مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی

کاربردهای آموزشی تحقیقات مغزی - کتاب درسی روانشناسی تربیتی شناختی - فصل سوم - بخش پایانی

چهار شنبه 16 آبان 1403 - مجله اینترنتی روان تنظیم

کتاب درسی روانشناسی تربیتی شناختی

فصل سوم - بخش پایانی

کاربردهای آموزشی تحقیقات مغزی

 

در چندین سال اخیر علاقه زیادی به تحقیقات نوروفیزیولوژیکی برای بررسی رشد و عملکرد مغز وجود داشته است. بسیاری از مربیان با علاقه به تحقیقات مغز می نگرند، زیرا آنها معتقدند که ممکن است راه هایی برای سازگار ساختن مواد آموزشی و آموزش با نحوه پردازش اطلاعات و یادگیری کودکان پیشنهاد کند.

متأسفانه، تاریخ علوم رفتاری منعکس کننده گسست بین تحقیقات مغز و نظریه های یادگیری است. تحقیق در مورد مغز و رفتار چیز جدیدی نیست. نظریه عصبی فیزیولوژیکی هب از این نوع نظریه ها است. نظریه پردازان یادگیری در سنت های مختلف، در حالی که اهمیت پژوهش مغز را تصدیق می کنند، تمایل به تدوین و آزمون نظریه ها مستقل از یافته های تحقیقات مغزی داشته اند. این وضعیت به وضوح در حال تغییر است.

محققان آموزشی به طور فزاینده ای بر این باورند که درک فرآیندهای مغز بینش بیشتری در مورد ماهیت یادگیری و رشد ارائه می دهد. در واقع، برخی از توضیحات شناختی برای یادگیری (به عنوان مثال، فعال سازی اطلاعات در حافظه، انتقال اطلاعات از حافظه فعال به حتفظه بلند مدت) شامل فرآیندهای سیستم عصبی مرکزی است، و روانشناسی مغز شروع به توضیح عملیات مربوط به یادگیری و حافظه کرده است. یافته های تحقیقات مغز در واقع از بسیاری از نتایج به دست آمده در مطالعات تحقیقاتی در مورد یادگیری و حافظه پشتیبانی می کند.

مایه تاسف است که برخی از مربیان نتایج تحقیقات مغز را بیش از حد تعمیم داده اند تا توصیه های آموزشی بی مورد را ارائه دهند. اگرچه عملکردهای مغز تا حدی موضعی هستند، شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه کارها به فعالیت هر دو نیمکره نیاز دارند و تفاوت آنها بیشتر نسبی است تا مطلق. شناسایی دانش آموزان «راست مغز» و «چپ مغز» معمولاً بر اساس مشاهدات غیررسمی است تا بر اساس معیارها و ابزارهای معتبر و معتبر علمی. نتیجه این است که برخی از روش‌های آموزشی که با دانش‌آموزان استفاده می‌شوند، نه به دلیل تأثیرات ثابت شده بر یادگیری، بلکه به دلیل ترجیحات مغزی فرضی احتمالی دانش‌آموزان است.

مسائل آموزشی مرتبط با تحقیقات مغزی

تحقیقات مغز، و تحقیقات CNS به طور کلی، بسیاری از مسائل مربوط به آموزش را مطرح می کند. نقش آموزش اولیه، پیچیدگی فرآیندهای شناختی، تشخیص مشکلات خاص، و ماهیت چندوجهی یادگیری از این نوع مسائل آموزشی هستند.

با توجه به تغییرات رشدی، یک موضوع نقش حیاتی آموزش اولیه را در بر می گیرد. این واقعیت که مغز کودکان فوق‌العاده متراکم است، نشان می‌دهد که تعداد نورون‌های بیشتر لزوماً بهتر نیستند. احتمالاً وضعیت بهینه ای از عملکرد وجود دارد که در آن مغزها تعداد "مناسب" نورون ها و سیناپس ها را داشته باشند – نه خیلی زیاد و نه خیلی کم. رشد جسمی، عاطفی و شناختی شامل نزدیک شدن مغز به وضعیت مطلوب خود می شود. رشد غیر معمول - که منجر به ناتوانی‌های رشدی می‌شود - ممکن است به این دلیل اتفاق بیفتد که این فرآیند کاهش به طور معمول پیش نمی‌رود.

این فرآیند شکل‌دهی در مغز نشان می‌دهد که آموزش در دوران کودکی بسیار مهم است. دوره رشد کودکی و پیش دبستانی می تواند زمینه را برای کسب شایستگی های مورد نیاز برای موفقیت در مدرسه فراهم کند. نشان داده شده است که برنامه های مداخله زودهنگام، آمادگی و یادگیری کودکان را برای مدرسه بهبود می بخشد، و بسیاری از ایالت ها برنامه های آموزش پیش دبستانی را اجرا کرده اند. تحقیقات مغزی این تاکید بر آموزش اولیه را توجیه می کند.

موضوع دوم به این ایده مربوط می شود که آموزش و تجربیات یادگیری باید طوری برنامه ریزی شوند که پیچیدگی های فرآیندهای شناختی مانند توجه و حافظه را در نظر بگیرند. تحقیقات علوم اعصاب نشان داده است که توجه یک فرآیند واحد نیست، بلکه شامل بسیاری از مؤلفه‌ها است (مثلاً هشدار دادن به تغییر در وضعیت فعلی، محلی‌سازی منبع تغییر). حافظه به طور مشابه به انواع مختلف، مانند اظهاری و رویه ای، متمایز می شود. مفهوم این است که مربیان نمی توانند فرض کنند که یک دستورالعمل آموزشی "توجه دانش آموزان را جلب می کند" یا "به آنها کمک می کند تا به خاطر بسپارند." در عوض، ما باید بیشتر به جنبه های خاص آن دستورالعمل و نوع خاصی از حافظه توجه کنیم.

موضوع سوم شامل رفع مشکلات یادگیری دانش آموزان است. تحقیقات مغزی نشان می دهد که کلید اصلاح کاستی ها در یک موضوع خاص این است که مشخص شود یادگیرنده در کدام جنبه از موضوع مشکل دارد و سپس به طور خاص به آن ها پرداخته شود. به عنوان مثال، ریاضیات شامل بسیاری از اجزای فرعی مانند درک اعداد و نمادهای نوشته شده، بازیابی حقایق و توانایی نوشتن اعداد است. خواندن شامل فرآیندهای املایی، واجی، معنایی و نحوی است. اینکه می گوییم فردی در خواندن ضعیف است، تشخیص نمی دهد که مشکل کجاست. فقط ارزیابی های دقیق می تواند این شناسایی را انجام دهد، و سپس یک روش اصلاحی می تواند اجرا شود که کمبود خاص را برطرف کند. یک برنامه خواندن عمومی که به تمام جنبه های خواندن می پردازد (به عنوان مثال، شناسایی کلمه، معانی کلمات) مشابه آنتی بیوتیک عمومی است که به بیمار داده می شود. ممکن است بهترین درمان نباشد. به نظر می رسد ارائه آموزش های اصلاحی در مناطقی که بیشتر به اصلاح نیاز دارند، از نظر آموزشی مفید باشد. به عنوان مثال، آموزش راهبرد شناختی در ضعف های کودکان را می توان با آموزش سنتی خواندن ترکیب کرد.

موضوع آخر به پیچیدگی نظریه های یادگیری مربوط می شود. تحقیقات مغزی نشان داده است که به نظر می‌رسد نظریه‌های چند وجهی یادگیری وضعیت واقعی امور را بهتر از مدل‌های ساده نشان می‌دهند. افزونگی زیادی در عملکردهای مغز وجود دارد، که دلیل این یافته رایج است که وقتی ناحیه ای از مغز که شناخته شده است با یک عملکرد مشخص مرتبط است آسیب ببیند، این عملکرد ممکن است به طور کامل ناپدید نشود (دلیل دیگری که چرا تمایزات راست مغز و چپ مغز اعتبار چندانی ندارند). با گذشت زمان، نظریه های یادگیری پیچیده تر شده اند. نظریه‌های شرطی‌سازی کلاسیک و عامل بسیار ساده‌تر از نظریه شناختی اجتماعی، نظریه پردازش اطلاعات شناختی و نظریه سازنده گرایی هستند. این نظریه های اخیر بهتر واقعیت مغز را منعکس می کنند. این نشان می‌دهد که مربیان باید پیچیدگی محیط‌های یادگیری مدرسه را بپذیرند و راه‌هایی را بررسی کنند که بسیاری از جنبه‌های محیط‌ها را می‌توان برای بهبود یادگیری دانش‌آموز هماهنگ کرد. 

