راهنمای کلی تحقیق در مورد یادگیری تحصیلی
فراگیران چگونه در زمینههای موضوعی مانند خواندن، نوشتن، ریاضیات، علوم و تاریخ یاد میگیرند و چگونه میتوانیم با استفاده از روشهای آموزشی مانند بازخورد، مثالها، خود توضیحی، تدریس خصوصی و تجسم به افراد در یادگیری کمک کنیم؟ این سؤالات در مورد چگونگی کارکرد یادگیری و نحوه عملکرد آموزش، هم در عمل آموزشی و هم در نظریه یادگیری نقش اساسی دارند و در عنوان روانشناسی موضوع درسی یکپارچه می شوند. "روانشناسی موضوع"، که امروزه بخش مهمی از پژوهش را به خود اختصاص داده است، مطالعه علمی چگونگی یادگیری دروس مدرسه مانند خواندن، نوشتن و ریاضیات است. همچنین یادگیری مباحث کلی تر مانند تفکر انتقادی، حل مسئله، فراشناخت، و انگیزش در این حیطه قرار می گیرد.
در طول چند دهه گذشته، محققان در علم یادگیری و آموزش پیشرفت های هیجان انگیزی داشته اند. مرور کامل پیشرفت های تحقیقاتی معمولا دشوار است؛ زیرا محققان برجسته در سراسر جهان که متخصصان بسیار معتبری در موضوعات خاص خود و مشارکتکنندگان فعال در این موضوعات هستند هر روزه زمینه های جدیدی معرفی می کنند و زمینه های قبلی را نیز نقد و بررسی دوباره می کنند.
یادگیری تحصیلی شامل نحوه یادگیری افراد در زمینه های موضوعی – مانند خواندن، نوشتن، ریاضیات، علوم، تاریخ، زبان دوم و تربیت بدنی - و همچنین نحوه کسب دانش و فرآیندهای مورد نیاز برای تفکر انتقادی، خود تنظیمی ، و انگیزش است. علم آموزش روشهای آموزشی مؤثر است - مانند بازخورد، مثالها، خود توضیحی، تعامل با همتایان، یادگیری مشارکتی، پرسش، بحث، تدریس خصوصی، تجسمسازی و شبیهسازی. علم یادگیری یعنی دانش نحوه یادگیری افراد و علم آموزش یعنی دانش و توانایی اینکه چگونه به فراگیران در یادگیری کمک کنیم.
یادگیری و آموزش در محیطهای مختلف کلاسی و غیرکلاسی و با فراگیران مختلف، چه دانشآموزان ابتدایی تا دبیرستان و چه فراگیران بزرگسال، صورت می گیرد. یادگیری این جنبه کلی را برجسته می کند. در واقع یادگیری در جایی که آموزش وجود ندارد نیز در جریان است. حتی در بدترین شرایط آموزشی نیز یادگیری به نحوی در جریان است. در مقابل آموزش عمدتا متمرکز است و در موضوع خاصی در جریان است.
یادگیری و آموزش اگرچه دو فرایند کاملا متمایز هستند اما ارتباط بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند؛ به گونه ای که نظریه پردازی و کاربردهای عملی یک حیطه با نظریه پردازی و کاربردهای عملی حیطه دیگر همایندی بسیاری دارند. این همایندی در یادگیری تحصیلی به اوج خود می رسد.
یادگیری اگرچه دارای مفاهیم و فرایندهای کلی و تعمیم یافته است در حیطه های مشخص بهتر و ظریف تر جریان می یابد که شامل نحوه یادگیری افراد در خواندن، نوشتن، ریاضیات، علوم، تاریخ، زبان دوم و تربیت بدنی و همچنین یادگیری تفکر انتقادی، یادگیری خود نظارتی و یادگیری با انگیزه است. این تعامل فرایندها و محتوای موضوعی خاص است که امروزه به آن گرایش زیادی وجود دارد. یادگیری در حیطه های خاص ممکن است قوانین خود را داشته باشد. هنوز علم روانشناسی در این باره حکم مشخصی را ارائه نکرده است. اما گمانه این است که تعامل فرایند ها و موضوع محتوایی چیزی بیشتر از فرایندهای صرف هستند. بطور مثال حل مسئله در علوم اجتماعی می تواند تصویر متفاوتی از حل مسئله در علوم تجربی داشته باشد. برخی معتقد هستند که حل مسئله کلی محدودیت های کاربردی زیادی را دارد.
در بخش آموزش نیز اگرچه در موضوعات خاص مانند آموزش تاریخ، ادبیات، ریاضی، و علوم بیشتر در جریان است؛ اما نکته های اصلی آموزشی تعمیم یافته هستند که روشهای آموزشی را از یکدیگر متمایز می کنند؛ مانند بازخورد، مثالها، خود توضیحی، تعامل با همتایان، یادگیری مشارکتی، پرسش، بحث، تدریس خصوصی، تجسمسازی و شبیهسازی رایانهای. این مثال ها با مفاهیم یادگیری همسانی زیادی دارند.
به همین دلیل است که امروزه از علم آموزش سخن می گویند. البته این موضوع همان بحث سابقه دار است که روانشناسی تربیتی یک علم مستقل است یا صرفا کاربردهای روانشناسی در آموزش و پرورش است. امروزه بیشتر معتقد هستند که روانشناسی تربیتی یک علم مستقل است. بر همین مبنا آموزش نیز صرفا کاربرد علم یادگیری معنی نمی شود؛ بلکه نیاز به علم مستقلی است که آموزش را بر اساس روشهای علمی بررسی کند.
بدین ترتیب مسائل یادگیری و آموزش در هم آمیخته می شوند. گرایش یادگیری به استخراج موارد تعمیم یافته است. گرایش آموزش به کاربردهای عینی و جزیی است. با این وجود این تمایز نظری است و در عمل، یادگیری و آموزش در سراسر طیف بررسی علمی گسترده است.
علاقه مندان به تحقیقات در مورد یادگیری و آموزش در زمینه های موضوعی آکادمیک باید از چارچوب مطالب آموزشی و تحقیقی آگاه باشند تا بتوانند انسجام و یکپارچگی کار خود را حفظ کنند. راهنمای تحقیق یادگیری نشان می دهد که بهترین کارهای تحقیقاتی انجام شده در زمینه باید در دستور کار مولفین و دانشجویان قرار گیرد. دانشجویان همچنین باید از پیشرفتهایی که در تحقیق در مورد یادگیری و آموزش ایجاد شده است، قدردانی کنند و ارزش این یافته ها را راهنمای کار خود قرار دهند.
هدف و منطق
این راهنمای کلی تحقیق در مورد یادگیری و آموزش یک بررسی متمرکز، سازماندهی شده و مبتنی بر شواهد از آنچه تحقیقات درباره نحوه یادگیری افراد و نحوه کمک به یادگیری افراد می گویند ارائه می کند. راهنمای کلی تحقیق در مورد یادگیری و آموزش همچنین به دنبال بررسی یادگیری و آموزش در محیطهای آموزشی مختلف از جمله در کلاسهای درس و خارج از کلاسها، و با انواع فراگیران از جمله دانشآموزان، دانشجویان و یادگیرندگان بزرگسال است.
امروزه دانشجویان تحصیلات تکمیلی، محققین و متصدیان مناصب علمی علاقه مند به رویکرد مبتنی بر شواهد برای یادگیری و آموزش مناسب هستند. در حال حاضر، تصمیم گیری در مورد عملکرد آموزشی اغلب بر اساس نظرات، توصیه ها یا رویه رایج است. در مقابل، راهنمای کلی تحقیق در مورد یادگیری و آموزش نشان می دهد که چگونه عملکرد آموزشی را می توان با شواهد پژوهشی در مورد اینکه چه چیزی در آموزش کار می کند و چرا کار می کند هدایت کرد.
نخست آنکه تحقیقات تجربی در یک حوزه خاص شامل تعریف ساختارهای کلیدی و رابطه آن با مثال ها یا موارد گویا است. محقق باید در این زمینه پیش از ورود به تحقیق تسلط ایجاد کند. بخش اساسی این تعاریف و مثال ها عمدتا در متون درسی یافت می شود و بخش اختصاصی آن در مقاله های مهم و کلیدی یک حیطه مطرح می شود. تسلط محقق به این مفاهیم راهگشای یک تحقیق منسجم و یکپارچه است. آنچه که ویژگی اصلی این مفاهیم را تشکیل می دهد مسئله وضوح است. هر چه تسلط محقق بر این مفاهیم بیشتر باشد دانش او وضوح بیشتری پیدا می کند. مسئله وضوح با ساختار مطالب نیز ارتباط دارد. ساختار مشخص و تفصیلی وضوح بالا را نشان می دهد. سازه هایی که وضوح بالا دارند دارای فرایندها و مولفه های مشخص تری هستند.
دوم، زمینه تاریخی موضوع یا حوزه، ریشه های یادگیری و آموزش در آن موضوع یا حوزه را برجسته می کند. زمینه تاریخی در بیشتر موارد مورد توجه مبتدیان علم قرار نمی گیرد. زمینه تاریخی بخصوص ریشه های یک موضوع علمی را برجسته می کند و در فهم و درک آن موضوع سهم بسزایی دارد.
سوم چارچوب نظری کلی یادگیری و آموزش زمینه را برای مدل ها یا نظریه های اصلی مرتبط با موضوع یا حوزه خاص ایجاد می کند. چارچوب نظری در واقع اجماع بزرگان علم در یک حیطه خاص است که شاید مهمترین جنبه علم تلقی می شود. اگرچه چارچوب های مختلفی یافت می شود اما نشان دهنده اهمیت و جایگاه علم بطور کلی و موضوع و محتوای علمی بطور خاص می شود. در گذشته چارچوب های بسیار گسترده به عنوان نظریه های بزرگ چندان موفق نبوده اند و براحتی نقاط ضعف خود را آشکار کرده اند. امروزه گرایش به مدل های علمی وجود دارد که در واقع نظریه های کوچک تری هستند که در درون یک رشته و موضوع علمی در جریان هستند.
باید گفته شود که بدون مبنای نظری مناسب انجام تحقیق، هدف تحقیق را که افزایش درک و آگاهی بشری در ادامه دانش کنونی است محقق نمی کند. اگرچه زمینه های عملی از اهمیت بسزایی برخوردارند و اولویت عملی در موارد خاص برقرار است اما باید به خاطر سپرد که علم یک حرکت سیستماتیک است و شاید بتوان گفت که جایگاه کنونی علم به عنوان راهنمای بشری از سیستماتیک بودن آن نشات می گیرد.
چهارم، روندها و مسائل جاری تحقیق به آندسته از مسائل می پردازد که عمدتا هنوز در مرحله بررسی و آزمایش هستند و اصطلاحا ادبیات تحقیق را می سازند که ترکیب یافته ها یا نتایج کلیدی را برجسته می کند.
پنجم، مفاهیم عملی که روی دیگر سکه تحقیق را تشکیل می دهد ارتباط تحقیق را با فعالیت و تمرین یادگیری و آموزش پیشنهاد می کند.
و ششم، مسیرهای آینده مراحل یا گام های بعدی مورد نیاز برای تحقیقات آینده را در نظر می گیرد. این مسیر پیشنهادات محققین را تشکیل می دهد و موضوعات مهم و جدید تحقیقی را ارائه می کند.
دانشمندان برای شواهد تجربی ارزش قائل هستند؛ بنابراین قلب هر حیطه تحقیق، مروری بر تحقیقات تجربی مرکزی در آن حیطه است. هدف مرور محدودی از برنامه تحقیقاتی هیچ نویسنده ای نیست، بلکه باید مهم ترین پیشرفت ها در این حوزه را بررسی کند. دانشمندان، همچنین، برای مبنای نظری ارزش قائل هستند؛ بنابراین توصیف از یک مدل یا نظریه قابل آزمایش مرتبط با موضوع یادگیری یا آموزشی مورد توجه خواهد بود. دانشمندان، همچنین، برای کاربرد آموزشی ارزش قائل هستند؛ بنابراین پیامدهای عملی برای آموزش بر پایه شواهد پژوهشی و بر اساس نظریهای درباره نحوه یادگیری افراد شکل می گیرد.
وضوح، اختصار و سازماندهی ویژگیهای یک راهنمای کلی هستند. به جای ارائه یک دایره المعارف، بر روی چند پیشرفت عمده تمرکز می شود که نشان دهنده پیشرفت در این زمینه است. مقایسه مسائل روز و بافت تاریخی آن مفاهیم اصلی تحقیق را آشکار می کند و کمک می کند تا بتوانید ریشه های آن موضوع یا دامنه را ببینید. اختصار در مقابل جامعیت قرار ندارد. جامعیت مجموعه وسیعی از حوزه های علمی، ساختارهای یادگیری و روش های آموزشی را یکپارچه می کند.
راهنمای موضوعی تحقیق در مورد یادگیری
"روانشناسی موضوع" مطالعه علمی چگونگی یادگیری دروس مدرسه مانند خواندن، نوشتن و ریاضیات است. اگرچه تحقیقات در زمینه یادگیری در زمینه های محتوای آکادمیک سابقه طولانی دارد که به تحقیقات کلاسیک برمی گردد، پیشرفت های زیادی به ویژه در چند دهه گذشته حاصل شده است. به همین دلیل، توسعه روانشناسی موضوع به عنوان یکی از دستاوردهای عمده روانشناسی تربیتی شناخته شده است.
نمای کلی مبتنی بر تحقیق از پیشرفت هیجان انگیزی که در درک ما از یادگیری در زمینه های موضوعی حاصل شده است شکل گرفته است. علاوه بر چهار عنوان پر تحقیق خواندن، نوشتن، ریاضیات، و علوم، حوزههای موضوعی تاریخ، یادگیری زبان دوم، و تربیت بدنی، و همچنین حوزههای برنامه درسی پنهان تفکر انتقادی، فراشناخت و انگیزش مورد توجه قرار گرفته اند.
خواندن به عنوان اصلی ترین مهارت های آکادمیک، به عنوان رفتار ارتباطی پیچیده برای استخراج معنا از متن ارائه شده تعریف می شود. در "یادگیری خواندن" رویکرد یادگیری مادام العمر به طور گسترده، مورد توجه فرار گرفته است. درک یادگیری خواندن به عنوان یک فرآیند مادام العمر دارای الزامات قوی از نظر آنچه خواندن در نظر گرفته می شود، دارد. به ویژه، به این معنی است که ماهیت خواندن با رشد خواننده تغییر می کند. تعریف متناظر از یادگیری خواندن به این شکل است: یادگیری خواندن، توانایی مشارکت در رفتار خواندن به روش هایی است که از اهداف فرد پشتیبانی می کند و نیازهای او را برآورده می کند. با توصیف خواندن به عنوان پیچیده، ما تعهد خود را به دیدگاه خواندن به صورت ذاتا تعاملی، پویا و لایه ای نشان می دهیم.
شش موضوع مهم در تحقیق در مورد یادگیری خواندن مطرح شده است: (1) شناخت نقش متغیر خواندن به عنوان شیوههای ارتباطی تکامل مییابند. (2) گسترش مفهوم خواندن فراتر از تشخیص کلمه. (3) اذعان به اینکه رشد در خواندن در طول عمر ادامه دارد. (4) توجه به علایق و نیازهای در حال رشد دانش آموزان؛ (5) آموزش در شیوه های خواندن دامنه خاص. و (6) توجه به تفاوت های فردی خوانندگان. البته تحقیقات طولی بیشتر تصویر وسیع تری از پویایی رشد یادگیری خواندن ارائه می دهد.
در یادگیری نوشتن بر سه فرآیند شناختی در نوشتن تمرکز میکنند که اولین بار توسط هیز و فلاور بیان شد: برنامهریزی، ترجمه (یا تولید متن) ، و بررسی. نکته مهم این حیطه برنامه های مداخله ای است که در ترویج هر یک از این فرآیندها به صورت کتبی موفق بوده اند و در نتیجه محصولات نوشتاری دانش آموزان را بهبود می بخشند. تحقیقات آینده به جای نوشتن به طور کلی، نوشتن را برای هر رشته خاص بررسی می کند.
در یادگیری ریاضیات مطالعه موردی تفکر ریاضی دانشآموزان برای کشف فرایندهای خاص ارزش مطالعه فعالیتهای ریاضی اختصاصی را نشان می دهد. این حوزه تحت تأثیر چارچوبهای نظری رفتارگرا، شناختی، و موقعیتی قرار گرفته است. تحقیقات کنونی در مورد ساختارها و فرآیندهای شناخت ریاضی، نقش گفتمان و زبان در یادگیری ریاضیات، هویت در یادگیری ریاضیات، و علوم اعصاب شناختی یادگیری ریاضیات را پیگیری می کنند. چالشهای پژوهشهای آتی شامل در نظر گرفتن پیچیدگی زمینه تفکر ریاضی، ایجاد همکاریهای چند رشتهای مؤثر، و پل زدن بین رویکردهای نظری مختلف است.
در یادگیری علوم که در 20 سال گذشته پیشرفت هایی حاصل شده است که چشم انداز مطلوبی را ارائه می دهند. با تکیه بر دهها گزارش اخیر در مورد یادگیری علوم، نشان داده شده است که چگونه این رشته با یادگیری نظریه در علوم شناختی و چرخش طبیعتگرایانه در فلسفه علم غنی شده است. برخی از مسائل مهم کنونی شامل نظریه ذهن، پیشرفتهای یادگیری، و ویژگی/کلی بودن حوزه یادگیری است. تحقیقات آتی که بر یادگیری علم در زمینه متمرکز باشد مورد نیاز است.
تحقیقات تجربی در مورد چگونگی یادگیری تاریخ توسط دانش آموزان یک زمینه نسبتاً جدید است. یک تغییر نظری از تحقیق بازتابی - درک تاریخ از نظر مشکلات جاری - به نظریههای اجتماعی-فرهنگی توصیف میکند که درک مردم از تاریخ تحت تأثیر بافت اجتماعی و فرهنگی و ابزارهای اجتماعی-فرهنگی موجود است. یادگیری اولیه در تاریخ، یادگیری تاریخ های رسمی و بومی، نقش جنسیت در روایت های تاریخی، یادگیری شناخت دیدگاه های دیگران، یادگیری استفاده از منابع تاریخی، نقش فناوری در یادگیری تاریخ، نقش انگیزه در یادگیری تاریخ و یادگیری تاریخ جهان می پردازد. از موضوعات جاری این حیطه هستند. تحقیقات آینده در مورد تفکر تاریخی نوظهور، حس سازی در متن تاریخ جهان و انتقال از نیازهای اساسی این حیطه است.
در یادگیری زبان دوم یک مورد عالی برای اهمیت یادگیری زبان دوم در مدارس برای آماده سازی دانش آموزان برای اقتصاد جهانی و رسیدگی به نیازهای مهاجران مطرح شده است. سه مؤلفه اصلی در یادگیری زبان دوم شامل (1) آواشناسی، صداهای زبان. (2) املاء، سیستم نوشتاری برای چاپ کلمات. و (2) ریخت شناسی، اجزای کلمه معنی دار (مثلاً پسوندها، پیشوندها، تغییر به زمان جمع یا گذشته، یا کلمات مرکب) است. نظریههای اصلی انتقال بین زبانی در مورد چگونگی تأثیر دانش در مورد واجشناسی، املا و ریختشناسی در یک زبان بر یادگیری زبان دوم ارائه شده است. فراخوانی برای تحقیقات متمرکزتر در مورد مکانیسم های علّی زیربنای انتقال بین زبانی در یادگیری زبان دوم تحقیقات آینده را رقم می زند.
در یادگیری مهارت حرکتی در تربیت بدنی بررسی می کنند که چگونه می توان به افراد کمک کرد مهارت های حرکتی خود را در تربیت بدنی بهبود بخشند. تحقیقات در مورد یادگیری مهارتهای حرکتی در دهه 1930 آغاز شد و از دهه 1970 تحت تأثیر نظریههای پردازش اطلاعات، نظریههای مقایسه خبره و تازه کار، و نظریههای سیستمهای دینامیکی قرار گرفت. مزایای استفاده از اتخاذ یک رویکرد مبتنی بر شواهد برای ترویج یادگیری مهارت در تربیت بدنی، و نیاز به تحقیقات آینده در مورد یادگیری مهارت های حرکتی در محیط های ورزشی پیچیده روندهای اصلی این حیطه هستند.
در یادگیری برای تفکر انتقادی، هدف درسی مهم، اما گاهی بیان نشده کمک به دانشآموزان برای تبدیل شدن به متفکران انتقادی است. مفاهیم اصلی ملاحظات رشدی، ملاحظات انگیزشی، نقش دانش آموز، نقش معلم، و نقش زمینه را خلاصه می کند. در تحقیقات بنیادی در مورد آموزش و یادگیری مهارت های تفکر انتقادی، فلسفه برای کودکان، غنی سازی ابزاری، آموزش لنگرگاهی، و هوش موفق در جریان است. تحقیقات آینده نقش مجموعه ای از مهارت های تفکر از جمله مهارت های انتقادی، تحلیلی، عملی، خلاقانه و خرد گرایانه را مد نظر دارند.
یادگیری خود نظارتی و خودتنظیمی بر یادگیری دانش فراشناختی دانش آموز برای یادگیری آکادمیک تمرکز می کند، یعنی دانش در مورد چگونگی یادگیری. تحقیقات جاری مفاهیم کلیدی از جمله دانش فراشناختی، مهارتهای فراشناختی و توسعه مهارتهای فراشناختی آکادمیک را ارائه میدهد. برخی از موضوعات پژوهشی فعلی شامل ارزیابی مهارت های فراشناختی و آموزش مهارت های فراشناختی است. تحقیقات آینده بر مطالعات طولی فراتر از مطالعات محدود و کوتاه مدت آموزش فراشناختی تکیه می کند و پیشنهاد می کند که تحقیقات علوم اعصاب شناختی نیز روشی ارزشمند برای درک پردازش فراشناختی در حین یادگیری است.
در یادگیری انگیزش یافته نشان داده شده است که چگونه انگیزه یک موضوع فراگیر و اساسی در یادگیری آکادمیک است که درچند دهه گذشته به عنوان یک حوزه تحقیقاتی شکوفا شده است. این تحقیقات با تعریف کلاسیک انگیزش به عنوان "فرآیندی که توسط آن فعالیت هدفمند تحریک و تداوم می یابد آغاز می شود. مطالعه انگیزش که از نظریههای رفتاری مبتنی بر کاهش انگیزه شروع شده بودند، به نظریههای شناختی اجتماعی تغییر یافته است، که یک پایگاه تحقیقاتی قابلتوجهی مرتبط با انگیزه تحصیلی ایجاد کردهاند. برخی از تأثیرگذارترین نظریههای انگیزش تحصیلی در این حیطه بررسی شده اند؛ مانند نظریه هدف پیشرفت، که بر اهداف تحصیلی یادگیرنده تمرکز دارد؛ نظریه شناختی اجتماعی، مانند انگیزه مبتنی بر خودکارآمدی؛ نظریه خود تعیینی، که شامل تمایز بین انگیزه درونی و بیرونی است؛ و نظریه انتظار-ارزش، که در نظر می گیرد چگونه یادگیرنده برای تجربیات مختلف تحصیلی ارزش قائل است. موضوعات تحقیقاتی فعلی شامل بحث در مورد اینکه آیا پاداشهای بیرونی به انگیزه درونی آسیب میرسانند یا خیر؛ و بحث در مورد پیامد داشتن اهداف عملکردی، که در آن یادگیرنده به دنبال نشان دادن عملکرد بالا در آزمون است می شود و نشان میدهند که چگونه تحقیق در مورد انگیزه برای آزمون دانشآموزان و گروهبندی دانشآموزان برای آموزش تأثیر دارد. در مورد جهت گیری های آینده برای تحقیقات انگیزشی، نیاز به تحقیق در مورد مداخلات مبتنی بر انگیزه و همچنین مطالعات توسعه ای و کیفی انگیزش وجود دارد.
به طور کلی، پیشرفت های حاصل در مطالعه علمی یادگیری در حوزه های موضوعی جایگاه خود را یافته است. حوزههای آکادمیک سنتی (مانند خواندن یا تاریخ) و ابعاد برنامه درسی پنهان (مانند تفکر انتقادی) در پیشرفت رشته علمی روانشناسی تربیتی شناختی کمک بیشتری میکنند و از کسانی که از دانش روانشناسی تربیتی شناختی بهره می برند حمایت می کنند.
مجله تخصصی روانشناسی تربیتی شناختی
(فراشناخت، یادگیری خود تنظیم، و راهبردهای یادگیری-مطالعه)
مدیر مسئول: محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.