مطالعه کتاب درسی: تعامل راهبردها و شرایط خواندن
مطالعه، خواندن، و یادگیری واژگانی هستند که در محیط های آموزشی و میان متخصصین آموزشی کاربرد زیادی دارد. اغلب این سه واژه اساسی بصورت مترادف بکار گرفته می شوند. با این وجود بین آنها تفاوت های ظریفی وجود دارد. مطالعه و خواندن ابزارهایی هستند که برای یادگیری و کسب دانش، مهارت، و آگاهی بکار می روند. خواندن نسبت به مطالعه محدودتر است و به کشف و استخراج معنا از متون و تصاویر اطلاق می شود. در حالیکه مطالعه به یادگیری یک حیطه بزرگتر که بخشی از دانش بشری را تشکیل می دهد اطلاق می شود.
مطالعه و خواندن کتاب های درسی یکی از اساسی ترین روشهای یادگیری تحصیلی را تشکیل می دهد. یادگیری از طریق کتاب های درسی سیستماتیک و روشمند است و موجب یادگیری سریع بخشی از دانش بشری می شود. با این وجود یادگیری از طریق کتاب های درسی مشکلات خود را دارد. بررسی های متعددی برای یادگیری از طریق کتاب های درسی صورت گرفته است که نتایج گران بهایی را پدید آورده است. عوامل موثر یادگیری از کتاب های درسی عمدتا به راهبردهای یادگیری و مطالعه بر می گردد. همانند خود کلمات مطالعه و خواندن بین راهبردهای یادگیری، مطالعه، و خواندن نیز درهم آمیختگی کاربرد وجود دارد.
راهبردهای یادگیری، مطالعه، و خواندن متعددی ارائه شده است که راهبردهای یادگیری واینستاین و مایر از معتبر ترین آنها هستند. با این وجود الگویی که شرایط بکاربردن این راهبردها را مشخص کند کمتر مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است. بررسی های متعدد نشان داده است که آموزش یک متغییر اساسی است. اکثر دانش آموزان و دانشجویان بدون آموزش از راهبردهای یادگیری و مطالعه مناسب استفاده نمی کنند. علاوه بر این، کاربرد این راهبردها در شرایط مناسب پیچیدگی را ایجاد می کند که بر دشواری کاربرد آنها می افزاید.
تمرکز برنامههای آموزش خواندن از توسعه سواد پایه تا خواندن انتقادی لازم برای سطوح بالاتر و بعد از فارغالتحصیلی متغیر می باشد. ممکن است در مرحلهای از فرآیند آموزشی، راهبردهایی به دانشآموزان آموزش داده شود که میتواند به آنها در یادگیری در حین خواندن کمک کند؛ یعنی آنها یاد بگیرند که چگونه مطالعه کنند. خواندن و مطالعه کتاب درسی به عنوان یک رویکرد استراتژیک برای خواندن تعریف می شود که در آن یادگیرندگان درک خود را قبل، حین و بعد از خواندن برای برآوردن یک هدف خاص تنظیم می کنند. در توانایی مطالعه و خواندن، درک به طور استراتژیک به سمت یک تقاضای تکلیف خاص هدایت می شود؛ مانند کسب دانش برای شغل آینده یا برای گذراندن یک آزمون دوره آموزشی.
بررسی های قبلی راهبردهای مطالعه و خواندن به این نتیجه رسیده اند که اکثر آنها با توجه به متغیرهای خاصی موفق هستند. اول، موفقیت یک استراتژی مطالعه و خواندن مشخص با توجه به آنچه دانش آموز برای خواندن به محیط خواندن می آورد تغییر می کند: مانند توانایی خواندن، دانش قبلی و انگیزه؛ و در واقع با آنها ترکیب می شود؛ یعنی تعامل. دوم، موفقیت یک استراتژی مطالعه و خواندن معین از نظر اثربخشی بسته به محتوا، دشواری و سازماندهی مطالب متفاوت است. سوم، آموزش نحوه به کارگیری استراتژی مطالعه و خواندن به یادگیرندگان ضروری است. چهارم، راهبردهای مطالعه و خواندن به نوع و زمان تقاضای تکلیف ارائه شده به دانشآموز بستگی دارد. ترکیبی از این چهار متغیر به بهترین وجه اثربخشی هر استراتژی مطالعه و خواندن معین را توضیح می دهد.
به طور خاص، درک اثرات منحصر به فرد و ترکیبی هر یک از چهار متغیر (یعنی دانش آموز، مطالب، آموزش و تکلیف) برای درک اثربخشی هر استراتژی مطالعه و خواندن معین بسیار مهم است. بنابراین، سؤال این نیست که آیا راهبردهای مطالعه و خواندن موفق هستند یا خیر. بلکه این است که یک استراتژی در کجا، چه زمانی و در چه شرایطی و تا چه اندازه ای موفق است.
بنیاد نظری خواندن راهبردی
اکثر نظریه پردازان، خواندن راهبردی را موفق ترین رویکرد هنگام مطالعه و خواندن می دانند. این دیدگاه به دانشآموزان آموزش میدهد تا بر اساس تواناییهایشان، نوع مطالبی که میخوانند و هدفی که برای آن مطالعه میکنند، یک استراتژی مطالعه و خواندن را انتخاب کنند. تعامل این چهار عامل (آموزش، دانشآموز، نوع خواندن و تکلیف) به عنوان یک مدل چهار وجهی برای تحقیق در روانشناسی شناختی پیشنهاد شده است. هر یک از چهار بخش متغیری را نشان می دهد که بر موفقیت هر استراتژی مطالعه و خواندن معین تأثیر می گذارد. اغلب تنها یک تعامل از این مدل آموزش داده می شود؛ بنابراین یک تعامل دو طرفه بین متغیرها را نشان می دهد. در اینجا، ممکن است یک مربی مبتدی خواندن، نقشهبرداری را به دانشآموزان آموزش دهد؛ برای مثال، بهعنوان یک استراتژی عمومی مطالعه و خواندن که در همه وظایف مطالعه خواندنی قابل اجرا است. در موارد دیگر، ممکن است تعامل سه طرفه بین متغیرها در آموزش بکار روند. در اینجا، یک مربی خواندن کارامدتر ممکن است به یادگیرندگان یاد دهد که از نقشه سازی برای کتاب های درسی تاریخ استفاده کنند، اما هنگام مطالعه ریاضی یا ادبیات، آن را تطبیق دهند. در مواقع دیگر، یک مربی خردمند خواندن به یادگیرندگان می آموزد که از تعامل بین هر چهار متغییر این مدل آگاه باشند، بنابراین یک تعامل چهار طرفه مطرح است. در اینجا، دانشآموزان یاد میگیرند که نقشهبرداری تحت شرایط تقاضای کار خاص با توجه به مواد و تواناییهای دانشآموز خاص مناسب است؛ اما سایر راهبردهای مطالعه خواندن در شرایط دیگر مؤثرتر یا کارآمدتر هستند. این مربی خردمند خواندن سپس ادامه میدهد و به دانشآموزان میآموزد که از پیشرفت خود در حین خواندن آگاه باشند. در اینجا، دانشآموزان موفق مستقل میشوند زیرا از نظر فراشناختی از خود (نقاط قوت و ضعف خود)، استراتژی (چه راهبردهایی را برای مطالعه یک کتاب درسی یا یک رمان انتخاب میکنند)، تکلیف (چگونه باید ساختار متن را تشخیص دهند تا آماده یک مقاله میان ترم شوند)، و عملکرد (نحوه نظارت بر موفقیت انتخاب استراتژی مطالعه و خواندن) مستقل میشوند. این مربی خردمند خواندن تمرکز را از مدل آموزشی چهار وجهی معلم محور به یک مدل فرآیندی خواندن استراتژیک دانش آموز محور تغییر می دهد.
چارچوبی برای بحث
بررسی هر استراتژی مطالعه خواندن با نحوه دستکاری یا کنترل متغیرهای دانش آموز در تحقیق آغاز می شود. یعنی یادگیرندگان چه مهارت ها و توانایی هایی را در موقعیت مطالعه تجربی به همراه آورده اند و این متغیرها چه تأثیری بر آموخته های آنها داشته است؟ اگرچه دانشآموزان اغلب ویژگیهای متنوعی را برای هر موقعیت مطالعهای به ارمغان میآورند، دو متغیر در ادبیات به عنوان مهم برای مطالعه خواندن مشخص شدهاند: توانایی خواندن دانشآموزان و اینکه آیا دانش پیشین دانشآموزان در نظر گرفته شده است یا خیر.
مجموعه دومی از متغیرها شامل نحوه دستکاری یا کنترل مطالب خواندنی در تحقیق است. آیا یک استراتژی مطالعه و خواندن معین در همه انواع مطالبی که یادگیرندگان باید مطالعه کنند به یک اندازه مؤثر است؟ چهار متغیر مواد آموزشی در ادبیات بررسی شده است: محتوا یا موضوع متن؛ خوانایی یا دشواری متن؛ طول مواد آموزشی؛ و صریح بودن ساختار متن.
مجموعه سوم از متغیرها میزان دستکاری یا کنترل آموزش است. یعنی نحوه آموزش استراتژی چه تاثیری بر عملکرد یادگیرندگان دارد؟ در این حیطه سه متغیر مورد بررسی قرار گرفته است: آیا دانشآموزان آموزش در مورد استفاده از راهبرد مطالعه و خواندن را دریافت کردهاند؟ آیا دانشآموزان قبل از مطالعه از تقاضای تکلیف آگاهی داشته اند؟ و آیا به دانشآموزان آموزش داده شده است که مطالب را بعد از مطالعه، اما قبل از آزمون مرور کنند؟
مجموعه چهارم از متغیرها چگونگی دستکاری یا کنترل کردن ملزومات تکلیف را در نظر دارند. به این معنا که عملکرد دانشآموز پس از بکارگیری یک استراتژی مطالعه و خواندن چگونه اندازهگیری شده است؟ دو متغیری که در ادبیات بررسی شدهاند: نوع آزمون، یعنی آیا آزمون تشخیص، یادآوری یا هر دو را اندازهگیری میکند؟؛ و تأخیر اجرای آزمون، یا مدت زمانی که بین استفاده از استراتژی مطالعه و خواندن و اجرای آزمون سپری شده است.