شیوه های آموزشی اثبات شده توسط تحقیقات مغز

 

برخی از شیوه های آموزشی خاص که یادگیری را تسهیل می کنند با تحقیقات مغزی اثبات می شود. تحقیقات مغز تا حدی با روانشناسی و آموزش مرتبط است که به روانشناسان و مربیان کمک کند تا درک روشن تری از یادگیری، رشد و انگیزه ایجاد کنند. یعنی زمانی مرتبط است که به اثبات پیش‌بینی‌های موجود در مورد نظریه‌های یادگیری کمک کند.

برخی از شیوه های آموزشی که از تئوری های یادگیری نشأت گرفته اند و توسط تحقیقات یادگیری و تحقیقات مغزی پشتیبانی می شوند عبارتند از یادگیری مبتنی بر مشکل، شبیه سازی و ایفای نقش، بحث های فعال، گرافیک و طراحی، جوّ مثبت.

یادگیری مبتنی بر حل مسئله

یادگیری مبتنی بر حل مسئله یک روش یادگیری موثر است. یادگیری مبتنی بر حل مسئله دانش آموزان را درگیر یادگیری می کند و به ایجاد انگیزه در آنها کمک می کند. هنگامی که دانش آموزان به صورت گروهی کار می کنند، می توانند مهارت های یادگیری مشارکتی خود را نیز بهبود بخشند. یادگیری مبتنی بر حل مسئله به دانش آموزان کمک می کند که خلاقانه فکر کنند و دانش خود را به روش های منحصر به فرد به کار گیرند. به ویژه برای پروژه هایی که هیچ راه حل درستی ندارند مفید است.

اثربخشی یادگیری مبتنی بر مشکل با تحقیقات مغزی اثبات شده است. با اتصالات متعدد خود، مغز انسان برای حل مسائل سیم کشی شده است. دانش‌آموزانی که برای حل مشکلات همکاری می‌کنند، از روش‌های جدیدی آگاه می‌شوند که دانش در استفاده و ترکیب ارتباطات سیناپسی جدیدی را تشکیل می‌دهد. علاوه بر این، یادگیری مبتنی بر مسئله برای جذب انگیزه دانش آموزان و ایجاد درگیری عاطفی مناسب است، که همچنین می تواند شبکه های عصبی گسترده تری ایجاد کند.

دانشجویان جغرافیا ایالت خود را به‌منظور گنجاندن ویژگی‌های مناطق و شهرهای اصلی ایالت مورد مطالعه قرار داده‌اند. کلاس به گروه های کوچک تقسیم شده تا روی مشکل زیر کار کنند. یک شرکت بزرگ کامپیوتری می خواهد یک کارخانه تولیدی در ایالت باز کند. به هر گروه کوچک دانشجویی منطقه خاصی در ایالت اختصاص داده شده است. وظیفه هر گروه این است که استدلال قانع کننده ای برای اینکه چرا تاسیسات باید در آن منطقه واقع شود، ارائه دهد. عواملی که باید مورد توجه قرار گیرند عبارتند از هزینه های مربوط به مکان یابی در آن منطقه، دسترسی به بزرگراه ها و فرودگاه های اصلی، در دسترس بودن نیروی کار، کیفیت مدارس، نزدیکی به امکانات آموزش عالی، و حمایت جامعه. دانش‌آموزان اطلاعات را از منابع مختلف جمع‌آوری می‌کنند (مثلاً مرکز رسانه، اینترنت)، پوستری با تصاویر و توضیحات تهیه می‌کنند و یک ارائه ۱۰ دقیقه‌ای در حمایت از موضع خود ارائه می‌کنند. هر یک از اعضای یک گروه مسئولیت یک یا چند جنبه از پروژه را بر عهده دارند.

شبیه سازی و ایفای نقش

شبیه‌سازی‌ها و ایفای نقش، فواید مشابهی با یادگیری مبتنی بر مسئله دارند. شبیه سازی ها ممکن است از طریق کامپیوتر، در کلاس معمولی، یا در موقیت های خاص (مثلا موزه ها) رخ دهد. ایفای نقش نوعی الگوسازی است که در آن دانش آموزان دیگران را مشاهده می کنند. هر دو شبیه سازی و ایفای نقش فرصت های یادگیری را برای دانش آموزان فراهم می کند که معمولاً در دسترس نیستند. این روش ها مزایای انگیزشی دارند و توجه دانش آموزان را به خود جلب می کنند. آنها به دانش آموزان اجازه می دهند تا به طور فعال با مطالب درگیر شوند و از نظر احساسی سرمایه گذاری کنند. در مجموع، این مزایا به تقویت یادگیری کمک می کند.

دانش‌آموزان کلاس پنجم داستان «آزادی در بند» را خوانده‌اند. این کتاب داستان متحصنان شمالی را روایت می کند که از نگاه یک دختر جوان آفریقایی آمریکایی دیده می شود. این کتاب با دانش‌آموزان مورد بحث قرار می گیرد و آنها بررسی می‌کنند آیا این افراد مورد تبعیض قرار می‌گیرند. سپس شبیه‌سازی‌های کلاسی و نقش‌آفرینی‌ها را سازمان‌دهی می‌کنند تا دانش‌آموزان بتوانند ببینند تبعیض چگونه عمل می‌کند. برای یک فعالیت، دختران را به عنوان رهبر و پسران را برای پیروی از دستورالعمل های آنها انتخاب می کنند. برای فعالیت دیگر معلم فقط پسرانی با چشمان آبی فراخوانی می کند و برای سومین فعالیت همه دانش آموزان با موهای تیره را به جلوی اتاق منتقل می کنند. با استفاده از این فعالیت ها، معلم امیدوار است که دانش آموزان رفتار ناعادلانه و متفاوت با مردم را بر اساس ویژگی هایی که نمی توانند تغییر دهند، ببینند و احساس کنند.

بحث های فعال

بسیاری از موضوعات به خوبی برای بحث های دانشجویی مناسب هستند. دانشجویانی که بخشی از یک گروه بحث هستند مجبور به شرکت می شوند. آنها نمی توانند ناظر منفعل باشند. این افزایش سطح درگیری شناختی و عاطفی منجر به یادگیری بهتر می شود. علاوه بر این، با شرکت در بحث ها، دانش آموزان در معرض ایده های جدید قرار می گیرند و این کاربرد را با مفاهیم فعلی خود ادغام می کنند. این فعالیت شناختی به ایجاد ارتباطات سیناپسی و روش های جدید استفاده از اطلاعات کمک می کند.

در مطالعه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، بیان می شود که رؤسای جمهور ایالات متحده با آرای الکترال انتخاب می شوند. مواردی وجود داشته است که رؤسای جمهوری که با کسب آرای لازم الکترال انتخاب شده اند، اکثریت (50 درصد) آرای مردم را نداشته اند یا در واقع از مجموع آرای مردمی کمتر از نامزد بازنده برخوردار بوده اند. یک بحث کلاسی با موضوع، « رؤسای جمهور ایالات متحده باید با رأی مردم انتخاب شوند؟» مطرح می شود. طرح سؤالات در پاسخ به نکات مطرح شده توسط دانش آموزان، بحث را تسهیل می کند. استدلال می کنند که رای مردم بهتر نشان دهنده اراده مردم است. این سوال مطرح می شود که آیا اگر فقط از آرای مردمی استفاده کنیم، نامزدها تمایل دارند روی رأی دهندگان در شهرهای بزرگ (مثلاً نیویورک، شیکاگو) تمرکز کنند و رأی دهندگان را در ایالت های با جمعیت کم (مانند مونتانا، ورمونت) نادیده بگیرند؟

