مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی

نوروفیزیولوژی یادگیری و سیستم پردازش اطلاعات - کتاب درسی روانشناسی تربیتی شناختی - فصل سوم - بخش چهارم

کتاب درسی روانشناسی تربیتی شناختی

فصل سوم - بخش چهارم

نوروفیزیولوژی یادگیری و سیستم پردازش اطلاعات

پردازش مغز در حین یادگیری به عنوان یک چارچوب مرجع از مدل پردازش اطلاعات استفاده می کند. پردازش مغز در حین یادگیری پیچیده است، و آنچه در ادامه می آید فقط عناصر اصلی را پوشش می دهد. اطلاعات دقیق در مورد یادگیری و حافظه از منظر نوروفیزیولوژیک در این مختصر نمی گنجد.

سیستم پردازش اطلاعات شامل ثبت های حسی، حافظه کوتاه مدت یا کاری و حافظه بلند مدت است. رجیسترهای حسی ورودی را دریافت می کنند و آن را برای کسری از ثانیه نگه می دارند و پس از آن ورودی دور انداخته می شود یا به حافظه کوتاه مدت یا کاری کانال می شود. بیشتر ورودی‌های حسی نادیده گرفته می‌شوند، زیرا در هر زمان ما با چندین ورودی حسی بمباران می‌شویم. تمام ورودی های حسی (به جز بوها) مستقیماً به تالاموس می رود، جایی که حداقل مقداری از آن برای پردازش به قسمت مناسب قشر مغز فرستاده می شود (به عنوان مثال، لوب های مغز که اطلاعات حسی مناسب را پردازش می کنند). اما ورودی به همان شکلی که دریافت شده ارسال نمی شود. بلکه به عنوان یک "درک" عصبی از آن ورودی ارسال می شود. به عنوان مثال، یک محرک شنیداری دریافت شده توسط تالاموس به معادل عصبی ادراک آن محرک تبدیل می شود. این ادراک همچنین مسئول تطبیق اطلاعات با آنچه قبلاً در حافظه ذخیره شده است می باشد، فرآیندی به نام شناسایی الگو. بنابراین، اگر محرک بصری معلم کلاس باشد، ادراک ارسال شده به قشر با نمایش ذخیره شده معلم مطابقت دارد و محرک تشخیص داده می شود.

به طور خلاصه، ورودی‌های حسی در بخش‌های حافظه حسی مغز پردازش می‌شوند و آن‌هایی که به اندازه کافی حفظ می‌شوند به حافظه کاری منتقل می‌شوند. به نظر می رسد که حافظه کاری در بخش های متعددی از مغز وجود دارد، اما در درجه اول در قشر جلوی پیشانی لوب فرونتال قرار دارد. اطلاعات از حافظه کاری در عرض چند ثانیه از بین می رود مگر اینکه تکرار شود یا به حافظه یلند مدت منتقل شود. برای حفظ اطلاعات باید یک سیگنال عصبی برای این کار وجود داشته باشد. یعنی اطلاعات مهم تلقی می شود و نیاز به استفاده دارد.

بخش‌هایی از مغز که عمدتاً در پردازش حافظه و اطلاعات نقش دارند، قشر و لوب گیجگاهی میانی هستند. به نظر می رسد که مغز حافظه ها را در همان ساختارهایی که در ابتدا اطلاعات را درک و پردازش می کند، پردازش و ذخیره می کند. در عین حال، بخش‌های خاصی از مغز درگیر در حافظه یلند مدت بسته به نوع اطلاعات متفاوت است.