مدل چهار وجهی، با چهار خوشه از 11 متغیر، مجموعهای از معیارهای مفید را برای بررسی ادبیات تحقیق، نتیجهگیری در مورد آموزش صحیح و تعیین مفاهیم برای تحقیقات اضافی فراهم میکند. به منظور ایجاد نظم در این فرآیند، یک بررسی یکپارچه با استفاده از مدل چهار وجهی تکمیل شده است. سوال اولیه برای این مرور یکپارچه این است که راهبردهای مطالعه و خواندن خاص با توجه به تأثیرات فردی و تعاملی چهار مجموعه متغیر چقدر مؤثر و کارآمد هستند؟
چارچوب نظری راهبردهای مطالعه و خواندن
در اینجا راهبردهای یادگیری و مطالعه بطور مختصر ارائه می شود. ما در جای دیگر آنها را توصیف کرده ایم. تعامل راهبردهای یادگیری و مطالعه از یک طرف و شرایط حاکم بر محیط درونی و بیرونی یادگیری مدلی را به دست می دهد که می تواند به شرح و بررسی راهبردهای مطالعه و خواندن کمک کند.
یادگیرندگان در هنگام مطالعه از راهبردهای یادگیری زیادی استفاده می کنند. واینستاین و مایر یک طبقه بندی مفید از این استراتژی ها در 8 دسته بندی اصلی ارائه کرده اند. مرور ذهنی پایه تکنیکهایی برای تکرار فهرستی از موارد، مانند به خاطر سپردن یا بازخوانی متن را تشکیل میدهد؛ مرور ذهنی پیچیده تکنیک های علامت گذاری مطالبی که باید آموخته شوند، مانند خط کشی را شامل می شود. بسط دادن پایه تکنیک هایی برای ایجاد تصاویر ذهنی برای به خاطر سپردن، مانند یادداشت برداری مولد را شامل می شود؛ و بسط دادن پیچیده تکنیک هایی برای تشریح نحوه انطباق اطلاعات جدید با دانش قدیمی مانند تصویرسازی را تشکیل می دهد. سازماندهی پایه تکنیکهایی برای گروهبندی فهرستهای آیتمها، مانند یادیارها؛ و سازماندهی پیچیده تکنیک های شناخت و یادآوری ساختار اطلاعات مانند فهرست بندی یا نقشه سازی را شامل می شود. نظارت تکنیک هایی برای ایجاد یک هدف یادگیری و نظارت بر پیشرفت فرد به سمت آن هدف، مانند SQ3R؛ و راهبردهای عاطفی و انگیزشی تکنیک هایی برای کنترل استراتژی های ارادی مانند توجه، تمرکز، اضطراب و مدیریت زمان را تشکیل می دهند. بررسیهای مواد آموزشی و استفاده دانشجویان در سطح دانشگاه تأیید میکند که این هشت دسته از راهبردهای مطالعه و خواندن در واقع متداولترین مورد استفاده هستند.
برای تمرکز بر راهبردهای مطالعه و خواندن، مدل چهار وجهی و یک روش مرور یکپارچه برای بررسی پنج مورد از رایجترین و پیچیدهترین راهبردهای مطالعه و خواندن استفاده شده است: خطکشی بهعنوان نشاندهنده راهبردهای پیچیده تمرین؛ یادداشتبرداری مولد بهعنوان نشاندهنده استراتژیهای بسط پیچیده؛ فهرست سازی و نقشه سازی به عنوان نشان دهنده استراتژی های سازمانی پیچیده؛ و بررسی، پرسش، خواندن، بازخوانی، مرور (SQ3R) به عنوان نشان دهنده استراتژی های نظارت بر درک مطلب است. سایر راهبردهای درک مطلب دانش آموز محور نیازمند مقاله جداگانه ای است. مروری بر راهبردهای عاطفی و انگیزشی مرتبط با مطالعه و خواندن، در حالی که مطمئناً مرتبط است، فراتر از محدوده این مقاله است. امید است در مقالات آینده به آنها بپردازیم.
مطالب متنوع، تحلیلی و کاربردی روانشناسی
بر اساس منابع معتبر روز و یافته های پژوهشی
و تجزیه و تحلیل آنها در حیطه روانشناسی تربیتی شناختی
با تمرکز بر یادگیری خود تنظیم و راهبردهای یادگیری-مطالعه
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.