گرافیک و طراحی

ساختار بدن انسان به گونه ای است که ما اطلاعات بیشتری را به صورت بصری نسبت به سایر حواس دریافت می کنیم. نمایشگرهای بصری به تقویت توجه، یادگیری و حفظ کمک می کنند. یافته های جمعی حاصل از یادگیری و تحقیقات مغز از مزایای گرافیک پشتیبانی می کند. معلمانی که از گرافیک در تدریس خود استفاده می‌کنند و دانش‌آموزانی که از گرافیک استفاده می‌کنند (به عنوان مثال، ارائه‌های پاورپوینت، نمایش‌ها، نقاشی‌ها، نقشه‌های مفهومی، سازمان‌دهنده‌های گرافیکی) از پردازش اطلاعات بصری استفاده می‌کنند و برای بهبود یادگیری مناسب هستند.

مربی حرفه‌ای دبیرستان، از دانش‌آموزانش می‌خواهد خانه‌ای را طراحی کنند که اعضای محلی به ساخت آن کمک می‌کنند. مدرسه مالک زمین است، یک پیمانکار محلی فونداسیون را می ریزد و یک شرکت تامین کننده چوب و لوازم برق و لوله کشی را اهدا می کند. دانش آموزان از گرافیک کامپیوتری برای طراحی سبک های مختلف خانه و چیدمان داخلی استفاده می کنند. کلاس این موارد را در نظر می گیرد و در مورد طرح طراحی بیرونی و داخلی تصمیم می گیرد. سپس با شرکت تامین کننده برای تعیین اینکه به چه لوازم و تجهیزاتی نیاز دارند یحث می کنند. چندین عضو محلی داوطلب می شوند تا به دانش آموزان در ساخت خانه کمک کنند و پس از اتمام آن خانه به یک خانواده محلی که توسط یک سازمان اجتماعی انتخاب شده است داده می شود.

جوّ کلاسی مثبت

یادگیری زمانی بهتر پیش می رود که دانش آموزان نگرش مثبت داشته باشند و از نظر عاطفی احساس امنیت کنند. برعکس، زمانی که دانش آموزان استرس دارند یا مضطرب هستند، یادگیری تسهیل نمی شود، مانند زمانی که از پاسخ های داوطلبانه می ترسند زیرا اگر پاسخ های آنها نادرست باشد، معلم عصبانی می شود. باورهای مثبت دانش آموزان در مورد خود و محیطشان برای یادگیری مؤثر حیاتی است.

تحقیقات مغزی تأثیر مثبتی را که درگیری عاطفی می تواند بر یادگیری و ایجاد ارتباطات سیناپسی داشته باشد، اثبات می کند. معلمانی که جو کلاسی مثبتی ایجاد می کنند متوجه خواهند شد که مشکلات رفتاری به حداقل می رسد و دانش آموزان بیشتر روی یادگیری سرمایه گذاری می کنند.

مدرسه در محله ای با فقر زیاد قرار دارد. بسیاری از دانش آموزان در خانه های تک والدین زندگی می کنند و بیش از 80 درصد از دانش آموزان ناهار را به صورت رایگان یا با هزینه کمتر دریافت می کنند. معلم کارهای زیادی برای ایجاد جو مثبت انجام می دهد. کلاس درس او گرم و دعوت کننده است و دارای گوشه های دنج است که دانش آموزان می توانند برای خواندن به آنجا بروند. او هر روز با هر دانش آموزی به صورت جداگانه صحبت می کند تا بفهمد در زندگی آنها چه اتفاقی می افتد. معلم یک دستیار و یک کارآموز ا محلی در کلاس خود دارد، بنابراین دانش آموزان توجه فردی زیادی را دریافت می کنند. در یک فضای خصوصی معلم به طور خصوصی با دانش آموزی در مورد مشکلات یا استرس هایی که ممکن است دانش آموز تجربه کند صحبت می کند. او با والدین یا سرپرستان دانش‌آموز تماس می‌گیرد تا از آنها دعوت کند تا به کلاس بیایند و به هر نحوی که می‌توانند کمک کنند.

 

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی

مدیر مسئول: محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی

لطفا نظرات و پیشنهادات خود را از طریق بخش نظرات مجله اینترنتی روان تنظیم و یا از طریق ایمیل برای ما ارسال کنید.

استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد