملکرد تکلیف تداخل ایجاد کند. یک مثال، بیان همزمان تجربیات فراشناختی است. شواهد تجربی وجود دارد که نشان می‌دهد بیان کلامی همزمان تجربیات فراشناختی می‌تواند عملکرد را، حداقل در مورد احساسات «شهودی» مبتنی بر تجربه، مختل کند. تأثیر منفی کلامی بر عملکرد تکلیف شناختی معمولاً به عنوان "سایه افکنی کلامی" نامیده می شود. تحت الشعاع قرار دادن کلامی بر حسب اختلاف بین برچسب‌های کلامی و ویژگی‌های تجربه ادراکی، تغییر پردازش از پردازش کلی به پردازش موقعیتی و خاص، و تغییر معیار به سمت پاسخ‌دهی محافظه‌کارانه‌تر توضیح داده شده است. در مقابل، دیگران نشان داده اند که بیان کلامی در برخی موقعیت ها می تواند مفید باشد و عملکرد را بهبود بخشد. البته همه شفاهی ها شامل فراشناخت نیستند. این به مواردی محدود می شود که در آن فرد سعی می کند جنبه ای از یک فرآیند شناختی یا نتیجه آن را به صورت کلامی بیان کند. نمونه ها شامل توصیف تجربیات حسی، حل مسئله، و ترجیحات ذهنی است.

یک خط استدلال متفاوت که نشان می‌دهد توجه به تجربیات فراشناختی همیشه مفید نیست، از تحقیقات در مورد بی‌ذهنی ناشی می‌شود. به‌طور ساده، بی‌ذهنی برعکس یا فقدان ذهن‌آگاهی است. بی‌ذهنی به‌عنوان فقدان توجه یا حضور که منجر به یا ناشی از کاربرد خودکار دانش موجود می‌شود تعریف می شود. بنابراین، با انعطاف ناپذیری شناختی مشخص می شود. بی‌ذهنی با پردازش خودکار و ناخودآگاه یا آنچه که با تفکر سیستم سریع، خودکار/غیرقابل کنترل، بدون زحمت، تداعی‌کننده، ضمنی و دارای بار هیجانی مشخص می‌شود بیان می شود. در حالی که برخی بی‌ذهنی را حالتی می‌دانند که باید از آن اجتناب کرد، برخی دیگر استدلال کرده‌اند که بی‌ذهنی ممکن است گاهی مفید باشد. به عنوان مثال، تصمیمات پیچیده ای که عمدتاً دانش ضمنی/ناخودآگاه را در بر می گیرد، ممکن است به بهترین وجه بدون فکر گرفته شود.

ذهن آگاهی را می توان به عنوان شکلی از فراشناخت در نظر گرفت. بنابراین، به همان صورتی که بی‌ذهنی گاهی اوقات می‌تواند مفید باشد، انتخاب عدم اجرای یک استراتژی فراشناختی یا نادیده گرفتن یک تجربه فراشناختی می‌تواند گاهی اوقات به عملکرد شناختی کمک کند.

مثال سوم اعتماد بیش از حد است. افرادی که عملکردشان در وظایف مختلف آزمایشگاهی و دنیای واقعی در چارک پایینی قرار می‌گیرد، تمایل دارند عملکرد خود را نسبت به افرادی که عملکرد بهتری دارند، بیش از حد ارزیابی کنند. به نظر می‌رسد که همان کاستی‌هایی که منجر به عملکرد پایین می‌شوند، تشخیص اشتباه افراد با عملکرد پایین را ایجاد می‌کند.

می توان استدلال کرد که در مواردی که یادگیری و بهبود بعید است رخ دهد، اعتماد به نفس بیش از حد ممکن است برای تصویر و خلق و خوی فرد مفید باشد. با این حال، این ممکن است نشان دهنده تمام حقیقت نباشد. حتی زمانی که یادگیری بعید است، ممکن است جنبه های منفی بالقوه برای اعتماد به نفس بیش از حد وجود داشته باشد. به عنوان مثال، کسی که توانایی های خود را بیش از حد ارزیابی می کند، ممکن است منابع شناختی خود را به روشی غیربهینه سرمایه گذاری کند. علاوه بر این، انتظارات غیر واقعی از خود که برآورده نمی شود ممکن است باعث ناراحتی شود. بنابراین، تصور اثرات منفی بلندمدت بالقوه اعتماد بیش از حد دشوار نیست.

ممکن است هزینه‌های درگیر شدن در استراتژی‌های فراشناختی از مزایای آن بیشتر باشد

راهبردهای فراشناختی یا تلاش های عمدی افراد برای کنترل شناخت با به کارگیری مهارت های مختلف آموخته شده است. به عنوان مثال، درک مطلب کافی ممکن است مستلزم این باشد که فرد بتواند سرعت خواندن خود را با پیچیدگی متن تطبیق دهد، و اگر درک مطلب پایین است، به عقب برگردد و کلمات یا جملات دشوار را تکرار کند. راهبردهای فراشناختی عموماً هم در یادگیری دانش‌آموز و هم در سایر موقعیت‌های شناختی مهم دیده می‌شوند. در روانشناسی بالینی، راهبردهای فراشناختی به نظارت و کنترل افکار مربوط به یک اختلال روانی اشاره دارد. اختلال روانی شامل الگوهای فکری آموخته شده و ناسالم است که به مشکل کمک می کند و راهبردهای فراشناختی رفتارهای آموخته شده ای هستند که برای شکستن این الگوهای فکری ناسالم استفاده می شوند.

بیمار مبتلا به اضطراب فراگیر را تصور کنید. راهبردهای فراشناختی خاصی می توانند به این وضعیت کمک کنند. اینها شامل نظارت مداوم بر افکار و تهدیدها، سرکوب افکار و بررسی رفتار می شود. راهبردهای فراشناختی درمانی ممکن است شامل پیگیری زمان صرف شده برای بررسی اجباری، و اولویت‌بندی و برنامه‌ریزی پیش‌رو بدون سخت‌گیری باشد. موارد فوق الذکر از بیان کلامی و بی فکری نشان می دهد که چگونه هزینه های خاص درگیر شدن در اشکال خاصی از استراتژی های فراشناختی در موارد خاص ممکن است بیشتر از مزایای آن باشد. علاوه بر این، درگیر شدن در راهبردهای فراشناختی ممکن است هزینه کلی تری داشته باشد: استفاده عمدی از یک استراتژی فراشناختی می تواند زمان و منابع شناختی نیاز داشته باشد. راهبردهای فراشناختی باید از طریق آموزش صریح یا به طور ضمنی از طریق تجربیات روزمره آموخته شوند. این مورد هم برای آن دسته از راهبردهایی است که به وظایف صرفاً شناختی مانند خواندن یا حل مسئله می پردازند و هم برای استراتژی هایی که هدفشان بهبود سلامت روان است. اگرچه یک استراتژی می‌تواند تا حد زیادی با تمرین گسترده خودکار شود، اجرای بیشتر استراتژی‌ها احتمالاً به درجاتی از ابتکار عمل یا تلاش نیاز دارد.

در بسیاری از موارد، استفاده از راهبردهای فراشناختی ممکن است به وضوح مفید باشد و عملکرد شناختی و/یا بهزیستی را بهبود بخشد. با این حال، در مواردی که اینطور نیست، پیش بردن یک تکلیف شناختی بدون به کارگیری یک استراتژی فراشناختی پرتلاش می‌تواند به بهزیستی ذهنی بالاتری منجر شود، صرفاً به این دلیل که فشار یا طلب کمتری خواهد داشت. به عنوان مثال، اگر خواندن یک رمان بخشی از الزامات دوره زبان انگلیسی دانش آموز باشد، یک استراتژی آگاهانه برای نظارت بر درک مطلب فرد در طول خواندن احتمال دارد که درک مطلب را افزایش ندهد، و در عین حال به خوبی می تواند بهزیستی را کاهش دهد.

در چنین مواردی، می توان استدلال کرد که تشویق افراد به کسب و استفاده از راهبردهای فراشناختی همیشه مفید نخواهد بود. این ایده که هزینه درگیر شدن در راهبردهای فراشناختی ممکن است بیشتر از مزایای آن باشد، شباهت هایی با مفهوم عقلانیت محدود در تصمیم گیری دارد. قضاوت‌های فراشناختی یا احساساتی که شامل یک خودارزیابی منفی می‌شوند، ممکن است بهزیستی روانی را کاهش دهند. باورهای فراشناختی (یعنی شکلی از دانش فراشناختی) ممکن است به ارزیابی فرد از توانایی ها و ارزش شخصی خود منجر شود. به عنوان مثال، یک فرد، وقتی صحبت از برخی توانایی‌های شناختی به میان می‌آید،  ممکن است - به درستی یا نادرست - تصور کند که نسبت به سایر افراد توانایی/استعداد کمتری دارد. این به نوبه خود می تواند عزت نفس و خودکارآمدی فرد را کاهش دهد و در نتیجه انگیزه آنها را برای تلاش برای انجام بهترین تکلیف در یک تکلیف شناختی خاص کاهش دهد.

اعتقاد به اینکه دیگران در یک زمینه خاص استعداد یا توانایی بیشتری نسبت به فرد دارند می تواند تأثیر مشابهی داشته باشد. باورهای فراشناختی همچنین می‌توانند به شکل ایده‌هایی در مورد اینکه فرد در حالت ایده‌آل چگونه باید باشد یا رفتار کند باشند. به عنوان مثال، یک دانش‌آموز دبیرستانی به اشتباه می‌تواند باور کند که در حالت ایده‌آل باید تمام تعاریف اصلی یک موضوع خاص را از حفظ یاد بگیرد. تا جایی که چنین باورهایی نمایانگر دیدگاه های تحریف شده یا اغراق آمیز از واقعیت هستند، ممکن است مانع انطباق موفقیت آمیز شوند. اصولاً این ممکن است هم پیشرفت شناختی و هم بهزیستی روانی را مختل کند. به عنوان مثال، باور اشتباه دانش آموز در مثال قبلی ما ممکن است استرس را افزایش دهد و انگیزه را کاهش دهد، که می تواند موفقیت دانش آموز در امتحان را مختل کند و بهزیستی را کاهش دهد.

هر جنبه ای از فراشناخت در اصل می تواند به طور خودکار یا داوطلبانه فعال شود

دانش فراشناختی از خودمان (به عنوان مثال، "من در آزمون ها ناتوان هستم") می تواند به طور غیرارادی فعال شود. در عین حال، ما می‌توانیم عمداً انتخاب کنیم که همان دانش را بازیابی و تأمل کنیم. به طور مشابه، حتی اگر یک تجربه فراشناختی (مثلاً اعتماد به نفس) گاهی اوقات بدون توجه به قصد آگاهانه فرد رخ دهد، ما می توانیم تا حدی تصمیم بگیریم که به چنین تجربیاتی توجه کنیم یا آنها را نادیده بگیریم. استفاده از راهبردهای فراشناختی (مثلاً توجه به میزان درک یک متن) را می توان ناشی از یک قصد آگاهانه دانست. با این حال، استفاده از یک راهبرد فراشناختی (مثلاً در صورت پایین بودن درک مطلب، کندتر خواندن) نیز می تواند تا حد زیادی خودتکلیف باشد. بنابراین، ماهیت داوطلبانه فراشناخت در درجه اول به فعال شدن دانش فراشناختی، تصمیم به توجه به احساسات فراشناختی و استفاده عمدی از راهبردهای فراشناختی مربوط می شود.

سخن پایانی

فراشناخت بخشی طبیعی از عملکرد شناختی است. با این حال، ما می‌توانیم انتخاب کنیم که آیا استراتژی‌های فراشناختی خاصی را اعمال کنیم، به احساسات فراشناختی توجه کنیم یا دانش فراشناختی را تأمل کنیم. در محیط‌های مختلف بالینی و آموزشی، این اغلب تشویق می‌شود. در اینجا، فراشناخت به چیزی بیش از تجربه فعالیت فراشناختی طبیعی اشاره دارد. افزایش تمرکز بر فراشناخت را شاید بتوان با فرهنگ عمومی‌تر خودیاری درمانی مرتبط دانست.

با این وجود فراشناخت هنوز بطور کامل شناخته نشده است و می تواند آسیب های شناختی و بهزیستی داشته باشد. استنباط من این است که آسیب های فراشناختی به درک و کاربرد آن از جانب محقق یا مربی بستگی دارد. پرورش فراشناخت باید در موقعیت مناسب، در فرد مناسب، با روش مناسب، و از طرف محقق یا مربی مناسب صورت گیرد تا آسیب احتمالی آن کاهش یابد.

 

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی

محمود دلیر عبدی نیا

روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی

دانش آموخته دانشگاه تهران

لطفا نظرات و پیشنهادات خود را از طریق بخش نظرات مجله اینترنتی روان تنظیم و یا از طریق ایمیل برای ما ارسال کنید.

استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.