بین حافظه بیانی (واقعیت ها، تعاریف، رویدادها) و حافظه رویه ای (رویه ها، استراتژی ها) تمایز وجود دارد. بخش های مختلف مغز در استفاده از اطلاعات بیانی و رویه ای نقش دارند. با اطلاعات بیانی ، ثبت حسی در قشر مغز (به عنوان مثال، بینایی، شنوایی) ورودی را دریافت کرده و آن را به هیپوکامپ و لوب گیجگاهی میانی نزدیک منتقل می کند. ورودی ها تقریباً به همان شکلی که ظاهر می شوند ثبت می شوند (مثلاً به عنوان یک محرک دیداری یا شنیداری). هیپوکامپ محل ذخیره سازی نهایی نیست؛ به عنوان یک پردازشگر و انتقال دهنده ورودی ها عمل می کند. ورودی هایی که اغلب رخ می دهند، اتصالات عصبی قوی تری ایجاد می کنند. با فعال سازی های متعدد، حافظه ها شبکه های عصبی را تشکیل می دهند که به شدت در قشر پیشانی و گیجگاهی جاسازی می شوند. بنابراین به نظر می رسد که حافظه یلند مدت برای اطلاعات بیانی در قشر پیشانی و تمپورال قرار دارد.

بسیاری از اطلاعات رویه‌ای خودکار می‌شوند به طوری که می‌توان رویه‌ها را با آگاهی کم یا بدون آگاهی انجام داد (مثلاً تایپ کردن، دوچرخه‌سواری). یادگیری رویه ای اولیه شامل قشر جلوی پیشانی، لوب جداری و مخچه می شود که تضمین می کند که ما آگاهانه به حرکات یا مراحل توجه می کنیم و این حرکات یا مراحل به درستی جمع شده اند. با تمرین، این نواحی فعالیت کمتری نشان می دهند و سایر ساختارهای مغز مانند قشر حرکتی بیشتر درگیر می شوند. علوم اعصاب شناختی از این ایده حمایت می کند که از طریق مشاهده می توان چیزهای زیادی آموخت. تحقیقات نشان می‌دهد که مدارهای قشری درگیر در انجام یک عمل نیز زمانی پاسخ می‌دهند که فرد دیگری آن عمل را انجام می‌دهد. با روش‌های غیرحرکتی (مانند رمزگشایی کلمات، اضافه کردن ساده)، قشر بینایی به شدت درگیر می‌شود. تکرار در واقع می تواند ساختار عصبی قشر بینایی را تغییر دهد. این تغییرات به ما این امکان را می دهد که محرک های بصری (مثلاً کلمات، اعداد) را بدون نیاز به پردازش آگاهانه معانی آنها به سرعت تشخیص دهیم. در نتیجه، بسیاری از این وظایف شناختی روتین می شوند.

پردازش آگاهانه اطلاعات (مثلاً توقف برای فکر کردن در مورد معنای متن خواندن) به فعالیت گسترده در سایر بخش‌های مغز نیاز دارد. اما اگر هیچ معنایی را نتوان به ورودی ضمیمه کرد چه؟ اگر اطلاعات دریافتی، اگرچه مهم تلقی شود (مانند معلمی که می گوید «توجه کن»)، نمی تواند با چیزی در حافظه مرتبط شود، چه؟ این وضعیت مستلزم ایجاد یک شبکه حافظه جدید است.

کاربرد برانگیختن و حفظ توجه

تحقیقات علوم اعصاب شناختی نشان می دهد که عوامل محیطی مختلف می توانند توجه افراد را برانگیخته و حفظ کنند. این عوامل عبارتند از اهمیت، تازگی، شدت و حرکت. بخشی از چیزی که ادراک را معنادار می کند این است که سیستم فعال کننده شبکه ای مغز اطلاعات را فیلتر می کند تا اطلاعات بی اهمیت را حذف کند و بر روی مطالب مهم تمرکز کند. این فرآیند تطبیقی ​​است زیرا اگر سعی کنیم به هر ورودی توجه کنیم، هرگز نمی‌توانیم روی چیزی تمرکز کنیم. عوامل متعددی بر این فیلترینگ تأثیر می گذارد. اهمیت درک شده، مانند اعلام معلمان مبنی بر اینکه مطالب مهم است (مثلاً مورد آزمون قرار خواهد گرفت)، برای جلب توجه دانش آموزان مناسب است. تازگی جلب توجه می کند. مغز تمایل دارد بر ورودی هایی تمرکز کند که جدید یا متفاوت از آنچه انتظار می رود هستند. عامل دیگر شدت است. محرک‌هایی که بلندتر، روشن‌تر یا واضح‌تر هستند توجه بیشتری را به خود جلب می‌کنند. حرکت همچنین به تمرکز توجه کمک می کند. اگرچه این سیستم های توجه عمدتاً به صورت ناخودآگاه عمل می کنند، اما می توان از این ایده ها برای کمک به تمرکز توجه دانش آموزان در کلاس درس استفاده کرد، مانند استفاده از نمایشگرهای بصری روشن و جدید.

همانطور که معلمان برای آموزش برنامه ریزی می کنند، می توانند راه هایی را برای ایجاد این عوامل در درس ها و فعالیت های دانش آموزان خود تعیین کنند. آموزش به کودکان که ایده های اصلی پاراگراف ها می سازند نمونه بارز آن است. بچه‌ها باید روی ایده‌های اصلی تمرکز کنند و حواسشان به جزئیات جالب پرت نشود. در یک داستان سوال اصلی این است که "این داستان بیشتر درباره چیست؟" داستان را بخوانید و دوباره سوال را بپرسید. سپس جمله ای را انتخاب می کنند که بهترین پاسخ را به سوال می دهد. جملات دیگر مرور می شوند تا نشان دهد چگونه جزئیاتی را که ممکن است از ایده اصلی حمایت کند اما آن را بیان نمی‌کنند، مشخص شود.

در مورد تاریخ جزئیات زیادی در متن وجود دارد که دانش‌آموز باید روی رویدادهای کلیدی و افرادی که به ایجاد تاریخ کمک کرده‌اند تمرکز کند. قبل از پرداختن به هر بخش، معلم فهرستی از اصطلاحات کلیدی را به دانش آموزان می دهد که شامل رویدادها و افراد می شود. دانش آموزان باید برای هر ترم یک جمله توضیحی کوتاه بنویسند.

استاد حشره شناسی در دانشگاه محلی ممکن است متخصص سوسک ها باشد. انواع سوسک ها دیدن دارد. در آزمایشگاه تجهیزات مختلفی وجود دارد  که به دانش‌آموزان اجازه می دهد از نزدیک فعالیت‌های سوسک‌ها را ببینند، مثلاً با چه سرعتی می‌توانند بدوند و چه چیزهایی می‌خورند.

دستگاه پرتاب توپ تنیس توپ های تنیس را با سرعت ها و کمان های مختلف به بیرون می فرستد و بازیکنان سعی می کنند آن ها را برگردانند. اگر بازیکنی بتواند با موفقیت توپ ارسال شده از دستگاه توپ را برگرداند، بازیکن امتیاز را می گیرد. اگر نه، دستگاه امتیاز را کسب می کند. امتیازدهی از فرمت استاندارد پیروی می کند.

بسیاری از کودکان ابتدایی در جمع بندی مجدد در تفریق مشکل دارند و به اشتباه عدد کوچکتر را از عدد بزرگتر در هر ستون کم می کنند. برای کمک به تصحیح این خطا، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد قبل از تفریق، یک فلش از عدد بالا به عدد پایین در هر ستون بکشند. استفاده از فلش باعث می شود ترتیب عملیات بیشتر مشخص شود.

مطالعه پرندگان و حیوانات در کتاب‌ها می‌تواند خسته‌کننده باشد و فعالیت‌های معمولی آن‌ها را نشان ندهد. یک معلم ابتدایی از منابع اینترنتی و ویدئوهای تعاملی برای نشان دادن پرندگان و حیوانات در زیستگاه طبیعی خود استفاده می کند. دانش‌آموزان می‌توانند هنگام شکار غذا و طعمه، مراقبت از بچه‌های خود و حرکت از مکانی به مکان دیگر، فعالیت‌های معمولی را ببینند.

 

مجله اینترنتی روان تنظیم

مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی

 (فراشناخت، یادگیری خود تنظیم، و راهبردهای یادگیری-مطالعه)

مدیر مسئول: محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی

 

استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد