روانشناسی تربیتی شناختی – دیدگاه شناختی اجتماعی – آموزش علوم اجتماعی
آموزش کارامد و اثر بخش در علوم اجتماعی
دیدگاه شناختی اجتماعی
نظریه شناختی اجتماعی (SCT) یک نظریه یادگیری مبتنی بر این ایده است که افراد با الگوگیری از دیگران یاد می گیرند. رفتارهای آموخته شده می تواند محور شخصیت فرد باشد. در حالی که روانشناسان اجتماعی موافقند که محیطی که فرد در آن رشد می کند به رفتار کمک می کند، فرد و نحوه پردازش و شناخت او به همان اندازه مهم است. محیط، رفتار و شناخت همه به عنوان عوامل اصلی در تأثیرگذاری بر توسعه در یک رابطه سه گانه متقابل قرار دارند.
توانایی انسان در دیدگاه شناختی اجتماعی
چهار قابلیت اصلی بهعنوان پایههای مهم نظریه شناخت اجتماعی مطرح میشوند: قابلیت نمادسازی، قابلیت خودتنظیمی، قابلیت خود تاملی، و قابلیت جانشینی.
قابلیت نمادسازی: افراد نه تنها تحت تأثیر تجربه مستقیم، بلکه رویدادهای غیرمستقیم نیز قرار دارند. به جای یادگیری صرف از طریق فرآیندهای آزمون و خطا، انسان ها قادرند به صورت نمادین وقایع منتقل شده در پیام ها را درک کنند، راه حل های ممکن را بسازند و نتایج پیش بینی شده را ارزیابی کنند. برای مثال، مردم مطالعه می کنند تا درباره تاریخ بیاموزند و می توانند از رویدادهای گذشته برای در نظر گرفتن رویدادهای جاری استفاده کنند.
قابلیت خودتنظیمی: افراد می توانند نیات و رفتارهای خود را خودشان تنظیم کنند. خود تنظیمی بر هر دو سیستم بازخورد منفی و مثبت متکی است، که در آن کاهش اختلاف و تولید اختلاف نقش دارند. به این معنا که افراد با تعیین اهداف چالش برانگیز و سپس تلاش برای تحقق آنها به طور فعال انگیزش یافته و هدایت می شوند. با انجام این کار، افراد مهارت ها، منابع و خودکارآمدی به دست می آورند.
قابلیت خود تاملی: افراد می توانند افکار و اعمال خود را به تنهایی ارزیابی کنند که به عنوان یکی دیگر از ویژگی های بارز انسان شناخته می شود. افراد با بررسی کفایت و سلامت افکار خود از طریق روشهای فعال، گوناگون، اجتماعی یا منطقی، می توانند ایده های جدیدی تولید کنند، افکار خود را تنظیم کنند و بر اساس آن اقداماتی انجام دهند.
قابلیت جانشینی: افراد می توانند مهارت ها و دانش را از طریق مشاهده اعمال و پیامدهای دیگران به دست آورند، که همچنین به آنها کمک می کند تا نسبت به فعالیت های خود بینش پیدا کنند. از مطالعات خود، بندورا به این نتیجه رسید که بسیاری از اطلاعاتی که در زندگی ما با آن مواجه می شویم، از رسانه های جمعی به جای فرآیند آزمون و خطا ناشی می شود (بندورا، 2002).
تدریس کارامد و اثر بخش در علوم اجتماعی
تحقیقات در مورد تدریس علوم اجتماعی (شامل مطالعات اجتماعی، تاریخ، جغرافیا، اقتصاد، مطالعات کلاسیک و سایر علوم اجتماعی) نشان داده شده است که تأثیر مثبتی بر طیفی از نتایج مطلوب دانش آموزان دارد: پیامدهای شناختی، مهارتی، مشارکتی و عاطفی. آموزش در علوم اجتماعی نقش مهمی در توسعه حس هویت دانش آموزان و تأثیرگذاری بر روش هایی دارد که از طریق آنها درک، مشارکت و همکاری در جوامع محلی، ملی و جهانی دارند. اصول آموزش کارامد و اثر بخش از دیدگاه شناختی اجتماعی در تعامل با تدریس کارامد و اثر بخش در علوم اجتماعی نتایج مثبتی را ایجاد کرده اند.
در حالی که این یافته ها به طور کلی با اصول آموزش کارامد و اثر بخش در هر موضوعی مرتبط است، سودمندی خاص آنها از منشأ آنها در دیدگاه شناختی اجتماعی از علوم اجتماعی ناشی می شود. دانش محتوای معلم در علوم اجتماعی خاص برای موفقیت بسیار مهم است، اما تمرکز بر چگونگی تدریس موثر در سراسر علوم اجتماعی قرار دارد. تدریس به عنوان تحقیق به مدلی از تحقیق مربوط می شود که می تواند به معلمان کمک کند تا راهبردهای مبتنی بر تحقیق را به شیوه هایی که پاسخگوی گروه های متنوع یادگیرندگان خودشان باشد، به کار گیرند.
این مدل همچنین مهم است زیرا می تواند خطری را که شیوه های تدریس ممکن است اثرات منفی ناخواسته ای بر دانش آموزان داشته باشد، کاهش دهد. این مقاله در درجه اول برای کسانی است که در زمینه آموزش و یادگیری در علوم اجتماعی فعالیت می کنند، اما باید برای کسانی که علاقه مند به کمک به یادگیری دانش آموزان بطور کلی هستند نیز مفید باشد. ترکیب بهترین شواهد که می توان بر اساس آن مواردی از آموزش کارامد و اثر بخش را ارائه کند که اصول را در موضوعات علوم اجتماعی زنده میکند.
دیدگاه شناختی اجتماعی به طیف وسیعی از نتایج مربوط می شود:
شناسایی دانش قبلی
اگر قرار است ارزش زمان یادگیری به حداکثر برسد، مهم است که بر آنچه دانشآموزان قبلاً میدانند و درک میکنند، تکیه کنیم. یادگیرندگان اطلاعات جدید را با ارتباط دادن آن با مفاهیم و ایده های ذخیره شده در حافظه بلندمدت خود و از طریق فرآیند پیچیده انتخاب، مرتب سازی و ادغام آن با دانش قبلی، درک می کنند. برای حمایت از این فرآیند معناسازی، معلمان باید دانشهای قبلی و گروههای خاص دانشآموزان را شناسایی و درک کنند. با تمایز یادگیری جدید از یادگیری موجود، معلمان از درک هایی که می تواند به عنوان منبعی برای یادگیری بیشتر استفاده شود و همچنین سوءتفاهم هایی که می تواند مانع یادگیری بیشتر شود، آگاه می شوند.
آموزش و منابع آموزشی در جهت نتایج مطلوب
معلمان کارامد و اثر بخش با دقت و عمد فعالیتها و منابع آموزشی را برای حمایت از دانشآموزان در دستیابی به نتایج مطلوب تراز میکنند. فعالیتهایی که دانشآموزان با آنها مواجه میشوند با آنچه که قرار است یاد بگیرند همسو میشوند تا تأثیر مهمی بر موفقیت آنها داشته باشد. مشخص شده است که همسویی فعالیت ها و منابع برای نتایج مختلف علوم اجتماعی، از جمله توسعه دانش مفهومی، تغییر نگرش ها و رفتارها، و توسعه مهارت های اجتماعی مهم است. آنچه دانش آموزان می آموزند نیز تحت تأثیر زبان، گفتمان و رویکرد مورد استفاده معلمشان است. به طور مشابه، فعالیتهای یادگیری که ارزش همکاری را نشان میدهند، احتمالاً بر دیدگاه دانشآموزان در مورد همکاری فراتر از کلاس تأثیر میگذارند.
بازبینی و خود تاملی یادگیری
دانشآموزان به فرصتهای مرتبط و کافی برای بازبینی و خود تاملی یادگیری از طریق فعالیتهای متنوعی نیاز دارند که آن یادگیری را در حافظه شان جاسازی کند. تعداد و زمان تجارب یادگیری هر دو بسیار مهم هستند. احتمال یادگیری و یادآوری ایدهها و مفاهیم جدید توسط دانشآموزان زمانی افزایش مییابد که چندین بار متوالی با آن ایدهها مواجه شوند. وقتی ایدهها یا مفاهیم مهم جدید معرفی میشوند، دانشآموزان برای اینکه ایدهها یا مفاهیم مهم را بخشی از حافظه بلندمدت خود سازند، باید بهطور مکرر و شدید با آن ایدهها یا مفاهیم مواجه شوند. همچنین، دادن فرصتهای متعدد به دانشآموزان برای تمرین، از توسعه انواع دیگر نتایج - مهارتها و شایستگیهایی مانند ساختن تعمیمها، تعامل اجتماعی و مشارکت کارامد و اثر بخش در گروهها پشتیبانی میکند. برای ارائه فرصتهای متعدد، معلمان باید یادگیری را در اولویت قرار دهند و احتمالاً پوشش را کاهش دهند - تمرکز باید روی مهمترین ایدهها و فرآیندها باشد. مرور مجدد یادگیری با تکرار یکسان نیست. در حالی که تکرار کاربردهای خود را دارد، تنها ارائه تجربه یکسان به دانش آموزان در چندین موقعیت کافی نیست. در عوض، دانش آموزان به فرصت هایی برای تمرین و به کارگیری یادگیری (همسو با اهداف برنامه درسی) در فعالیت های مختلف نیاز دارند. هنگامی که آنها یک یادگیری را در موقعیتهای مختلف بازبینی میکنند، بهتر میتوانند بین تجربیات تمایز قائل شوند و از این رو یادگیری را به خاطر بسپارند.
کاربرد محتوا و تجربیات مرتبط
معلمان کارامد و اثر بخش دانش آموزان را تشویق می کنند تا از تجربیات خود به عنوان نقطه مقایسه در هنگام یادگیری تجربیات دیگران در زمان ها، مکان ها و فرهنگ های مختلف استفاده کنند. گنجاندن دانش و تجربیات فرهنگی خود دانشآموزان در محتوای یادگیری، نقطه مقایسه مفیدی برای آنها فراهم میکند، و اتصال به آنچه برای دانشآموزان آشناست، دسترسی به یادگیری جدید را برای آنها آسانتر میکند. همچنین تداوم بین تجربیات خانه و مدرسه را فراهم می کند که برای یادگیری مهم است.
تداوم زمانی تقویت میشود که یادگیری مبتنی بر محتوایی باشد که دانشآموزان آن را مرتبط میدانند و به تجربیات، تخصص و علایق خانوادهشان مرتبط میشود. با این حال، این بدان معنا نیست که یادگیری همیشه باید با تجربه دانش آموزان شروع شود - گاهی اوقات می توان این ارتباطات را متعاقبا ایجاد کرد. علاوه بر این، یادگیری همیشه به کاربرد آشکار و عملی در زندگی فعلی یا آینده دانشآموزان نیاز ندارد – میتواند صرفاً به این دلیل که کنجکاوی را برمیانگیزد یا علاقه ایجاد میکند، مرتبط باشد. معلمان در تلاش خود برای اتصال یادگیری به زندگی دانشآموزان، باید مراقب باشند که اطلاعات شخصی یا خانوادگی را به گونهای که دانشآموزان ممکن است نامناسب یا مزاحم بدانند، بررسی نکنند.
اطمینان از محتوا و و تجربیات فراگیر
معلمان کارامد و اثر بخش از زبانی استفاده می کنند که شامل همه یادگیرندگان و تجربیات آنها باشد، منابعی را انتخاب می کنند که تنوع را قابل مشاهده می کند و از بازنمایی های جانبدارانه و کلیشه ای اجتناب می کنند. درک دانشآموز از ایدهها و فرآیندهای علوم اجتماعی زمانی افزایش مییابد که زبان و منابع کلاس درس تنوع را قابل مشاهده کنند. برعکس، اگر زبان و منابع تنوع را نادیده بگیرند، دانشآموزان احتمالاً نگرشها و درکهای مغرضانهای پیدا میکنند. این بدان معنا نیست که هر منبع فردی باید معیار تنوع را برآورده کند. بلکه منابع مختلف مورد استفاده در یک دنباله یا واحد کار باید در مجموع دیدگاه های متنوعی را ارائه دهند. به همین ترتیب، استفاده از اصطلاح «محتوا و تجربیات فراگیر» به این معنا نیست که همه نظرات و دیدگاهها باید بهطور غیرانتقادی پذیرفته شوند و بهعنوان یکسان ارزشمند تلقی شوند. بلکه باید از دیدگاه ها و تجربیات متنوع برای ترویج بحث و گفتگو استفاده کرد.
برقراری یادگیری اجتماعی مولد
یادگیری دانش آموز از طریق تعامل محترمانه و سازنده معلم - دانش آموز و دانش آموز - دانش آموز ترویج می شود. تعامل محترمانه بستری را برای یادگیری و جوامع یادگیری فراهم میکند، جایی که معلمان و دانشآموزان احساس تعلق دارند و جایی که با یکدیگر و از یکدیگر یاد میگیرند. وقتی معلمان از طریق تعامل با دانش آموزان، به طور مداوم بر یادگیری تمرکز می کنند، روابط سازنده هستند.
تعامل یادگیری اجتماعی مولد نه تنها از نتایج شناختی پشتیبانی می کند، همچنین برای پیامدهای انگیزشی، عاطفی و مشارکتی بسیار مهم هستند و به طور مثبت بر هویت دانش آموزان تأثیر می گذارند. تحقیقات نشان میدهد که تشویق روابط فراگیر بین دانشآموزان نیز مهم است، زیرا میزان احساس مشارکت یا طرد شدن دانشآموزان بر سایر یادگیریها تأثیر دارد. همچنین خطر حمایت معلم را که به طور ناخواسته تأثیر منفی بر روابط بین دانش آموزان با نیازهای ویژه و همسالان آنها دارد، برجسته می کند.
ترویج گفتگو و تعامل دانش آموزان
معلمان کارامد و اثر بخش توانایی گفتگو با یکدیگر را در دانش آموزان ایجاد می کنند تا بتوانند به کارامدی، تجربیات و دیدگاه های مختلف اعضای گروه دسترسی داشته باشند. دانش آموزان درک و قابلیت های خود را از طریق بحث با همسالان خود توسعه می دهند - اما تنها در صورتی که مهارت های گفت و گو و همکاری گروهی لازم را داشته باشند.
آموزش صریح و مدل سازی این مهارت ها و بازخورد بسیار مهم است. مشارکت دادن دانش آموزان در ایجاد هنجارهای کار گروهی می تواند منجر به بهبود عملکرد گروه و مشارکت بیشتر در گفتگو شود. طراحی وظایف گروهی بر تعاملات دانش آموز تأثیر می گذارد. کارهایی که فقط می توانند به صورت مشترک انجام شوند، به احتمال زیاد منجر به گفتگو و یادگیری با کیفیت می شوند تا کارهای معمولی که دانش آموزان می توانند به راحتی آنها را به تنهایی انجام دهند.
از نظر دانش، نگرش، کارآمدی، مشارکت، و کیفیت بالا، بحث کل کلاس نیز می تواند تأثیر قابل توجهی بر یادگیری دانش آموزان داشته باشد. بحث کل کلاس دانش آموزان را قادر می سازد تا علوم اجتماعی را در عمل تجربه کنند. از طریق آن، آنها مهارت ها و تمایلاتی را توسعه می دهند که برای مشارکت آینده آنها به عنوان شهروند کلیدی است. اما بحث مستلزم هدایت ماهرانه ای است تا اطمینان حاصل شود که تصورات غلط نادیده گرفته نمی شوند.
استفاده معلمان از عبارات کارامد و اثر بخش در کنار سؤالات کارامد و اثر بخش مهم است. اظهارات معلم که به عنوان مثال تصدیق می کند، خلاصه می کند، منعکس می کند یا علاقه به سخنرانی دانش آموز را نشان می دهد (مثلاً "من علاقه مندم در مورد آن بیشتر بشنوم" یا "شما پیشنهاد می کنید سه موضوع اصلی وجود دارد") می تواند کیفیت بالای گفتگو را ارتقا دهد. سؤالات جایگاه مهمی در تدریس دارند، اما وقتی صحبت از ارتقای کیفیت گفت وگو می شود، تعداد کمتر و کارامد تر سوالات می تواند بهتر باشد.
به اشتراک گذاشتن کنترل با دانشآموزان
رویکردهایی که عمداً به دانش آموزان قدرت منترل می دهند تا در مورد یادگیری خود تصمیم بگیرند، مشارکت و مالکیت یادگیری را تشویق می کنند. اشتراکگذاری قدرت کنترل به معنای دادن اختیار عمدی به دانشآموزان برای تصمیمگیری درباره فرآیندها و محتوا است. وقتی دانشآموزان درگیر تصمیماتی میشوند که بر یادگیری خودشان تأثیر میگذارد، دانشآموزان احساس میکنند به علایقشان احترام گذاشته میشود. از این طریق خود کارامدی آنها افزایش پیدا می کند. در نتیجه مشارکت آنها بیشتر می شود، انگیزه آنها برای یادگیری افزایش می یابد و تمایل بیشتری به تبدیل شدن به شهروندان فعال و اعضای هدفمند جوامع مختلف خود دارند.
با توجه به اهداف اجتماعی و مشارکتی موضوعات علوم اجتماعی، رویکردهایی که مشارکت مشترک (و نه یک طرفه) در یادگیری را ترویج می کنند، اهمیت ویژه ای دارند. شناخت اجتماعی بر فرایندهای شناختی در محیط های اجتماعی تاکید می کند. دانش آموزان تنها در صورتی می توانند اختیار تصمیم گیری تفویض شده را بر عهده بگیرند که به معلم متکی نباشند. هنگامی که معلمان در مورد نتایج مطلوب یک کار نظر واضحی ندارند، دانش آموزان آنها باید برای راهنمایی خود به شناخت خود وابسته باشند؛ وقتی معلمان فرآیندهای تفکر را شفاف سازی می کنند، استقلال را در دانش آموزان خود ارتقا می دهند.
آموزش فرآیندهای تفکر و فراشناختی همزمان با محتوا در ایجاد ظرفیت دانش آموزان برای یادگیری مستقل موثر است. تقسیم قدرت کنترل به معنای کنار گذاشتن تمام اختیارات یا کنار گذاشتن همه مسئولیت ها نیست. بلکه کاهش وابستگی به معلم و افزایش مشارکت و عاملیت دانش آموز در یادگیری است.
به حداکثر رساندن علاقه دانشآموز
رویکرد شناختی اجتماعی علاوه بر تاکید شناخت در محیط اجتماعی عوامل انگیزشی مانند علاقه را مد نظر دارند. معلمان کارامد و اثر بخش فعالیت هایی را طراحی می کنند که علاقه دانش آموزان را برمی انگیزد، مشارکت آنها را افزایش می دهد و در نتیجه یادگیری به یاد ماندنی ایجاد می کند. علاقه دانشآموز اغلب برای توضیح اینکه چرا رویکردهای خاص از نظر یادگیری علوم اجتماعی کار میکنند استفاده میشود: یک فعالیت علاقه دانشآموز را برمیانگیزد، علاقه منجر به مشارکت میشود، مشارکت منجر به یادگیری میشود.
حجم قابل توجهی از ادبیات استراتژی های انگیزشی عمومی را توصیف می کند (به عنوان مثال، استفاده از پاداش، تاکید بر اینکه چگونه مشارکت در فعالیت ها ممکن است به پیامدهای مثبت دیگر منجر شود، و اشکال مختلف رقابت). شواهد از سراسر علوم اجتماعی به اثربخشی انگیزشی تعدادی از استراتژی های خاص اجتماعی اشاره می کند.
«تجربه واقعی» احتمالاً باعث ایجاد علاقه و مشارکتی می شود که از یادگیری پشتیبانی می کند. تجارب «واقعی» میتوانند واقعاً واقعی باشند (یعنی کاملاً معتبر)، یا ممکن است با واقعیت مطابقت داشته باشند یا مستقیماً تکرار شوند، یا ممکن است شامل مشارکت در موقعیتهای اجتماعی فراتر از کلاس درس باشند، یا ممکن است تجربیات درون کلاسی با هدفی معتبر و قابل تشخیص باشند. تجارب واقعی اولین و مهمترین منبع افزایش خود کارامدی در میان دانش آموزان است. تجربیات واقعی به دلیل تمرکز بر موضوعات واقعی و مرتبط با زندگی دانشآموزان یا به این دلیل که تجربه دست اولی از موقعیتهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی یا سیاسی را به دانشآموزان میدهند، علاقه ایجاد میکنند. شرح دادن به دنبال چنین تجربیاتی حیاتی است تا بتوان آموخته های مهم را استخراج کرد و درک های جدیدی ساخت.
فرصتهای یادگیری شامل سخنرانان معتبر، بازدیدکننده ها، نمایشنامه، فعالیتهای عملی و روایتها، همگی میتوانند علاقه را برانگیخته و تعامل را افزایش دهند. برای مثال، داستان ها تخیل را تحریک می کنند و به چالش می کشند. بنابراین، آنها یک بعد عاطفی مهم و قدرت ایجاد انگیزه دارند. منابع و فعالیتهایی مانند تصاویر، نمودارها، فیلمها و انیمیشنها، ابزارهای چندرسانهای، شبیهسازیها و بازیها اغلب مورد توجه دانشآموزان قرار میگیرند و از مشارکت پشتیبانی میکنند.
با این حال، مهم است که آنها به گونه ای طراحی شوند که ایده های مهم را به راحتی قابل درک کنند. برای مثال، دانشآموزان بیشتر از نقشهها سود می برند؛ نقشههایی که بهطور کارامد و اثر بخش تصویر و متن را ادغام میکنند، و حتی از آنها میخواهند خودشان ادغام را انجام دهند. گاهی اوقات، ممکن است نیاز به اصلاح منابع منتشر شده باشد تا آنها را بیشتر با دانش قبلی و/یا اهداف یادگیری هماهنگ کنند. معلمان همچنین باید هنگام استفاده از هر فعالیت یا منبعی مراقب باشند که کلیشه ها، سوء تفاهم ها یا سوگیری ها را تقویت نکند یا تأثیرات منفی دیگری بر یادگیری دانش آموزان نداشته باشد.
ارضای نیازهای انگیزشی متنوع
از آنجایی که منابع انگیزش فردی متفاوت است، باید از راهبردهای انگیزشی متنوعی استفاده کرد. فعالیت های یادگیری (تجارب) نقش مهمی در ایجاد انگیزه در دانش آموزان برای یادگیری دارند. از طریق این تجربیات است که آنها با دانش، درک، مهارت، ارزش ها و فرصت های مشارکت که در علوم اجتماعی مهم است، مواجه می شوند. اما فعالیت ها ابتدا باید علاقه دانش آموزان را جلب کنند.
در حالی که علوم اجتماعی پتانسیل بالایی برای ایجاد انگیزه دارد، زیرا در قلب آنها از کنجکاوی جوانان در مورد جهان گسترده تر استفاده می کنند، همه دانش آموزان با چیزهای مشابه برانگیخته نمی شوند. آنچه برای یکی جالب و جذاب است ممکن است برای دیگری خسته کننده باشد. آنچه برای یکی اهمیت فرهنگی و عاطفی دارد ممکن است برای دیگری معنایی نداشته باشد.
تفاوتهای فردی در علایق، تجربیات و دانش پیشینه دانشآموزان بر مشارکت و در نتیجه یادگیری آنها تأثیر میگذارد. معلمان ممکن است هنگام پیشبینی آنچه دانشآموزان را برانگیخته می کند اشتباه کنند، بنابراین آنها باید انگیزه مناسب را پیدا کنند. بین دانشآموزان و همچنین گروههایی از دانشآموزان (مثلاً دختران و پسران)، در نگرش نسبت به انواع منابع، فعالیتهای یادگیری و محتوای یادگیری، میتواند تفاوت قابلتوجهی وجود داشته باشد. معلمان گاهی اوقات تصور می کنند که فعالیت مورد علاقه آنها باعث ایجاد انگیزه در دانش آموزان می شود؛ که اغلب اینطور نیست.
استفاده از فعالیتهای متنوع
استفاده از انواع فعالیت ها به دانش آموزان کمک می کند تا محتوای موجود در آن تجربیات را به خاطر بیاورند. چگونگی یادگیری موفقیتآمیز دانشآموزان و به خاطر سپردن محتوای توالی فعالیتهای یادگیری تا حدی به ترکیب و تنوع تجربیات ارائهشده بستگی دارد. حتی فعالیتی که از نظر ایجاد علاقه دانش آموزان بسیار موفق بوده است را نمی توان بارها و بارها در یک اثر مشابه مورد استفاده قرار داد. شواهد از آنچه معلمان به طور شهودی درک می کنند پشتیبانی می کند: دانش آموزان باید انواع مختلفی از فعالیت ها را (مثلاً نوشتاری، شفاهی، تصویری یا نمایشی) تجربه کنند.
تنوع مهم است زیرا دانش آموزان از حافظه خود در مورد فعالیت های خاص هنگام تلاش برای یادآوری آموخته های خود استفاده می کنند. اگر بتوانند بین آن فعالیت ها تفاوت قائل شوند، شانس بیشتری برای به خاطر سپردن آموخته ها خواهند داشت. این بدان معنا نیست که هر فعالیتی باید جدید باشد، فقط دانش آموزان به لنگرهای به یاد ماندنی نیاز دارند تا به آنها کمک کند تا آموخته های خود را به خاطر بیاورند.
آموزش به عنوان پرسشگری
تعلیم و تربیت کارامد و اثر بخش معلمان را ملزم می کند که اولویت های خود را برای یادگیری؛ مداخلاتی که ممکن است نتایج دانش آموز را بهبود بخشد؛ و تأثیر اعمالشان بر دانش آموزان را بررسی کنند. چنین تحقیق و بررسی احتمال موفقیت دانشآموز و معلمان را افزایش میدهد. یافته های تحقیق در مورد استراتژی ها (مانند پرسش یا استفاده از داستان) نشان می دهد که آنچه در یک زمینه یا برای یک یادگیرنده/گروه یادگیرنده یا در رابطه با یک نتیجه کار می کند، اغلب در زمینه دیگری کار نمی کند، یا برای یادگیرنده/گروه دیگری از یادگیرندگان یا در رابطه با یک نتیجه متفاوت.
یافتههای ظاهراً متناقض برای راهبردهای به ظاهر مشابه نشان میدهد که برای معلمان مهم است که کنجکاو باشند و در مورد اینکه چگونه یک استراتژی خاص برای دانشآموزان شان کار میکند انعطاف پذیر باشند. شواهد نشان میدهد هنگام انتخاب و بکارگیری یافتههای پژوهش در زمینههای جدید نیاز به چنین رویکردی وجود دارد. این نیاز دقیقاً به این دلیل ایجاد می شود که هیچ پاسخ ساده ای برای سؤال " در تدریس چه چیزی کارامد و اثربخش است؟" وجود ندارد؛ آنچه کارامد و اثربخش است به زمینه بستگی دارد.
به همین دلیل، الگویی از آموزش مبتنی بر پرسشگری معلم مورد نیاز است - الگویی که در آن معلمان در مورد اینکه کدام نتایج را باید برای دانش آموزان خود در اولویت قرار دهند؟؛ چه اقدامات آموزشی به احتمال زیاد نتایج را برای دانش آموزان افزایش می دهد؟؛ و تأثیر واقعی اعمال آنها بر دانش آموزانشان چیست؟؛ جستجوگر، محقق، و یادگیرنده باشند.
جستجوی متمرکز به تعیین جهت کمک می کند. با توجه به اینکه زمان محدود است و دانش آموزان به فرصت های متعددی برای درگیر شدن با محتوای یادگیری جدید نیاز دارند، تعیین اولویت ها مهم است. پرسشگری متمرکز به این دلیل نامیده می شود که فرآیند تعیین اولویت ها از منابع مختلفی استخراج می شود: الزامات برنامه درسی، انتظارات جامعه، علایق معلم و مهمتر از همه، نیازهای یادگیری، نقاط قوت و تجربیات فراگیران. این بدان معنا نیست که انتظارات دانشآموز و والدین در مورد اولویتها، آنچه را که آموزش داده میشود تعیین میکند، بلکه این انتظارات ملاحظات معلمان را در مورد اولویتها در کنار برنامه درسی هدایت میکند.
پرسشگری در تدریس شامل شناسایی راهبردهایی است که به احتمال زیاد به دانش آموزان کمک می کند تا به نتایج اولویت بندی شده دست یابند. برای انجام این کار، معلمان نه تنها باید شواهد راهبردهای کارامد و اثر بخش را بیابند، بلکه باید کیفیت آن را نیز ارزیابی کنند. اطلاعات از منابع غیررسمی مانند تجربه خود معلم به عنوان معلم و یادگیرنده و تجربیات همکاران، و منابع تجویزی مانند اسناد برنامه درسی و کتاب های درسی و منابع سیستماتیک مانند توسعه حرفه ای و تحقیق در دسترس است.
تمرکز بر تحقیق یادگیری تأثیر اقدامات معلم بر یادگیری دانش آموزان و پیامدهای آن برای تدریس آینده را برجسته می کند. این رویکرد تحقیق مستلزم آن است که معلمان نسبت به دانش آموزان و یادگیری آنها، به جوامع یادگیری خود، به تحقیق و به ویژه به شواهد مرتبط با نتایج پاسخگو باشند.
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
(فراشناخت، یادگیری خود تنظیم، و راهبردهای یادگیری-مطالعه)
مدیر مسئول: محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.